خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری شمسی برابر با ۱۵۱۴ میلادی میان ایران و عثمانی جنگی درگرفت که بعدها به چنگ چالدران مشهور شد. جنگ چالدران که از آن با عنوان مهمترین جنگ پارتیزانی تاریخ ایران یاد میشود، در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در ۲۰ کیلومتری شهر خوی میان قوای ارتش نوین عثمانی و سپاهیان سنتی شمالغرب کشور به وقوع پیوست و در نتیجه آن بخشهایی از شمال غربی ایران از جمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان از تصرف صفویان خارج و به امپراتوری عثمانی پیوست. وقوع این جنگ در تاریخ بسیار مهم است و همین اهمیت موجب شده تا مورخان بسیاری از ایرانی تا ترک به تحلیل وقایع آن بپردازند. در این گزارش به نمونههایی از اشارههای مورخان به جنگ چالدران میپردازیم.
جنگ چالدران به روایت منابع صفویه
میتوان گفت اکثر منابع تاریخی دوره صفویه از جنگ چالدران، دلایل وقوع آن و همچنین علل شکست شاه اسماعیل در این جنگ سخن گفتهاند و به نوعی به انعکاس این واقعه پرداختهاند. «احسن التواریخ» حسن روملو، «حبیبالسیر» خواندمیر، «لب التواریخ» عبداللطیف قزوینی، «تکملهالاخبار» عبدی بیگ شیرازی، «عالم آرای عباسی» اسکندربیگ منشی و «جواهر الاخبار» بوداق منشی قزوینی در زمره این آثارند که در این گزارش به مطالب برخی از این منابع اشاره میکنیم.
غیاثالدین خواجه همامالدین حسینی شیرازی لقب به خواندمیر، در اثر معروف خود «حبیبالسیر» با اشاره به جنگ چالدران مینویسد: «در سال 920 به دنبال جنگ از سوی سلطان سلیم که به خلاف روش آبا و اجداد از جاده مستقیمه سلامت نفس تجاوز کرده بود و پذیرش آن توسط شاه اسماعیل در محل چالدران جنگی واقع شد. در این جنگ شاه اسماعیل 12 هزار سوار و سلطان سلیم 200 هزار سپاه و 12 هزار تفنگانداز و ارابههای جنگی داشت. سلطان سلیم در جنگ چالدران پیروز شد و تبریز را به تصرف درآورد.»
«لبالتواریخ» یکی دیگر از منابع تاریخی دوره صفوی است که در آن به توصیف وقایع جنگ چالدران میپردازد. یحیی بن عبدالطیف قزوینی، مولف این کتاب درباره جنگ چالدران مینویسد: «در بهار سال 920 هجری قمری سلطان سلیم مخالفت و عصیان ظاهر کرد با جمیع عساکر روم به حدود آذربایجان آمد. جنگ چالدران روی داد و پنج هزار کس از طرفین کشته شدند. سلیم به تبریز آمد ولی بعد از دو هفته از خوف لشکر جرار صلاح در اقامت ندانسته به روم مراجعت کرده در آماسیه روم قشلاق میگیرد.» قزوینی در ادامه از آمدن شاه اسماعیل به تبریز و به اسارت بردن بدیعالزمان، پسر سلطان حسین بایقرا از سوی سلطان سلیم سخن میگوید.
اسکندربیگ منشی، نویسنده برجسته و مولف تاریخ دوره صفویه با عنوان «عالمآرای عباسی» که حدود یک قرن بعد از چالدران نوشته شده، این تفسیر تحسینانگیز را درباره شکست صفویه بیان میکند: «بدون شک خداوند اعلم مقدر فرموده بود که شاه اسمعیل در جنگ چالدران شکست بخورد زیرا اگر وی در این جنگ هم پیروز شده بود، این خطر وجود داشت که دین و ایمان قزلباشهای سادهلوح به قدرت شاه اسماعیل به چنان مرحلهای میرسید که از راه راست منحرف شده و گمانهای غلط میبردند.»
