كارشناسان نشست «عرفان در ادبيات معاصر» با بحث درباره تأثيرات «خيام» و «عطار» در رشد و توسعه عرفان در ادبيات و اشعار و همچنين بررسي منازل عرفاني، به اين نتيجه رسيدند كه سير و سلوك عرفاني مقامبردار نيست. آنها از اين جلسه تنها به عنوان پيشدرآمدي براي ورود به مباحث اصلي اين موضوع ياد كردند./
در ابتداي اين برنامه، دكتر پرويز عباسيداكاني، نويسنده و كارشناس حوزه عرفان و ادبيات، با بيان اين كه اين برنامه به بررسي تأثير اشعار خيام و عطار در عرفان و ادبيات عرفاني اختصاص دارد، گفت: «عبدالحسین زرینکوب» در كتاب «از کوچه رندان؛ درباره زندگی و اندیشه حافظ» مقدمهاي را نوشته است كه با مطالعه آن به شناخت بهتري از عرفان در ادبيات ميرسيم. اين كتاب تنها منحصر به خيام و حافظ نميشود، بلكه با خواندن آن ميتوان پيش درآمدي بر عرفان و خيامگرايي را فرض كرد.
وي در بررسي برخي از ويژگيهاي اصلي اشعار خيام عنوان داشت: مرگانديشي، يكي از مهمترين عناصري است كه در اشعار اين شاعر قرن ششم هجري شمسي به چشم ميخورد. پرسش خيام، پرسش از مرگ است. او زندگي را انكار نميكند و بيشتر در ترديد در باب هستي به سر ميبرد. او به عناصر «خوش بودن» و «دم را غنيمت شماردن» اعتقاد فراواني دارد.
دكتر عباسيداكاني با بيان اين كه اين نوع از تفكرات نيز در دو نوع سطحي و عميق در معتقدان به آن وجود دارد، توضيح داد: نوع سطحي آن در لحظه غوطهور بودن است. حاصل ما از جهان، لحظهاي است كه در آنيم و ممكن است لحظه ديگر نباشيم. آنها معتقدند كه لحظه، ابديت را بنا ميكند. [ديدگاه دوم كه خيام هم به آن تعلق دارد، اين است كه] تفكر خيام اپيكوريسم نيست، بلكه نگرش او ژرفتر است و عطار، مولوي و حافظ نيز در اين ديدگاه با او مشتركند.
در ادامه، حميد كرمي با بيان مقدمهاي در راهيابي عرفان به شعر و آغاز اشعار عرفاني، اظهار داشت: نميتوانيم از شعر عرفاني و شعر صوفيه تعريف دقيقي ارايه بدهيم، اما اگر بخواهيم نزديكترين تعريف را عنوان كنيم، بايد گفت كه تمامي اشعاري كه جنبه تعليمي دارند، در اين قلمرو قرار ميگيرند.
وي تاكيد كرد: عطار در اصل شاعر نبود و همانگونه كه در ابتداي مصيبتنامه نيز آورده است، اهل شعر و شاعري نبوده، بلكه چنين شيوه گفتاري را براي بيان مطالبش استفاده ميكرد، چرا كه مردمان آن دوره بيشتر اين شيوه را ميپسنديدند. عطار ساده سخن ميگفت و توانست عرفان را از حلقه سلاطين بيرون بكشد و به دامن جامعه بياورد. او شخصيتي كاملا پيچيده داشت و به دليل گوشهنشيني و عدم تمايل به شاگردپروري، براي تحليل شخصيت او به هيچ فرد يا اثر ديگري دسترسي نداريم.
سپس دكتر عباسيداكاني در تصحيح تعريف ارايه شده از شعر عرفاني و صوفيه، گفت: تعليم، قسمي از شعر صوفيه است، اما مقسم آن نيست، چرا كه نه تمامي الفاظ صوفيه به شعر در آمدهاند و نه تمامي اشعار بيانگر همه آنند.
