پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۲
گفتگو با همسر دکتر سرکاراتی/ شیفته آگاهی و جامع الاطراف بودن او شدم

امروز 29 خردادماه یکسال از درگذشت زنده‌یاد بهمن سرکاراتی می‌گذرد. کسی که هیچ‌گاه از خواندن کتاب خسته نشد و کتاب یار همیشگی او بود. پژوهش وی در اسطوره، شاهنامه و اوستاشناسی زبانزد استادان داخل و خارج از ایران است. خاطرات وی را با همسرش (مهری باقری) در این گزارش بخوانید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر بهمن سرکاراتی، در سال 1316 در شهر تبریز به دنیا آمد. وی دارای مدرک دکتری در رشته‌ زبان‌شناسی و فرهنگ و زبان‌های باستانی و استاد زبان‌های باستانی دانشگاه تبریز، عضو پیوسته فرهنگستان زبان وادب فارسی و معاون علمی سابق این فرهنگستان بوده است. سرکاراتی در سال 1370 به عضویت پیوسته‌ فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و از آن زمان، علاوه بر عضویت پیوسته، در مقطعی مدیریت گروه زبان‌های ایرانی و همچنین معاونت علمی و پژوهشی فرهنگستان زبان و ادب فارسی را نیز عهده‌دار بود. 

وی تألیفات و ترجمه‌های متعددی در حوزه‌های زبان‌شناسی و زبان‌های باستانی دارد که از میان آن‌ها می‌توان به «اوستا و هنر نو؛ کارنامه‌ی شاهان در روایات سنتی ایران» (ترجمه‌)، «دین ایرانی بر پایه‌ی متن‌های معتبر یونانی» (ترجمه‌)؛ «اسطوره‌ی بازگشت جاودانی» (ترجمه‌)؛ «سایه‌های شکارشده» (شامل 20 مقاله‌)؛ «مقدمه‌ای بر فلسفه‌ای از تاریخ» (ترجمه)، «بررسی جامع زبان فارسی باستان و آثار بازمانده‌ی آن»، «بررسی سه فرگرد وندیداد»، «اصطلاحات خویشاوندی در زبان‌های ایرانی» و «بررسی فروردین یشت: سرود اوستایی در ستایش فروهرها (ترجمه) اشاره کرد. از سرکاراتی همچنین بیش از 35 مقاله در موضوعات مختلف ادبی، زبانی و تاریخی به جای مانده است. 



جامع‌الاطراف بودن از برجسته‌ترین ویژگی سرکاراتی

دکتر مهری باقری، پژوهشگر زبانشناس و همسر زنده‌یاد سرکاراتی می‌گوید: «در سال 51 با دكتر بهمن سركاراتي، استاد دانشگاه تبريز كه قبلا در دانشگاه تهران استادم بودند و براي گذراندن فرصت مطالعاتي به آلمان آمده بودند، ازدواج کردم. من بعد از آشنایی با دکتر و پیشنهاد ایشان برای ازدواج، شیفته و مجذوب دانش و آگاهی وی شدم و در مسجد هامبورگ ازدواج كردیم ولی براي اينكه بتوانم دخترم را در ايران به دنيا بياورم قبل از اتمام دوره دكترا همراه همسرم به ايران بازگشتم و به دلیل مشکلات خانوادگی و مسائل ازدواج، هرگز نتوانستم از پایان نامه‌ی خود در آلمان دفاع کنم و بار ديگر تصميم به ادامه تحصيل در دانشگاه تهران گرفتم. 

وی معتقد است که برجسته‌ترین ویژگی که مرحوم سرکاراتی داشت، جامع الاطراف بودن و احاطه وی بر حوزه‌های فرهنگ و ادب و هنر بود، بدین معنی که علم ایشان محدود به یک زمینه یا شاخه‌ای خاص از علوم نمی‌شد و در همه‌ی شاخه‌های علوم انسانی صاحب نظر بودند. سرکاراتی نوشته‌های ناصرخسرو و سهروردی را به همان اندازه با تسلط تدریس می‌کرد که فردوسی، صائب و شهریار را تعلیم می‌داد.» 



سرکاراتی شخصیتی فاضل در ادبیات معاصر و باستانی بود 

چنگیز مولایی، دانشیار دانشکده ادبیات تبریز نیز می‌گوید: «مرحوم سرکاراتی یکی از برجسته‌ترین دانشمندان و شخصیت‌های فاضل در ادبیات معاصر و باستانی بود و جزو شخصیت‌های به نام در حوزه‌ی اوستاشناسی جهان به شمار می‌رفت. نه کتاب از دکتر جدا می‌شد و نه دکتر از کتاب، همیشه اهل خواندن و مطالعه بودند و به جرات می‌توان گفت که شیفته و مجذوب مطالعه بودند و مطالعه‌ی ایشان هرگز به یک رشته‌ی خاصی محدود نمی‌شد. 

همگان و آن‌هایی که فقط یک‌بار با دکتر ملاقات کرده بودند، شخصیت ایشان را دوست داشتنی، خاکی و مورد احترام می‌دانستند و همیشه به این نکته اذعان داشتند که مرحوم سرکاراتی با صعه صدر در همه‌ی کارها جدی بودند و دانشجویان را مثل فرزندان خود برمی‌شمردند.» 



سرکاراتی در اسطوره‌شناسیِ شاهنامه در جهان سرآمد بود 

سجاد آیدنلو، مدرس ادبیات فارسی نیز معتقد است که به لحاظ شخصیت علمی و اخلاقی، مرحوم دکتر سرکاراتی از استادانی بودند که به آزادمنشی، مناعت طبع و بهره‌مندی از فر و صلابت استادی نامبردارند. کسانی که بخت و افتخار زیارت استاد را در کلاس‌های درس، محافل علمی یا دولت منزل ایشان داشته‌اند درمی‌یابند که منظور از وقار استادی در وجود دکتر سرکاراتی چیست. آن زنده یاد آرامش و خروش دریا را توامان داشتند و در عین شکوه و طمانینه در حال تدریس یا سخنرانی- با آن گشاده زبانی و سخن گفتنِ پهلوانی- اگر یاوه‌ای غیرعلمی می‌شنیدند یا ناشایستی می‌دیدند چون دریا می‌توفیدند اما دانشجویان، نزدیکان و آشنایان ایشان می‌دیدند و می‌دانند که در پسِ آن ستیهندگی، دلی نازک و روشن، روحی بزرگ و سخی و نگاهی خردمدار و معتدل قرار داشت که تظاهرات گوناگونش را به کرات نشان داده بود. 

بنده به یاد دارم که در 25 اسفند سال 1387 که برای تقدیم جشن نامه ایشان (آفتابی میان سایه‌ها، تهران، قطره 1387) به منزلشان در تبریز مشرف شده بودیم با اینکه تا آن لحظه هیچ اطلاعی از تدوین و انتشار مجموعه نداشتند با سکونِ تمام کتاب را به دست گرفتند و پیش از گشودن آن پرسیدند که از نااهلان که مقاله‌ای در آن نیست؟ نمونه‌ای دیگر از تهمتنیِ ایشان در رفتار و گفتار، در سخنرانیِ فاضلانۀ استاد در مجلس افتتاحیۀ نخستین همایش ملی ایران‌شناسی در تهران ( 27 خرداد 1381 ) بود که قطعا حاضران و شاهدانِ فراوانِ آن جلسه به خاطر دارند و باید گواهی دهند. 

جایگاه علمیِ دکتر سرکاراتی در نزد خواص و صاحب نظران داخلی و خارجی کاملا شناخته شده است اما باید این واقعیت را بگوییم و بپذیریم که بنابر دلایلی چون: کم‌نویسیِ استاد، شهرستان‌نشینی، خلوت‌گزینی و دوری ایشان از جلوه نمایی‌های متداول در بین برخی استادان و محققان، متأسفانه نسل جدید پژوهشگران و دانشجویان، دکتر سرکاراتی را به درستی نمی‌شناسند و نگارنده خود بارها از برخی از این کسان شنیده است که بعضی از مولفانِ کتب درسی و دانشگاهی و خودنمایانِ رسانه‌ای را شاهنامه‌شناس‌تر و اسطوره‌دان‌تر از دکتر سرکاراتی می‌پندارند. از این جهت و برای آگاهی دانشجویان و علاقه مندان جوان این اعتقاد شخصی خود را آشکارا و به تأکید بیان می‌کنم که در حدود خوانده‌ها و دانسته‌های بنده، در حوزه تخصصیِ اساطیر ایرانی به ویژه اسطوره‌شناسیِ شاهنامه نمی‌توان برای استاد سرکاراتی نظیری حتی در سطح جهان یافت و نشان داد. این سخن شاید برای عده‌ای گزافه و ادعا بنماید ولی یقین دارم کسانی که آثار مرحوم استاد را به دقت بررسی و آن‌ها را با نمونه‌های هم موضوع در زبان فارسی یا انگلیسی مقایسه کنند به این نتیجه و نظر خواهند رسید. این را هم باید افزود که تشخصِ زنده‌یاد استاد دکتر سرکاراتی در اسطوره‌شناسی به اعتبار مکتوبات ایشان است و کسانی که از محضر شفاهی استاد بهره یاب شده‌اند همگی معترفند که آن مرحوم در اوستاشناسی نیز بسیار مسلط و کم نظیر بودند. 

آثار سرکاراتی همسنگ با مهرداد بهار است 

مهدی رحیم‌پور، پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز می‌گوید: «سرکاراتی از استادان برجسته، دانشمند و از افتخارات دانشگاه تبریز در حوزه زبان‌های باستانی و اسطوره‌شناسی به‌شمار می‌رفت که از لحاظ نوع کار و آثار می‌توان وی را با مهرداد بهار، نویسنده و پژوهشگر حوزه اسطوره مقایسه کرد. هنگامی‌که دانشجوی این استاد بودم، وی را فردی مهربان، باسواد و متواضع دیدم که در نگاه نخست شخصیتی جدی داشت. متاسفانه این استاد در سال 1385، به‌دلایلی از دانشگاه بازنشسته و پس از آن منزوی شد و کمتر به تدریس ادامه داد و بیشتر زمانش را به مطالعه می‌گذراند.» 

يادش گرامي و راهش جاودان باد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها