قندهاری در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره اهمیت رعایت زبان فارسی معیار در آثار ترجمه اظهار کرد: به نظر من مترجم ادبی نه تنها نمیتواند نسبت به زبان معیار بیتفاوت باشد، بلکه باید به آن اهمیت ویژهای بدهد چون چه بخواهد و چه نخواهد، ترجمه مکتوب او ماندگار میشود و به هرحال معیار قرار میگیرد. از این رو، مترجم هم نسبت به زبان مقصد ترجمه وظیفهای به عهده دارد که اتفاقا پایبندی به زبان یکی از همین موارد است.
این مترجم خوشخوانی را یکی از ویژگیهای اصلی متن ترجمه شده دانست و گفت: تصور میکنم قرار است ترجمه، متنی خوش خوان و روان باشد و مخاطب به هیچ وجه احساس نکند با یک متن ترجمه مواجه است؛ از این جهت که حتی اگر احساس شود به کارگیری واژهای مانند «اینچ» او را در حین خوانش متن اذیت کند و برایش وقفهای به وجود بیاورد، بهتر است مترجم آن را هم تغییر دهد. از سوی دیگر عدهای از کتابخوانها نظر خوبی نسبت به کتابهای ترجمه ندارند و انگار با تردید و ترس از متون ترجمه میگریزند، چون ترجمه خوب نخواندهاند؛ به هرحال ممکن است هر فردی با هر میزان دانش و آگاهی بخواهد از مطالعه یک اثر ترجمهای لذت ببرد و او را نباید از این لذت محروم کرد.
وی افزود: مترجم برای خودش ترجمه نمیکند؛ من به عنوان یک مترجم ضمن این که باید مراعات خواننده را هم بکنم باید بکوشم او را جذب متن کنم؛ نه دلزده از آن. به همین دلیل بخشی از کار من خلق یک متن فارسی خوب و گویاست. در نهایت باید از همه ابزارها و امکانات موجود زبانی استفاده کرد تا ترجمهای روان، خوانا و قابل دفاع و حتی الامکان بینقص ارایه داد.
قندهاری در پاسخ به این سوال که «ترجمههای ضعیف تا چه حد میتوانند ساختار زبان فارسی معیار را مخدوش کنند؟» گفت: متاسفانه ترجمه ضعیف به زبان فارسی لطمه جدی وارد میکند و این امر قابل انکار نیست، چون بخشی از دانش، به واسطه ادبیات مکتوب به مخاطب و عموما مردم منتقل میشود و اگر به هر علتی حتی قشری فاقد آگاهی و تشخیص کافی باشد، آن چه برای مطالعه در اختیار او قرار می گیرد، به معیار بدل میشود و به این دلیل اگر ترجمه ضعیف باشد، زبان مخدوش میشود. تکرار و تداوم و حضور پررنگ ترجمههای ضعیف، بیشک پس از مدتی به صورت بطئی ترویج میشود و بی آن که معلوم شود با چه اشکالاتی روبهروست، زبان معیار را تخریب میکند. در این وضع اصلاح و بازنگری کار سخت و پرزحمتی میشود و به راحتی نمیتوان ساختار به هم ریخته و مخدوش شده زبان را از نو به درستی تعریف کرد و به کار برد.
مترجم آثاری از آلیس مونرو سخنانش را با موضوع روانسازی متن در ترجمههای ادبی پی گرفت و چنین گفت: یکی از مراحل اصلی و حساس کار ترجمه مرحله بازنویسی و روانسازی متن ترجمه است تا مطمئن شویم متن فارسی ما در نهایت رنگ و بوی ترجمه نمیدهد و به خوبی پالایش شدهاست. در غیر این صورت، متن ترجمه زبر باقی میماند و خوانش آن دشوار میشود و خالی از هرگونه لطف شکل میگیرد.
وی وجود ویراستاران ادبی را بعد از به پایان رسیدن ترجمه، یک ضرورت دانست و اظهار کرد: همیشه لازم است قبل از چاپ، شخصی به غیر از خود مترجم، متن را بازخوانی کند تا مواردی را که به هر دلیل از چشم مترجم به جا ماندهاست، اصلاح کند و نکتههای ظریفی را برای بهبود کار نهایی به او یادآور شود. نبود ویراستار ادبی در روند کار، یک نقص جدی است و کسی هم جز خود او نمیتواند این حلقه مفقوده را پر کند.
