ویلیام جیمز، فیلسوف آمریکایی و بنیانگذار مکتب پراگماتیسم، در دوران حیات خود مکتب پراگماتیسم را بنیان نهاد و در ادامه کتاب مهم«روانشناسی دین» را تالیف کرد. ناگفته نماند وی به حرفه پزشکی نیز پرداخته و در این رشته نیز دارای تبحر بود اما دغدغه نهایی او یک امر اخلاقی است. او میخواهد روشی فلسفی را برای زندگی و نیز انسانها ارایه دهد. شیوه زنده و با روح کلام و نوشتارش، وی را در نزد همگان محبوب کرد.
پراگماتیسم و طروق اندیشه
پراگماتیسم، (اصالت عمل) نامی تازه برای برخی طروق اندیشیدن است. جیمز در سال 1907 کتابی با این عنوان منتشر کرد. این کتاب، مجموعهای از سخنرانیهایی است که ویلیام جیمز، در ۱۹۰۶-۱۹۰۷ ایراد کرده است. در اصل بیست سال بعد از مقاله ساندرز پیرس، ویلیام جیمز بحث درباره آن را از سر گرفت و در اندک زمان به نحو گستردهای رواج یافت.
اصطلاح «پراگماتیسم» فقط به این جریان که در دهههای آخر قرن نوزدهم مخصوصاً به همت جیمز و دیویی اروپا را فرا گرفت اطلاق میشود. جیمز از این اصل آغاز میکند که هیچیک از نظام های فلسفی که تا این زمان پیشنهاد شده است، قانعکننده نیست، زیرا مذهب اصالت تجربه غیرانسانی و غیردینی است و مذهب اصالت عقل از صفت عینی عالم واقع غافل است.
با این همه، هدف پراگماتیسم عالیتر است و میخواهد ضابطه عمل را به مقام ضابطه عینی ارتقا دهد. به همین دلیل، فلسفه عملی به نوعی فلسفه انسانی (اومانیسم) تعبیر میشود که فرق دقیق آن برحسب آرمان زندگی فلاسفه مختلف که مبلغ آناند، متغیر است. در نظر جیمز، این مکتب رنگ فلسفه روحی (اسپیریتوئالیسم) به خود گرفته است.
روانشناسی دین در پس فلسفه
«روانشناسی دین» دیگر اثر مهم این اندیشمند است. كتاب «روانشناسي دين از ديدگاه ويليام جيمز» در ایران از سوی مسعود آذربايجاني به فارسی ترجمه شده است.
كتاب «روانشناسي دين از ديدگاه ويليام جيمز» با بيان تأثير عوامل گوناگون در تجربه ديني به بررسي پديده دينداري از منظر روانشناختي پرداختهاست.
در مقدمه اين كتاب، تعريف، تاريخچه و اهميت روانشناسي دين ارزيابي شده و گزارشي از زندگينامه، آثار، مباني فكري و روششناسي ويليام جيمز ارابه شدهاست.
جیمز کتاب حاضر را در پنج فصل با عناويني چون چيستي دين و دينداري، خاستگاه دين و منشا دينداري، تحليل ايمان، توصيف و تبيين تجربه ديني و سرانجام آثار ديني، محورهاي اساسي روانشناسي دين را از ديدگاه جيمز عنوان كردهاست.
جیمز در اواخر عمر کتاب «یک جهان کثرتگرا» را انتشار داد. وی در این اثر به طرز درخشانی به آثار هگل، فخنر و برگسون پرداخته است.
کثرت و صیروت در تفکر جیمز
پذیرش کثرت، سیلان و صیرورت و نامتعین بودن همه چیزها و یک دیدگاه واقعبینانه و مبتنی بر عقل موجود - نسبت به همه جنبههای تجربه بشری - در کانون تفکر او قرار دارد. اما این هرگز موجب نمیشود که فلسفه وی یکنواخت و دنیوی شود. او معتقد بود که اگر فکر و اندیشهای مؤثر واقع شود، از نوع فکر و اندیشه واقعی است و مادامی که سبب ساز دگرگونی در زندگی شود، پرمعنا و ارزشمند خواهد بود. از نگاه او، حقیقت یک امر مطلق ثابت و تغییر ناپذیر نیست بلکه در اثر فعالیت انسان ابداع یا ایجاد میشود. علاوه بر آن، بین حقیقت و خیر پیوندی تنگاتنگ وجود دارد؛ به این معنی که آنچه حقیقت است تبدیل به خیر میشود.
جیمز از کودکی تا بزرگسالی
ویلیام جیمز در نیویورک سیتی به دنیا آمد. پدرش هنری جیمز(بزرگ) عالم روحانی و پیرو فلسفه سوئدنبرگ بود. ویلیام، بزرگترین فرزند از پنج فرزند خانواده به شمار می آمد. یک خواهر و سه برادر داشت. یکی از برادرانش موسوم به جیمز (کوچک) رمان نویس مشهوری شد. خانواده او خانوادهای بااستعداد، استثنائی و فعال بودند. ویلیام جیمز به همراه برادر کوچکتر خود هنری جیمز موفقیتهای بسیاری را کسب کردند.
تحصیلات رسمی ویلیام جیمز به طور منظم صورت نگرفت. دانشاندوزی واقعی او در محیط خانواده آغاز شد زیرا دوستان هوشمند و فاضل پدرش غالباً به خانه آنان میآمدند و درباره موضوعهای گوناگونی بحث و گفتگو میکردند. ویلیام جیمز در مدارس سوئیس، آلمان، فرانسه و انگلستان تحصیل کرد و علاقه خاصی به علوم طبیعی و نقاشی در او بیدار شد. در سال ۱۸۶۰ آموزش رسمی را برای نقاش شدن آغاز کرد ولی دشواری کار به او فهماند که نقاش شدن کار او نیست. از اینرو پس از یک سال وارد دانشکده «علوم لارنس» در هاروارد شد اما در سال ۱۸۶۴ تغییر رشته داد و به دانشکده پزشکی رفت.
در مأموریتی به برزیل، دچار بیماری آبله شد و از آن زمان تا اواخر عمرش این بیماری بارها عود کرد. درجه دکترای پزشکیاش را در سال ۱۸۶۹ دریافت کرد و پس از گذراندن یک دوره عود بیماری آبله، کار تدریس در دانشگاه هاروارد را آغاز کرد. ابتدا آناتومی و فیزیولوژی، سپس روانشناسی و بالاخره در سال ۱۸۷۹ فلسفه تدریس کرد.
جیمز، در سال ۱۹۰۷ بازنشسته شد و در ۱۹۰۹ پس از چند ماه، ناراحتی قلبی او دوباره بروز کرد و در ۲۶ اوت ۱۹۱۰ در خانهاش، واقع در نیوهمپشایر، درگذشت.
نظرات