زنان صفوی و جنگ چالدران
برخی مورخان خارجی نیز از شرکت زنان ایرانی در جنگ چالدران سخن گفتهاند. کاترینو زنو ضمن توصیف جنگ چالدران مینویسد: «بانوان ایرانی همراه شوهرانشان مسلح به جنگ میروند و شریک سرنوشت ایشان میشوند و مانند مردان میجنگند.» به گزارش مورخان در نبرد چالدران جسد بسیاری از زنان ایرانی پیدا شد که به فرمان سلطان سلیم با تشریفات مخصوص نظامی به خاک سپرده شدند. این زنان دلیر، به گفته نویسندگان ترک با زره و خفتان و کلاه خود دوشادوش شوهرانشان در جنگ شرکت کرده و هلاک شده بودند.
یکی از مورخان ایتالیایی به نام شاگرد و در کتاب «تاریخ امپراطوری عثمانی» در این باره مینویسد: «در میان کشتگان اجساد زنان ایرانی پیدا شد که در لباس مردان به میدان جنگ آمده بودند تا در سرنوشت شوهران خود شریک و در افتخار نبرد سهیم باشند. سلیم بر جرات و دلیری و میهنپرستی ایشان آفرین گفت و فرمان داد با تشریفات نظامی آنان را به خاک سپارند.»
دلایل شکست چالدران به روایت یک ونیزی
کاترینو زنو، سفیر ونیز در دربار اوزون حسن در گزارشی درباره دلایل شکست صفویان در جنگ چالدران مینویسد: «سلطان سلیم با دیدن کشتار شروع به عقبنشیی و بازگشت کرد و در شرف فرار بود که سنان پاشا درست به موقع رسید، دستور داد توپخانه را به خط مقدم بیاورند و هم بر روی ینیچری و هم بر روی ایرانیان آتش گشود. اسبهای ایرانیان با شنیدن غرش آن ماشیم جهنمی در دشت پراکنده و متفرق شدند و به دلیل وحشتی که داشتند دیگر در اختیار سواران خود نبودند...با اطمینان گفته شده که درصورت فقدان توپخانه که باعث وحشت اسبهای ایرانیان شد که تاکنون چنان صدایی را نشنیده بودند، همه نیروهای سلطان تارومار شده و از دم شمشیر میگذشتند.»
پیشینه جنگ چالدران به روایت تاریخنویسان
در اوايل سلطنت شاه اسماعيل اول و تشكيل سلسله صفوي، او توانست كردستان و شهرهاي مقدس عراق را فتح كند و با تكيه بر تشيع اثني عشري، به زودي جمع كثيري از مردم شيعه ساكن در سرزمينهاي عثماني را به سوي خود جلب كند. اين اقدام جسورانه شاه اسماعيل، اگرچه خطرات فراواني را در پي داشت اما سبب تحكيم وحدت سياسي - مذهبي ايران شد و همين ويژگي از نظر سلاطين عثماني به مراتب خطرناکتر از احياي ساختار نظامي ايران بود. هنگامي كه سلطان سليم اول، پادشاه نيرومند و مشهور عثماني به سلطنت رسيد، 40 هزار تن از شيعيان را به قتل رساند. او كه خود را خليفه مسلمانان ميخواند، تصميم به توسعه متصرفات خود گرفت و به قصد تصرف تبريز، پايتخت دولت نوبنياد صفوي حركت كرد و جنگ سختي ميان او و سپاه شاه اسماعيل صفوي در منطقه چالدران در حوالي ماكو روي داد.
در اين جنگ، که نخستین نبرد دولت صفوی با عثمانی بود، بر اثر كثرت سپاه عثماني و مجهز بودن به تفنگ و توپخانه، لشكر ايران عقب نشيني کرد و تعداد زيادي از دو طرف كشته شدند. شاه اسماعيل تا حدود همدان عقب نشست و سلطان سليم تبريز را اشغال كرد ولي به زودي بر اثر مقاومت ملي مجبور شد تبريز و آذربايجان را تخليه كند. پس از بازگشت سلطان سليم، شاه اسماعيل ديگر باره به آذربايجان و تبريز رفت و به تعمير خرابيهاي به جا مانده از لشكريان عثماني پرداخت. گويند پس از اين واقعه، ديگر كسي شاه اسماعيل را خندان نديد.
نظر شما