حاشیهنگاری
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۲۲
آغوشهایی که بوی خداحافظی میدهند
به ایبنا برمیگردم و متوجه میشوم باید وسایل غرفه کوچک اما باصفای کودک و نوجوان را برای تحویلدادن جمع کنیم. غرفه جمع شده است و آغوشهای خداحافظی آغاز میشود.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم - ۲۱
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به غرفه خالی از آدمها و وسایل ایبنا نگاه میکنم؛ تصاویر شلوغ و پر از شور و هیجان روزهای اول، از جلوی چشمانم عبور میکند. با خود زمزمه میکنم: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم- ۲۰
مراقب اشیای قیمتی خود باشید؛ بهویژه کتابهایتان!
کتابهایی را که خریدهام جمع میکنم و با احتیاط داخل کولهپشتیام جا میدهم؛ تا به مترو برسم حواسم بیشتر از هر شب به کولهپشتیام است؛ آخر حراست گفته باید بیشتر مراقب اشیای قیمتی خود باشیم.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم - ۱۹
روایتی کوتاه از واقعیتی ناپسندیده!
ترجیح میدادم در این لحظه فقط به این دو احتمال فکر کنم و از این حقیقت روشن اجتناب کنم که بسیاری از فعالان حوزه کودک و نوجوانی که در ارتباط مستقیم با کودکان هستند از مطالعه در این حوزه به دورند.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۸
خبرنگاری تبدار و مریض با یک ضبط صوت خالی
آمادهام که بگوید ضبط صوت را بده خودم نگه دارم، بیا بنشین تو حالت خوب نیست؛ اما میگوید: «نه! مصاحبه نمیکنم.»
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۷
کودک ثروتمند، کودکی است که والدینش کتابخواناند
موضوع گزارش عصر روز نهم، صحبت با والدینی بود که برای نوزاد و فرزند نوپای خود کتاب میخواندند و از تأثیراتش برایم میگفتند.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۶
بیا بیشتر با هم حرف بزنیم آقای نویسنده!
چند سوال میپرسم. با احترام و کوتاه جواب میدهد. دلم میخواهد بهش بگویم بیا بیشتر با هم حرف بزنیم، من تو را خیلی دوست دارم، من کتابهایت را جمله به جمله خوردهام؛ اما فقط میگویم ممنونم!
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۵
دیدار با آدمهایی که در پشت صحنه نشر کودک و نوجوان پنهان شدهاند
نمایشگاه کتاب و شغل خبرنگاری این فرصت را به من داد که آدمها را بهتر ببینم و آنها را بهتر بشنوم.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۴
ماجرای رنج عجیب و گنج ارزشمند
زمان پیادهکردن نشست با ضبط صوت خالی از صحبت مواجه شدم. دنیای رویایی این نشست برایم ویرانه شد. گویی این کلمات نوردار در رویا منعقد شده بود و حالا دیگر اثری از آن نبود. پس از این رنج، گنجهای پیدرپی روز هفتم به استقبالم آمدند.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۳
با خودم فکر میکنم نکند من حالا توی یک جلسه تاریخی نشستهام؟
دل توی دلم نیست لوگویی را که به دست کاظم طلایی طراحی شده است ببینم. یک آن با خودم فکر میکنم نکند من حالا توی یک جلسه تاریخی نشستهام؟
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۲
میخواهم تمام اشتیاق جهان را پوشش خبری بدهم
عینک خبرنگاریام را برمیدارم و آنقدر رویش دستمال میکشم که صدای تمیزی بدهد. دوباره میزنمش و با خودم فکر میکنم باید تمام شور و اشتیاق جهان را پوشش خبری بدهم!
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۱
مواجهه با خلاقیتها در ششمینروز نمایشگاه کتاب تهران
امروز روز مواجهه با خلاقیتها بود؛ از اتاق فرار کتابی برای نجات دادن کتابهای کتابخانه نیشابور که در آتش مغولها نسوزند تا غرفههایی که با خلاقیتی بیش از طراحی دکور، برای این رویداد فرهنگی آماده شده بودند.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۰
وقتی کتابها وسوسهات میکنند کار را کنار بگذاری!
نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم و میروم سراغ چند غرفه که این چند روز از دور نگاهشان میکردم و یک لحظه عینک خبرنگاری میافتد و در نقش بازدیدکننده غرق میشوم و کتابها را نگاه میکنم. دوستم همانلحظه پیام میدهد: «چطوری خبرنگار؟»
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۹
این روزها چشم خبرنگاریام افقهای روشنتری از این گردهمایی فرهنگی را میبیند
سالهای گذشته وقتی در سالن کتابهای کودک و نوجوان قدم میزدم فقط کتابها را میدیدم؛ اما این روزها چشم خبرنگاریام رنگهای بیشتر و افقهای روشنتری از این گردهمایی فرهنگی را میبیند.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۸
همچون کودکی هستم که نمیخواهد کتاب موردعلاقهاش تمام شود
خداخدا میکنم حرفهایش را زود تمام نکند. علمی، منسجم و دقیق جوابم را میدهد. توی دلم فکر میکنم وقتی بزرگ شدم میخواهم محمد قصاع شوم!
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۷
آرامش پس از طوفان
شروع چهارمینروز نمایشگاه کتاب تهران و خلوتی اولین شنبهاش، حاصل آرامش پس از طوفان جمعه گذشته و حضور پرشور مردم بود.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۶
۵ تا کتاب ۵۰ هزار تومان!
غرفهدار روی کارتن کوچکی با ماژیک نوشته بود ۵ تا کتاب ۵۰ هزار تومان و فریاد سر میداد: یکی بخر، دوتا ببر... .
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۵
ذوق خبرنگاری
تا ظهر مشغول پیاده کردن مصاحبههای روزهای قبل هستم؛ اما دلم توی راهروهای نمایشگاه مشغول بازدید از کتابهاست.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۴
معرفی کتاب در جامعه نوجوانان ما چه جایگاهی دارد؟
چیزی که در گرماگرم گفتوگو با نوجوانان حاضر در سالن کودک و نوجوان برای من جالب توجه بود، میزان استقبال آنها از معرفی کتاب توسط دوستان و دیگر نوجوانان همسنوسالشان بود.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۳
ادبیات عاشقانه برای نوجوانان: آری یا خیر؟
درحالیکه با بچههای عکاس، طول سالن را برای رسیدن به ایبنا طی میکنیم، برای هزارمینبار در روز فکر میکنم یعنی کدام یک از این نوجوانان، عشق را تجربه کرده است؟
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۲
روز اول، روز مشتاقترینها
کارم با نشرها که تمام میشود با صدایی که دیگر نمیلرزد و اشتیاقی بیشتر، به غرفه کودک و نوجوان ایبنا برمیگردم.
-
مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱
ناشران کودک و نوجوان امسال بیشتر از پارسال به رویداد ترویج کتاب توجه دارند
آنچه که در سالن کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب امسال بیشتر از سالهای گذشته به چشم میخورد، اهمیت دادن غرفهها و ناشران به برنامههای قصهخوانی و ترویج کتاب برای کودکان است.