قندهاری که تجربه ترجمه از زبان انگلیسی به فارسی و برعکس را دارد ادامه داد: بهترین نوع ترجمه همان ترجمه از زبان مبدا است، چون به این صورت دستکم یک واسطه کمتر میان مبدا و مقصد حایل میشود. به هر حال در هر نوبت ترجمه لحن تا حدی دستخوش تغییر میشود که واقعا هم مشخص نیست این تغییر تا چه حد از لحن اصلی اثر دور است. طبق تجربهای که شخصا از یکی دو مورد ترجمه از زبان واسطه دارم، این را میدانم که اگر مترجم به هر دلیلی کار را خوب به زبان واسطه ترجمه نکرده باشد، این امر به ترجمه من هم به نوعی لطمه میزند و کار در چنین وضعی پیچیدهتر و چالشیتر هم میشود.
مترجم رمان «پیش از آنکه بخوابم» در ادامه گفت: معمولا میشود تشخیص داد که مترجم زبان واسطه چه قدر به آن زبان تسلط داشته و همین خصلت به طور غیر مستقیم در ترجمه بعدی هم منعکس میشود. مترجمانی که به طور تخصصی کار ترجمه را در حیطه خاصی پیگیری میکنند، معمولا ترجمههای خوبی را ارایه میدهند، اما وقتی مترجم به صرف دانستن یک زبان در هر زمینهای ترجمه میکند، دیگر نباید انتظار داشت متن ترجمه وزین و ماندگار و ارزشمندی ارایه کند.
وی درباره میزان توجه به سبک نویسنده و زبان و زمان نوشته شدن متن در ترجمههایش نیز گفت: این که مترجم چقدر برای کاری که انجام میدهد وقت میگذارد، وسواس لازم را به خرج میدهد، با عشق و تعلق خاطر کار میکند و چه اندازه برای مخاطب ارزش و احترام قایل است به خودش بستگی دارد. اگر مترجم با اشتیاق، و نه صرفا به عنوان یک کار و حرفه، ترجمه را انجام بدهد، در آن صورت به همه ویژگیهایی که ظرافت کار را مشخص میکند، اهمیت میدهد. برخی مترجمان برای رسیدن به یک ترجمه خوب، در آوردن همین زبان خاص به عنوان مثال، وقت زیادی را صرف کارشان میکنند، تا در نهایت خودشان به رضایت خاطر لازم از کار برسند، اما متاسفانه، عدهای چنین رویکردی ندارند و ترجمه را بی تعارف یک کار میبینند و از این رو ترجمهشان فاقد «روح» لازم است.
به عقیده قندهاری بهتر است تا حد ممکن مترجم و پس از او ناشر هم به ویژگیهای متن اصلی پایبند باشند و کار را از نظر بصری هم به اثر اصلی نزدیک کنند تا همان فضا و حال و هوا به خواننده ایرانی هم منتقل شود. وی با بیان این مطلب افزود: چه اشکالی دارد که این تفاوتها و ویژگیهای خاص متن اصلی، عینا به همان شکلی که وجود دارد، در چاپ ترجمه اثر هم لحاظ شود؛ چه بسا پرداختن به تکاتک این ظرایف روح حاکم بر اثر و متن اصلی را جدیتر در زبان ترجمه به خواننده منتقل کند.
شقایق قندهاری فعالیت حرفهای خود را در حوزه ترجمه کتاب از سال 1374 آغاز کرد و تاکنون در دوران فعالیت حرفهای خود توانستهاست چندین جایزه ادبی را دریافت کند. «پیش از آنکه بخوابم»، «عشق زن خوب» و «گریزپا» اثر آلیس مونرو، داستان «ابر ابله» از ارلند لو، «آیدابی» از کاترین هانیگان، و «سیاه دل» نوشته کورنلیا فونکه از آثاری هستند که قندهاری به فارسی ترجمه کردهاست.
وی همچنین در چند سال اخیر در زمینه ترجمه معکوس و فارسی به انگلیسی هم فعالیتهایی را انجام داده که ترجمه رمان «محمد» نوشته ابراهیم حسن بیگی و رمان نوجوان «هستی» اثر فرهاد حسنزاده از آن جمله است.
یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۲۳
نظر شما