وي با اشاره به آثار اصلي خيام و اشعاري كه به او نسبت داده شدهاند، به بررسي مقايسهاي آثار عطار و خيام پرداخت و بيان كرد: عطار رباعيات فراواني از خود برجاي گذاشته است كه اغلب جنبه سمبليزم(نمادگرايي) دارند، در حالي كه خيام بسيار رئال(واقعيتگرا) بود.
همچنين دكتر بخشعلي قنبري، نويسنده و كارشناس اديان، با طرح اين سوال كه «با توجه به روشمعناشناسي آيا توان اين را داريم كه بگوييم خيام هم شاعرانه شعر گفته است؟» سخنان خود را آغاز كرد و گفت: زماني كه ميگوييم سخني عارفانه است، بايد حدود آن را مشخص كنيم. در اين كه چه سخني عرفاني است، معيارهايي وجود دارد. ممكن است فردي عارف نباشد، اما سخنان عارفانه بگويد يا گزارشي از سير و سلوك عارفانه ارايه دهد.
وي افزود: با شناخت اين مسايل و استناد به روشهاي معناشناسي، آيا ميتوانيم ادعا كنيم كه خيام عارف بوده است و آيا اين صحت دارد كه «متن بهانه خلق حقيقت است»؟ در مرحله بين درك و خلق نميتوان به خلق رسيد. مبناي مهمي در معناشناسي وجود دارد، بر اين اساس كه متن مرادي دارد كه خواننده آن بايد خود را به مقصود صاحب اثر نزديك كند. بر اين اساس آيا ميتوان گفت كه خيام نيز مقاصد عارفانهاي در اشعار خود داشته است؟
در اين هنگام، دكتر عباسي داكاني با تأكيد بر اين كه اين نشست «تاثير خيام را بر شعر عرفاني بررسي ميكند، نه عرفان خيام را» اعلام داشت: براي چنين سخناني در ابتدا بايد ثابت كنيم متن اصلي خيام چيست و سپس درباره او صحبت كنيم. از آنجايي كه متنها و اشعار اصلي مرتبط با خيام هنوز به درستي مشخص نشدهاند، به روشني نميتوان درباره اين مسايل بحث كرد.
وي با اشاره به نظرات «عبدالحسين زرينكوب» گفت: عرفا نيمي از راه را با خيام طي ميكنند. عارف در اين سخنان باقي نميماند، بلكه در راه خود از آنها عبور ميكند.
در ادامه، دكتر قنبري با تحليل مختصري از مقامات عرفان به بررسي تطبيقي عرفانهاي اسلامي و عرفانهايي پرداخت كه در غرب عنوان ميشوند. وي اظهار كرد: چارچوبها و خطوط مشخصي در مراتب سلوك و عرفاني كه ما به آن معتقديم، وجود ندارد و در حقيقت در هريك از اين مراحل، ساير مقامات نيز به طور ضمني حضور دارند، در حالي كه در عرفاني كه غريبان آن را معرفي ميكنند، هريك از مراحل با خط و مرزهاي مشخصي از يكديگر جدا ميشوند. اين در صورتي است كه سالك نميتواند بگويد اكنون در كدام مرحله قرار دارد و چه مقاماتي را طي كرده است.
وي در پايان سخنانش عنوان داشت: مقامات عطار تلفيقي و در هريك از آنها، ساير مراحل نيز قابل مشاهده اند.
در انتهاي اين برنامه، دكتر عباسيداكاني كه دبيري نشست را نيز برعهده داشت، يادآور شد: اين امكان وجود دارد كه عارف در منازل نخست هم درباره مرحله يا مقام بالاتر سخن بگويد، اما با گذشتن از مراحل ابتدايي، درك او نيز نسبت به موضوعات و ساير مراحل سلوك تغيير ميكند و كاملتر ميشود. در اين حوزه، دو ديدگاه پلكاني و دايرهاي براي طي منازل عرفاني وجود دارد كه هريك معتقداني دارند.
در انتهاي اين برنامه به دليل گستردگي مباحث عرفاني به ويژه در ادبيات، قرار شد در جلسات بعدي اين نشست، ابعاد بيشتري از اين موضوع عنوان شوند و اين برنامه در حقيقت پيش درآمدي براي ورود به مبحث اصلي باشد.
نظر شما