کتاب «آغاز و انجام تاریخ» کارل یاسپرس بررسی شد؛
مسئله وحدت تاریخی خود معمایی تاریخی است/ چرا یاسپرس انسان را مبدا تاریخ قرار میدهد؟
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دین و کلام پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از نظر یاسپرس تاریخ یعنی ظهور انسانیت و خودآگاهی وقوع آن. تاریخ عرصه تجلی انسان و لحظهای میان دو حالت بیتاریخی است.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دین و کلام پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: برای درک فلسفه تاریخ یاسپرس باید اندیشههای اسپینوزا، وبر و هایدگر را دنبال کرد. بینش علمی نیز برای او اهمیت دارد. یاسپرس به دنبال نگاهی کلی به تاریخ است زیرا از نظر او تاریخ برای فلسفهورزی اهمیت دارد.
او سپس به مرور کتاب پرداخت و اشاره کرد: یاسپرس در مقدمه مینویسد که هدف و مسئلهاش این است که سه سوال را بررسی کند: تاریخ از کجا میآید؟ به کجا میرود؟ چه معنایی دارد؟ میتوان گفت کتاب بر اساس این پرسشها سه بخش دارد؛ در بخش اول به مباحث فلسفی میپردازد و در بخش دوم به فلسفه سیاسی و آیندهپژوهشی. بخش سوم نیز به معنا و فایده تاریخ اختصاص دارد. برخلاف فیلسوفان اسلامی یاسپرس میخواهد از فلسفه تاریخ برای امروز و مسائل دوران معاصر استفاده کند.
یاسپرس میخواهد ساختمان کل تاریخ را تحلیل کند. او در طرح خود برای بررسی تاریخ، آن را به سه دوره تقسیم میکند: پیشاتاریخ، تاریخ یا دوران محوری و دوران جدید. در این طرح مبدا و انتهای تاریخ مشخص نیست. دوره اول دورهای است که اطلاعات و مشخصات مستندی از آن در دست نیست. در دوره محوری تمدنهای بزرگ مانند تمدن هند، چین و غرب شکل میگیرند. دوره سوم از قرن پانزده آغاز میشود و ویژگیهای اساسی این دوره پیدایش نگاه جدید به علم و تکنیک است.
حسینی ادامه داد: از نظر یاسپرس در دوره محوری اتفاقاتی مهم افتاده است که این دوره را اصل و مبنای تاریخ میکند. یاسپرس بر اساس این دوره نظریه موازات تاریخی را مطرح میکند؛ از نظر او در چین و هند و غرب تلاطماتی تاریخی را میبینیم که مشابهاند و این تشابه ریشه در ذات مشترک انسانی دارد.
یاسپرس در بخش دوم به سه مسئله اساسی اشاره میکند: سوسیالیسم، وحدت در جهان و ایمان ابدی. به نظر میرسد او فکر میکرده که سوسیالیسم میتواند وحدت و صلح جهانی را ایجاد کند. از ایمان ابدی به مثابه مبدایی قابل اتکا سخن میگوید؛ البته ایمان در نظر او امری الهی و دینی نیست بلکه بیشتر به ایمان به امکانهای انسان در جهان اشاره میکند.
حسینی به بخش سوم کتاب پرداخت و گفت: او در این بخش وارد بحث معنا و فایده تاریخ میشود. مسئله او این است که تاریخ آدمی دچار چندگانگی است اما تحت احاطه تاریخ واحدی نیز است. مسئله وحدت برای یاسپرس بسیار مهم است. وحدت تاریخ از نظر او شش معنا دارد: تاریخ موجود واحد، منشا واحد، ذات ثابت انسانی، تاریخیبودن انسان، تشابهات جهانی و اهمیت دوران محوری.
او ادامه داد: یاسپرس برای اثبات وحدت تاریخ هفت دلیل آورده است که اکثر دلایل او سست هستند. او از وحدت نوع آدمی سخن میگوید؛ یعنی انسان ذاتی تغییرناپذیر دارد و به همین دلیل به سوی تاریخ واحد میرویم. او به مسئله پیشرفت اشاره میکند و میگوید در علم پیشرفت میکنیم اما ذات انسانی پیشرفت نکرده است. او در نهایت نتیجه میگیرد که مسئله وحدت تاریخی خود معمایی تاریخی است.
حسینی به نکته دیگری در پایان بحثش اشاره کرد: از نظر یاسپرس تاریخ یعنی ظهور انسانیت و خودآگاهی وقوع آن. تاریخ عرصه تجلی انسان و لحظهای میان دو حالت بیتاریخی است. حرکتی دائمی است که هرگز به مقصد نمیرسد. نکته مشترک این تعاریف همان نگاه اگزیستانسیالیستی است که به اهمیت انسان اشاره میکند.
وی در ادامه نقدهایی را به اثر وارد دانست و گفت: اساسا آیا میتوان تاریخ را تقسیمبندی کرد؟ و در این صورت چرا یاسپرس دوره محوری را مبنای تاریخ قلمداد کرده است؟ چرا او از فکتهای تاریخی زیادی بدون ارجاع به منابع استفاده کرده است؟ از سوی دیگر چرا یاسپرس انسان را مبدا تاریخ قرار میدهد و مسائل دیگری مانند نقش پیامبران الهی و شرایط اجتماعی را در نظر نمیگیرد؟
در ادامه دکتر عبدالرحمن حسنیفر، عضو هیئت علمی گروه پژوهشی تاریخ سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بحث خود را ارائه داد و گفت: از نظر یاسپرس تاریخ از بینهایت شروع شده و به بینهایت میرود و عنوان کتاب نیز به همین مسئله اشاره دارد. نگارش کتاب در نسبت با این مسئله شکلگرفته است که وضع حال را بهتر بفهمیم. اگر گذشته درست فهیمده شود وضع حال نیز بهتر درک میشود و در این صورت میتوان مشکلات اکنون را نیز بررسی کرد.
او ادامه داد: از نظر یاسپرس در دوره محوری حرکتی در اندیشه بشر شکل میگیرند و شاهد اشتراکات فرهنگی متعددی هستیم؛ اتفاقاتی موازی رخ میدهد بیآنکه به یکدیگر ارتباط مستقیمی داشته باشند. به نظر میرسد او میخواهد نشان دهد که سه ریشه تمدنی برای تاریخ واحد بشر وجود دارد. به تعبیری دوره محوری، محور تاریخ جهان است و در آن تمرکز بر وحی نیست و روش تجربی مبنا است. از نظر یاسپرس غرب نباید فکر کند تاریخ در اختیار او است و دیگر تمدنها فهمی از تاریخ ندارند. وحدت مدنظر او وحدت اندیشهی مشترکِ تکاملی انسان است و در این اندیشه همه انسانها حضور دارند.
حسنیفر به این نکته اشاره کرد که: علت اینکه دوران محوری اهمیت زیادی دارد در غرب دارد به دلیل تأثیر فیلسوفان یونانی، مسیحیت و یهودیت و نقش علم و تکنولوژی است. این مسائل باعث برتری این دوره میشوند. در دوره سوم تکنولوژی بر ما مسلط میشود و به صورتی طوفانی فراگیر درمیآید. از نظر او تکنولوژی باعث درماندگی و اضطرابی شده که فیلسوفان را به فکر واداشته است.
وی در ارزیابی کتاب گفت: این کتاب فهم خوبی از دوران جدید ارائه میدهد. تقسیمبندیای که ارائه میدهد در فهم تاریخ راهگشا است. مسئله یاسپرس آینده است و به خوبی رابطه گذشته و آینده در کتاب توضیح داده میشود. کتاب روی دورانی که در آن علم و تکنیک پررنگ است متمرکز میشود.
در بخش پرسش و پاسخها به این مسئله مهم اشاره شد که در بررسی آثار فیسلوف باید به شرایط زندگی او نیز توجه داشت؛ یاسپرس در دوران حکومت نازیها زندگی کرده است و بسیاری از مسائل فلسفی او در نسبت با این دوره شکل گرفته است. میتوان گفت مسئله وحدت تاریخ بشر نیز برای او در مقابل ایدئولوژی نازیستی مطرح میشود.
نظر شما