پنجشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۴
«آصف قهفرخی»؛ روایتی از رنج، عشق و جاودانگی

چهارمحال و بختیاری - در آصفیه فرخشهر، آرامگاه آصف قهفرخی، گویی هر گام انسان را به روح شاعر نزدیک‌تر می‌کند. مکانی که یادآور ایمان، اشعار لطیف و عشق به انسانیت است ولی بازگشت این بنا به شکوه گذشته نیاز به توجه جدی دارد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – نیره حیدری: صبحی دل‌انگیز است و باران شب گذشته عطر خاک را تازه کرده است. در دل کوچه‌های قدیمی قهفرخ قدم می‌زنم؛ دیاری که با همه سختی‌های تاریخی‌اش، هنوز روح مقاومت و پایداری را حفظ کرده است. گویی در هر گوشه این شهر، ردپای زندگی مردی هست که شعرهایش، قصه‌های پنهان دل و غم‌های سرشار را بازگو می‌کند. اینجا، آغاز سفر به زندگی آصف قهفرخی است؛ شاعری که رنج‌های بی‌پایان را به موسیقی کلمات بدل کرد.

در یکی از خانه‌های کوچک قهفرخ، میرزا علی‌محمد متخلص به آصف در سال ۱۲۷۳ هجری قمری چشم به جهان گشود. اما دوران کودکی او، با غم از دست دادن مادر همراه بود؛ زنی که عشق و محبتش، ستون زندگی آصف بود. وقتی او مادرش را از دست داد، گویی دنیا رنگ دیگری به خود گرفت. این اندوه، نخستین زخم عمیق بر قلب حساسی بود که بعدها در اشعار او نمود یافت. صدای گریه‌های خاموش این نوجوان بر دیوارهای خانه قدیمی هنوز در گوش جان شهر زمزمه می‌شود.

آصف پس از تشکیل خانواده، به امید آینده‌ای بهتر به مهاجرت روی آورد. ابتدا در یکی از روستاهای اصفهان سکونت گزید و سپس راهی ممسنی شد. او مردی بود که عاشق تعلیم و تربیت بود؛ زندگی خود را وقف تعلیم قرآن به کودکان کرد و در این مسیر، نور ایمان را به دل‌های کوچک منتقل کرد. در کنار همسرش، مغازه‌ای کوچک از نوع خرده‌فروشی و عطاری بنا کرد. اما این مغازه، فراتر از کسب‌وکار ساده بود؛ آن‌جا به محلی برای تجمع ادبای بزرگ و نقطه آغاز نخستین انجمن ادبی قهفرخ تبدیل شد.

تصور کنید فضای کوچک مغازه‌ای که در آن عطری خوشایند از گیاهان دارویی و ادویه می‌پیچد. اینجا، آصف و گروهی از ادبای منطقه، گرد هم می‌آیند؛ نه فقط برای گفت‌وگو درباره شعر و ادبیات، بلکه برای ساختن فرهنگی که همچنان زنده بماند. این مغازه به نخستین انجمن ادبی قهفرخ تبدیل شد؛ جایی که کلمات، زخم‌ها را التیام می‌دادند و هنر، امید را در دل مردم زنده نگه می‌داشت.

اما زندگی آصف، همیشه گره‌خورده به سختی بود. در سال ۱۲۹۶ هجری شمسی، سیلی ویرانگر به قهفرخ آمد. بسیاری از آثار مکتوب او، که گنجینه‌ای از ذوق و هنر بودند، در این فاجعه نابود شدند. این سیل، نه تنها میراث فرهنگی منطقه را به خطر انداخت، بلکه اندوهی تازه به دل آصف افزود. او که از کودکی تا بزرگسالی در برابر رنج‌ها ایستادگی کرده بود، این بار نیز تلاش کرد روح خود را با اشعارش تسلی دهد.

سال ۱۳۳۸ هجری قمری، پایان زندگی پررنج آصف بود. او در سن ۶۵ سالگی چشم از جهان فروبست؛ اما میراث او، همچنان زنده باقی مانده است. آثارش، از شعر گرفته تا افکار عمیق عرفانی، نمادی از انسانیتی است که هیچگاه فراموش نمی‌شود.

امروز، مقبره او در «آصفیه» فرخشهر، مکانی است که دوستداران ادب و فرهنگ برای ادای احترام به این مرد گردهم می‌آیند. هر گامی که در این مکانِ در حال بازسازی برداشته می‌شود، گویی رهگذر را به قلب اشعار و روح آصف نزدیک‌تر می‌کند؛ هرچند بازگشت این بنا به شکوه گذشته نیاز به توجه جدی مسئولان دارد.

با هر قدم که پیش می‌رویم، گویی این منطقه ما را به سوی عمق تاریخ فرخشهر فرا می‌خواند؛ گذشته‌ای که در لابه‌لای صفحات کتاب «فرخشهر، تمدنی بر فراز دزپارت» جان گرفته است.

