شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۲
ریشه کودتا در قیام سی‌ام تیر بود/ سیاستمدارانی که نمک خوردند و نمکدان شکستند!

مرتضی رسولی‌پور، رئیس تاریخ شفاهی موسسه مطالعات تاریخ معاصر می‌گوید: پس از برگشتن ورق به نفع دولت مصدق بازی‌های پنهانی برای سناریوی کودتا آغاز شد بنابراین برای واکاوی علل رخ دادن کودتای 28 مرداد باید رویدادهای قیام سی‌ام تیر به بعد را موشکافانه ورق زد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- دوشنبه 27 مردادماه سالروز يادآوري كتبي آيت‌‏اللّه كاشاني به مصدق درباره احتمال وقوع كودتا در ايران در سال 1332 شمسی است. به همین مناسبت مرتضی رسولی‌پور یادداشتی در اختیار ایبنا قرار داده و این رویداد تاریخی را که در سی‌ام تیر  به کودتا انجامید واکاوی کرده است. بیش از60 سال از رویداد کودتای 28 مرداد می‌گذرد رویدادی که به نظر برخی مورخان باید با عنوان کودتا در برگ‌های تاریخ ایران ثبت شود و برخی دیگر آن را تنها یک حادثه و تغییر نخست‌وزیر می‌دانند. مرتضی رسولی‌پور، پژوهشگر تاریخ معاصر منشا بروز اختلافات و تدارک برای کودتا را نشات گرفته از قیام سی‌ام تیر می‌داند و معتقد است که این واقعه  نقطه عطفی در جریان ملی شدن صنعت نفت بود اما از فردای سقوط قوام و نخست‌وزیری مجدد مصدق اختلافات در چند موضوع در درون نیروهای طرفدار نهضت نفت خود را نشان داد که عمده‌ترین آن اختلاف بر سر انتصابات دکتر مصدق بود. 

سی تیر نقطه عطف نهضت ملی شدن نفت 

مرتضی رسولی: در پژوهش تاریخی اصل بر این است که پژوهشگر منفعتی را دنبال نکند و با توجه به اسناد و مدارک صحبت کند تا قبل از ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق نوعی وفاق و همدلی بین حزب ایران، حزب زحمتکشان، روزنامه باخترامروز و هواداران آیت‌الله کاشانی وجود داشت بعد از واقعه سی تیر که نطقه عطفی در جریان ملی شدن نفت بود، اوج اختلافات در فردای این قیام نمودار شد. وقتی مصدق در 25 تیر 1331 استعفا کرد که می‌دانید استعفای وی به دلیل عدم تفویض اختیار نصب و عزل وزیر جنگ بود، مصدق استدلالش این بود که طبق مشروطه شاه مبرای مسئولیت است و نخست وزیر باید پاسخگوی مسائل و مشکلات کشور باشد. نخست وزیر اگر توانایی عزل و نصب نیروهای نظامی را نداشته باشد نمی‌تواند در برابرنمایندگان پاسخگو باشد. 

نقطه آغازین مساله‌ای که منجر به اختلاف شد، اختیار نصب و عزل وزیر جنگ بود و این مساله‌ای بود که شاه به هیچ وجه زیر بار آن نمی‌رفت. ملاقاتی که شاه و مصدق در 25 تیر با هم داشتند نشان می‌دهد که دکتر مصدق از مذاکره با هیات‌های خارجی اعزامی به ایران از جمله هیات استوکس، هیات جکسون و نماینده ویژه آمریکا هاریمن به نتیجه دلخواه دست نیافته بود. از طرف دیگر عوامل دربار و سفارت انگلیس برای این که دولت دکتر مصدق را در اذهان مردم و دولتمردان آمریکا ناتوان و ضعیف نشان بدهند سعی کردند با تحریک عناصر و گروه‌های مردم مثل کارگرها و دانشجویان آشوبی‌های خیابانی ایجاد بکنند تا فعالیت‌های اقتصادی در کشور را دچار رکود کنند و این موضوع را تبلیغ کنند که دولت قادر به اداره امور کشور نیست. کما این که چند وزیر کشور و رئیس شهربانی تعویض شده بود. مجموعه این مسائل باعث شد مصدق بگوید اگر من مسئول کشور هستم عزل و نصب در شهربانی هم باید به عهده من باشد. در سوی مقابل شاه هم دادن این اختیار به مصدق را دخالت در قلمرو خودش می‌دانست و مدعی بود مطابق قانون اساسی، عزل و نصب نیروهای نظامی با من است. 

در دیداری که بین شاه و مصدق شکل گرفت شاه به مصدق گفته بود چنان‌چه تا 24 ساعت پیغامی مبنی بر قبول کردن تفویض اختیارات به شما نرسید استعفا بدهید. در اینجا نیروهای حامی مصدق به او ایراد گرفتند که برای استعفا باید با ما مشورت می‌شد و این انتقاد به این دلیل بود که اجرای قانون نه ماده‌ای نفت تنها با نخست وزیری مصدق امکان‌پذیر است. بنابراین آن‌ها هیچ گزینه دیگری را قبول نمی‌کنند. سید ضیاء و قوام‌السلطنه دو گزینه‌ای بودند که برای جایگزینی در نظر گرفته شده بودند. تکلیف سید‌ ضیاء مشخص بود و نظر مثبتی نسبت به او وجود نداشت اما قوام السلطنه که در قائله آذربایجان با دیپلماسی فعالی توانست روس‌ها را به عدم حمایت نیروهای استقلال‌طلب در آذربایجان وادار کند و لقب جناب اشرف را کسب کند می‌توانست به نخست وزیری انتخاب شود. 

نخست وزیری که ملعبه شاه شد 

در آن زمان که شاه نمی‌توانست اقتدار رجال سیاسی را تحمل کند از همین رو با نخست‌وزیری قوام مخالف بود و در آن‌زمان استعفا داد. اما بعدها بنابر نظر اشرف خواهر شاه که قدرت پهلوی را در حال تضعیف می‌دید قوام را گزینه مناسبی برای کنترل تشخیص داد تا با کمک این مهره کهنه‌کار ناآرامی‌ها را کنترل کند. به این ترتیب قوام‌السلطنه به ظاهر بر اساس آراء مجلس نخست وزیر شد. اما جناح اقلیت مجلس به رهبری آیت‌الله کاشانی با توجه به اختلافاتی که از پیش با وی داشت حرکت خود را شروع کرد و بلافاصله اعلامیه‌ای صادر کرد که حتی توده‌ای‌ها به طور همه جانبه از آن حمایت کردند. این اعلامیه مقدمه مخالفت جدی با قوام را در 27 تیر فراهم کرد قوام نیز اعلامیه کشتیبان را صادر کرد. صدور این اعلامیه باعث شد تا قوام در صدد دستگیری آیت‌الله کاشانی برآید و حتی تعدادی تانک هم در برابر خانه مسکونی کاشانی (منزل دامادش) مستقر شد تا هم کاشانی دستگیر شود و هم تجمعی صورت نگیرد. 

به نظر می‌رسد شاه با تعیین قوام به عنوان نخست‌وزیر با این علم که او نمی‌تواند کاری از پیش ببرد سعی کرد تمام ضعف مربوط به اداره کشور را به گردن قوام بیندازد زمان مناسبی بود که با استفاده از ناتوانی قوام، شاه رقیب دیرینه سیاسی را از بین برد و برای همیشه از صحنه سیاسی ایران حذف کند. به طور قطع شاه می‌دانست قوام در بین نمایندگان سیاسی چه مخالفانی دارد. 

نکته جالبی که کمتر به آن توجه شده این است که در این جریان‌ها سعی شد تا قوام را مخالف نهضت ملی نفت قلمداد کنند اما به نظر من، قوام حداقل تا قبل از نخست‌وزیر شدن خود در اواخر تیرماه 1331 با منویات مصدق در ملی شدن نفت همراهی بود. ایراد دکتر مظفربقایی، آیت الله کاشانی، حسین مکی و علی زهری در مجلس به مصدق این بود که چرا اجازه نمی‌دهی قوام محاکمه و اعدام شود. اطرافیان کاشانی بر این اصل که اموال قوام باید مصادره و خودش نیز اعدام شود، پافشاری می‌کردند اما به نظر مصدق، بقایی و مکی که در مجلس بر شیپور آتش می‌دمیدند و قصد جان قوام را داشتند، در گذشته از برکشیدگان قوام بودند و حالا نمک خوردن و می‌خواستند نمکدان را بشکنند. 

رنجیدگی افسران ناسیونالیست از مصدق 

بعد از واقعه سی تیر سروصداهای زیادی به پا شد و نمایندگانی مثل علی زهری، بقایی و حائری‌زاده، دکتر مصدق را تحت فشار گذاشتند که چرا دولت اقدام شایسته‌ای در قبال قوام انجام نمی‌دهد. کار به جایی رسید که مصدق از بی‌احترامی نمایندگان به وزیردادگستری در مجلس، به رئیس مجلس شکایت کرد. 

واقعه سی‌تیر نقطه عطفی در جریان ملی شدن صنعت نفت بود اما از فردای سقوط قوام و نخست‌وزیری مجدد مصدق اختلافات در چند موضوع در درون نیروهای طرفدار نهضت نفت خود را نشان داد که عمده‌ترین آن اختلاف بر سر انتصابات دکتر مصدق بود. آیت‌الله کاشانی و بقایی معتقدند که دکتر مصدق نباید تیمسار دفتری و سرلشکر وثوق را به پستی بگمارد. البته مصور رحمانی نیز به نارضایتی «سازمان افسران ناسیونالیست» که طرفدار مصدق بودند نیز از برخی انتصابات وی اشاره کرده است. بعد از واقعه سی‌تیر مصدق دست به تصفیه ارتش زد و حدود 15 تیمسار و 132 افسر ارشد را بازنشسته کرد و انتخاب اشتباه تقی ریاحی به ریاست ستاد ارتش نیز باعث دامن زدن به نارضایتی‌های زیادی در بین طرفداران نظامی مصدق زد. از نظر مصور رحمانی (نویسنده کتاب کهنه سرباز) و اعضای سازمان افسران ناسیونالیست سرلشکر محمود امینی برای ریاست ستاد ارتش مناسب بود نه تیمسار ریاحی. چون ریاحی افسر مهندس بود نه افسر رزمی. 

اختلاف بعدی در موضع اختیارات بود دکتر مصدق پیش از استعفای 25 تیر موضوع اختیارات را مطرح کرده و گفته بود سرعت تحولات به حدی بالاست که دولت باید تعدادی از لوایح را خود تصویب کند و به سرعت به مرحله اجرا بگذارد. بعد از واقعه سی تیر و شکست شاه، که شاه مجبور به تمکین از نخست وزیر شد. مصدق در 12 مرداد لایحه اختیارات قانونگذاری به مدت شش‌ماه را به مجلس برد که کاشانی و بقایی نیز به آن رای مثبت دادند. بنابراین مجلس به لایحه اختیارات مصدق که در دوران جنگ بی‌سابقه نبود به مدت شش‌ماه رای مثبت داد. 

توطئه بر کدام محور می‌چرخید؟ 

بعدها دکتر بقایی موافقت با لایحه اختیارات را یکی از اشتباهات خود قلمداد کرد. بقایی که اصرار داشت کاشانی رئیس مجلس شود تصور می‌کرد که ریاست کاشانی بر مجلس می‌تواند اقدام‌های مقابله‌گرایانه آن‌ها را در برابر مصدق تسریع کند. در دی ماه 1331 به مدت شش‌ماه لایحه اختیارات نخست وزیر به پایان رسید و مجددا مصدق برای تمدید این لایحه به مجلس رفت اما این بار دکتر بقایی و کاشانی باز هم با تصویب لایحه در مجلس مخالفت کردند با این وصف این لایحه دوباره در مجلس تصویب شد و دکتر مصدق در ظاهر موفق بود. پس از تصویب لایحه، نیروهای اطراف کاشانی از مصدق فاصله بیشتری گرفتند و حتی باعث جبهه‌گیری علیه دکتر مصدق شدند. 

به باور من از همان ابتدای نخست‌وزیری دکتر مصدق مخالفت آغاز شده بود اما خودش را نشان نمی‌داد یعنی افرادی مانند حسین مکی، عبدالقدیر حائری‌زاده، مظفر بقایی بلافاصله بعد از این که مصدق اسامی هیات وزیران را در اردیبهشت 1330 معرفی کرد وقتی دیدند به عنوان وزیر جایی در کابینه مصدق ندارند کینه مصدق را به دل گرفتند اما تا 25 تیر 1331 نشان کینه و اختلافات دورنی را آشکار نکردند و به دنبال فرصتی برای اعمال آن بودند. 25 تیر زمان مناسبی برای نیروهای دور و بر مصدق برای مخالفت علنی بود. یکی از دلایلی که در این زمان می‌توانستند مخالفت خود را ابراز کنند ناکام ماندن مذاکرات نفت و دست خالی برگشتن مصدق از شورای امنیت بود. این دلیل باعث می‌شد تا دولت را تحت فشار قرار دهند و بگویند که در صحنه دیپلماسی اقدامات نخست وزیر مناسب و کارگشا نبود. 

با این همه تفاصیل در قیام سی تیر، نقش عمده را باید به آیت‌الله کاشانی و اعلامیه‌ای داد که وی با تیزهوشی صادر کرد و مردم با حضورشان در سراسر کشور نشان دادند که تا چه اندازه پشت سر کاشانی هستند و این حضور نشان از نقش تعیین کننده آیت‌الله کاشانی دارد که ما نباید جایگاه وی را در قیام سی تیر نادیده بگیریم. اما با همه تلاش‌های کاشانی اخطارهای وی درباره وقوع کودتا چندان جدی گرفته نشد و پشتیبانی عظیم مردمی در قیام 30 تیر قربانی اختلافات بین سران نهضت شد و نتوانست از وقوع کودتای 28 مرداد جلوگیری کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها