روزبه زرینکوب گمشدن برخی کتابهای استاد در بحبوحه انقلاب را غمانگیز میداند و از استاد به عنوان مردی چندبعدی ناممیبرد که ذهنش همیشه در پی نوشتن و تحقیق بوده است. آن چه میخوانید حاصل گفتوگوی ایبنا با دکتر روزبه زرینکوب است.
آقای دکتر ، شما یکی از افراد نزدیک به استاد زرینکوب هستید. لطفا کمی درباره کتابخانه شخصی استاد که به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی اهدا شد توضیح بفرمایید. آیا دستنویسهایی از استاد در کتابخانهاش یافت شد؟
بله، همانطور که گفتید، کتابخانه شخصی استاد بعد از فوت ایشان و البته بنا به وصیتشان به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی سپرده شد. بنده هم با این مرکز همکاری داشته و دارم و یکی از وظایفم بررسی آنچه از آثار استاد به جا مانده بود شد؛ چرا که احتمال میرفت برخی دستنویسهای استاد در کتابخانهشان موجود باشد که هنوز چاپ نشده است. باید بگویم ما با یک مشکل بزرگ مواجه بودیم و آن هم این بود که بعضی آثار دستنویس استاد طی چندین بار جابهجایی در سالهای نزدیک به فوت ایشان پراکنده شده بود که فرصتی نیز برای مرتب کردن آنها از سوی مرحوم استاد فراهم نشده بود و من با انبوهی از دستنویسهای استاد مواجه بودم. در گام اول تمام اوراق پراکنده را سامان دادم و چندین ماه وقت صرف این کار شد که نتیجهاش دو فایل فلزی بزرگ از آثار ایشان شده است.
پس از مرتب کردن انبوهی از دستنوشتههای ایشان با دست نویس آثار چاپی ایشان هم مواجه شدید؟
بله، به همین دلیل در گام بعدی آثار منتشر شده و منتشر نشده را از یکدیگر جدا کردم و با دو گروه دستنویس مواجه شدم؛ گروهی از دستنویسها که استاد فرصت چاپ آنها را پیدا نکرده بود و الزاما نیز به دوران اواخر عمر ایشان بازنمیگشت بلکه دستنویسهای قدیم استاد را نیز شامل میشد، گروه دیگر از دست نویسهای استاد، آثار منتشر شده وی بود که در سالهای دور به چاپ رسیده و امکان دسترسی نسل جدید به آنها وجود نداشت. در مجموع بیش از 30 مقاله استاد از بین دستنویسهای وی استخراج شده است که در آیندهای نزدیک منتشر میشود.
در بین آثار دستنویس دکتر زرینکوب به مقالهای برخورد نکردید که بخشی از کتابهای استاد بوده باشد؟
بله، نوشتهای از استاد در بین اوراقشان پیدا کردم که درباب فردوسی و شاهنامه سروده شده بود و به نظرم رسید که این نوشته تنها یک مقاله نیست و بخشی از یک نوشته کاملتر است که متاسفانه فرصت چاپ پیدا نشده و مفقود شده است.
شنیده میشود که برخی کتاب های استاد مانند «نردبان شکسته» بخشی از کتاب«نردبان آسمان» وی است که بنا به عللی مفقود شده و بعدها با این عنوان منتشر شده است؟ آیا این کتاب تنها کتاب مفقودی استاد است؟
«نردبان آسمان» شرح مثنوی مولانا است که به نوعی از دست رفت و مفقود شد.
از دست رفتن به معنای دزدیده شدن آن است؟
بله این کتاب هنگامی که در دست ناشر بود به نوعی دزدیده شد، البته بعد از چند سال فردی با نام مستعار با استاد تماس گرفته و از وی پول هنگفتی خواسته بود تا اصل کتاب را به استاد بازگرداند اما ایشان به آن فرد گفته بود من پول ندارم به شما بدهم، شما هم اگر میتوانید کتاب را چاپ کنید؛ که البته هیچوقت این اتفاق نیفتاد چرا که قلم و ادبیات استاد برای خوانندگانش آشناست و جدای از آن کمتر کسی میتواند درباب مولانا دست به قلم شود.
چطور شد که مرحوم استاد این کتاب را بعدها با عنوان«نردبان شکسته» منتشر کردند؟
باید بگویم بعد از چند سال بخشی از این کتاب که دربردارنده دفتر اول و دوم مثنوی بود پیدا شد و استاد عنوان «نردبان شکسته» را برای کتاب انتخاب کردند که به نوعی نشان میدهد که کتاب دارای نقص است. البته این کتاب هم چهار پنج سالی بعد از فوت ایشان از سوی انتشارات سخن منتشر شد.
گفتید که طلب پول گزاف از استاد برای تحویل نسخه اصلی کتاب کرده اند. به چه دلیل مرحوم زرینکوب دزدیده شدن کتاب را از مجرای قانونی پیگیری نکردند؟
این کتاب در موقعیت خاصی مفقود شد، هرچند در دست ناشر بود اما هیجانات خاصی در سال 1357 در کشور حاکم بود و استاد هم این مساله را پیگیری نکردند.
گویا چند کتاب مرحوم استاد که کار تالیفشان هم به اتمام رسیده بود در محل دانشگاه و از اتاق کارشان مفقود شده است؟
بله، در همان سال یکی از کتابهای وی با عنوان «اسلام در نقش فرهنگ و سیاست» که به شرح زندگی و اندیشههای سید جمالالدین اسدآبادی اختصاص داشت و در اواخر سال 56 کار تالیفش تمام شده بود از اتاق کارشان مفقود شد. «انسان الهی» دیگر کتاب وی بود که به شرح احوال و شخصیت امام علی(ع) ارتباط داشت که آن هم در سال 57 مفقود شد. دقیقا مشخص نیست این کار توسط چه کسانی انجام شده اما بهطور قطع کسانی بودند که نمیدانستند این اوراق چه ارزشی دارد؛ چرا که تمام آنها پراکنده و نابود شدند و چیزی در دسترس نیست.
چرا مرحوم زرینکوب در زمان حیاتشان به چاپ کتابهای دست نویسهای خود اقدام نکردند؟
در پاسخ به این سوال شما باید بگویم خود استاد به شدت به چاپ آثارشان علاقه نشان میدادند اما فرصتی برای وی مهیا نشد. باید یه این نکته هم اشاره کنم که عناوین را نیز انتخاب کرده بودند و این نشان میداد که قصد این کار را دارند اما به طور قطع فرصتی برایشان مهیا نشده بود. مرحوم استاد، ذهنی آماده کار داشتند و برخلاف سایر افراد که امور عادی اولویتشان است، ایشان وقتشان صرف مسایل علمی میشد و دائما طرح جدید برای نوشتن در ذهن میپروراندند و همیشه بر دو یا سه موضوع تمرکز داشتند و بدون کمک و دستیاری کارهای تالیفیشان را خودشان انجام میدادند.
استاد زرینکوب شاعر خوشقریحهای هم بودند. در میان دستنویسهای ایشان به شعرهایشان برخورد نکردید؟
بله استاد شاعر خوبی بودند و بخشی از اشعارشان در دست نویسها به دست آمد که البته کسی به آنها دسترسی ندارد و بخشی از آنها در خارج از کشور از سوی استاد خوانده شده است و امیدوارم در کتاب مجموعه مقالات وی به چاپ برسد.
اگر موافقید کمی به عقب برگردیم. به چند کتاب مفقود شده ایشان مانند«انسان الهی» اشاره کردید. ظاهراً این کتاب در نقد کتاب «بیستوسه سال» نگاشته شده است. بله؟
درباره این کتاب خود استاد با بنده صحبت کردهبودند و اتفاقا از آن دست کتابهای ایشان است که مفقود شدنش بسیار غمانگیز است. «انسان الهی» بنا به درخواست استاد شهید مطهری از سوی استاد تالیف شده بود و در آن علاوه بر بررسی شخصیت و احوال امام علی(ع)، نقدهای خود به کتاب«بیست و سه سال» را نیز مطرح کرده بودند. کتاب«بیست و سه سال» اثر علی دشتی در سالهای قبل از انقلاب درباره حضرت محمد(ص) تالیف شده بود که با نام مستعار هم منتشر شد، این کتاب نه خیلی عالمانه بوده و نه خیلی مورد عنایت مومنان بوده است. به همین دلیل مرحوم مطهری از استاد میخواهند که کتابی در رد «بیستوسه سال» علی دشتی تالیف کنند که استاد میگویند نقد این کتاب باعث شهرت کتاب می شود اما «انسان الهی» را تالیف میکنم و در آن به «بیستوسه سال» نیز پاسخ میدهم. اوایل سال 57 کار تالیف کتاب تمام شد، اما متاسفانه کتاب مفقود شده و تنها مقالهای از آن کتاب با عنوان«نهجالبلاغه در شریف رضی» منتشر شد، ناگفته نماند که بعد از سالها نویسندگانی از عنوان «انسان الهی» برای تالیفاتشان استفاده کردند.
مرحوم استاد جلد یکم از کتابی با عنوان «تاریخ ایران بعد از اسلام» منتشر کردهاند، اما جلد دوم آن کمتر در دسترس قرار گرفت. وضعیت این کتاب استاد هم در محاق است. آیا این کتاب هم به سرنوشت سایر کتابها دچار شده است؟
بله، جلد دوم این کتاب از سوی ساواک توقیف شد، آنهم تنها به دلیل یک جمله در پایان کتاب که حمل بر توهین به سلطنت بوده است. این کتاب که چاپ شده و در بازار بود از سوی ساواک جمع و همگی خمیر شده و از بین رفت و تلاش ما برای یافتن آن و حتی بخشی از آن ناکام مانده است.
ایشان دارای مدرک رسمی ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بودند، اما سالها عضو هیات علمی گروه تاریخ و البته گروه ادبیات به دستور رسمی رئیس وقت دانشگاه تهران بودند، از سرچشمه علائق تاریخی وی مطلع هستید؟
به نکته درستی اشاره کردید، استاد همیشه میگفتند،«من همه چیز را از عینک تاریخ میبینم.» آنطور که برای ما تعریف میکردند، ایشان در تمام شبنشینیها و جلسات وعظ در بروجرد شرکت میکردند. یکبار برای ما گفتند که داییشان یک جلد شاهنامه برایشان هدیه میآورد و ایشان هم یک جای دنج در عطاری جدّمان پیدا می کند و مشغول خواندن شاهنامه می شود و پدربزرگمان هم بدون توجه به حضور استاد در دکان را میبندند و میروند و عمویم نیز متوجه نمیشود تا اینکه شب اهل منزل متوجه می شوند«عبدالحسین» نیست و بعد از پیگیری سری به مغازه میزنند و از سر و صداها متوجه میشوند عبدالحسین گرم مطالعه بوده و یادش رفته پدربزرگ را متوجه حضور خودش کند.
زندگی استاد در سه مساله ادبیات، تاریخ و فلسفه خلاصه شده بود و همیشه میگفتند کلاسهای استادان بزرگ تاریخ مانند نصرالله فلسفی، رشید یاسمی و عباس اقبالآشتیانی را درک کردهام.
نظر شما