«آصف قهفرخی»؛ روایتی از رنج، عشق و جاودانگی

بازگشایی جلد اول: تاریخ کهن فرخشهر

جلد اول، همچون راهنمایی است که ما را به دل تاریخ این دیار می‌برد. از تالاب‌ها و تفرجگاه‌های خیال‌انگیز تا پرندگان مهاجری که بر بال نسیم، رقص‌کنان از پهنه آب‌ها عبور می‌کنند. زمزمه جاری قنات بٍرُوی، نغمه‌ای جاودانه در گوش می‌سراید و پاها را به سوی کوه رخ می‌کشاند. داستان‌ها، از راز و رمزهای نام‌گذاری فرخشهر ادامه می‌یابد و به محوطه باستانی رباط، کتیبه قدیمی مسجد جامع برجای مانده از دوران صفویه و قلعه‌های پراکنده ختم می‌شوند؛ آثاری که هر یک روایتی از فرهنگ و اصالت این سرزمین را بازگو می‌کنند.

در ادامه سفر به دل این کتاب، سکوت مقبرۀ آصف، جای خود را به هیاهوی شجاعت و افتخار می‌دهد؛ جایی که با شنیدن داستان سیدعباس صالحی، اولین شهید انقلاب در استان و سردارانی همچون غلامرضا کاووسی، خداکرم رجب‌پور و جمشید برات‌پور، لرزه‌ای غرورآفرین در دل احساس می‌کنم. اینجا، روح دلاوری و ایثار به معنای واقعی به نمایش درمی‌آید.

در همین حال، صدای آرام‌بخش اشعار شاعرانی چون لطیفی، مطبوع و میرزا دانش قهفرخی، فضای سفرمان را معنوی‌تر می‌کند. فرخشهر نه‌تنها سرزمین نخبه‌پرور، بلکه مکانی است که در هر گوشه‌اش، صدای فرهیختگی و خلاقیت طنین‌انداز شده است.

گذر به فرهنگ و هنر: داستان جلد دوم

ماجراجویی ادامه دارد و این بار، جلد دوم کتاب ما را به دنیای هنر و ورزش‌های پهلوانی فرامی‌خواند. هنر خوشنویسی، با خطوطی که گویی زندگی را در خود ثبت می‌کنند، چشمانمان را خیره می‌سازد. سپس، با هنر تئاتر فرخشهر آشنا می‌شویم؛ هنری که به لطف نویسنده کتاب، جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ این دیار پیدا کرده است.

ورزش‌های زورخانه‌ای و کُشتی، نمادهایی از تاریخ پهلوانی این منطقه، در این بخش روایت شده‌اند.

جلد سوم: پژواک دانش و فرهیختگی

پس از عبور از مسیر هنر و فرهنگ، به جلد سوم کتاب می‌رسیم؛ جایی که پرتو دانایی و اندیشه در این سرزمین تجلی پیدا کرده است. فرخشهر، دیاری نخبه‌پرور و مهد پرورش ادبا و بزرگان بسیاری بوده است.

این جلد، از داستان مردمانی حکایت می‌کند که با عزم و اراده، نام فرخشهر را بر بلندای فرهنگ و دانش کشور جاودانه کردند. گرچه از ذکر اسامی مفصل بزرگان در این گزارش اجتناب کرده‌ام، اما عظمت و تأثیرگذاری این سرزمین در تربیت اندیشمندان، در هر صفحه این کتاب احساس می‌شود.

جلد چهارم: ادای احترام به انسان‌دوستی و ایثار

جلد پایانی کتاب، همچون قابی، ما را به تماشای خدمات پزشکان این دیار می‌برد. در این بخش، فرخشهر در نقش مادری مهربان به تصویر کشیده می‌شود که فرزندانی را پرورش داده است که عاشقانه به مردم خدمت می‌کنند.

داستان‌ها، از انسان‌هایی حکایت می‌کنند که نه‌تنها به‌دنبال درمان جسم، بلکه التیام روح و جان بوده‌اند. پزشکان این دیار، به‌عنوان نماد انسانیت و خدمت، با تلاش و فداکاری‌، تصویر روشنی از عشق به هم‌نوع را در ذهن‌ها برجای می‌گذارند.

پایان سفر؛ اغوای تاریخ و فرهنگ

با پایان کتاب «فرخشهر، تمدنی بر فراز دزپارت»، حس می‌کنم که سفرم به این دیار هنوز ادامه دارد و باید علاوه بر تنگ صیاد بسیاری دیگر از دیدنی‌های این دیار را با چشم خود نظاره‌گر باشم.

به گزارش ایبنا، کتاب چهارجلدی «فرخشهر، تمدنی بر فراز دزپارت» به قلم علی شهابی قهفرخی توسط انتشارات کنکاش در سال ۱۳۹۷ منتشر شد. این اثر مصور سفری است به دل تاریخ، فرهنگ، هنر، زندگی اجتماعی و طبیعت این دیار.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین