شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۰
دلفانی: «نبود روش‌شناسی» در تاریخ‌نگاری ریشه کتابسازی‌ است/ اندیشه‌سوزی با کتابسازی

محمود دلفانی، پژوهشگر تاریخ «نبود روش‌شناسی» در تاریخ‌نگاری را ریشه و علت‌ کتابسازی‌های این حوزه می‌داند. وی روش تحقیق و روش‌شناسی را به معنای «ساماندهی فکر و اندیشه» تعریف می‌کند که باعث ایجاد ابزاری برای پژوهش و نوشتن کتاب به صورت علمی و روشمند می‌شود.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- «اگر تالیف کتاب و آثاری که اطلاعات و داده‌های آن، بی‌اساس و بدون پشتوانه واقعیت‌هاست را «کتابسازی» بدانیم، امروزه شیوع آن در همه حوزه‌ها و از جمله در حوزه تاریخ تبدیل به معضلی اساسی در جامعه ما شده است؛ معضلی که هر یک از مولفان و کارشناسان تاریخ، انگشت بر یکی از عوامل آنها گذاشته و آن را یکی از بیماری‌های نشر امروز کشور ما می‌دانند.»

آن‌چه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر محمود دلفانی، رئیس آموزشکده عالی روش‌شناسی علوم انسانی در پاریس و پژوهشگر تاریخ بود. (که چندی پیش به ایران سفر کرده و با وی در این باره گفت‌وگویی به عمل آمد) وی در اظهارات خود درباره کتابسازی حوزه تاریخ به «نبود روشناسی» تاکید داشت و آن را عامل مهمی بر این پدیده و تشدید آن در دهه‌های اخیر دانست. دلفانی در سخنانش به مساله «کپی - رایت» هم پرداخت و لزوم اهمیت این مساله را گوشزد کرد.

متن گفت‌وگو با وی را در زیر می‌خوانید:

آقای دکتر دلفانی شما به عنوان یک تاریخ‌نگار نظرتان درباره کتابسازی‌هایی که در ایران صورت می‌گیرد، چیست؟ 

به نظر من، این کتابسازی‌‌ها در ایران پیامد روندی است که از سال‌ها پیش آغاز شده و باوجود نگرانی‌هایی که در گوشه و کنار مطرح شده، هیچ کس به آن توجه نکرده است؛ منظور من از هیچ کس هم جامعه علمی کشور است و هم نهادهای مسئول و این عدم توجه باعث شده این انحراف تبدیل به حفره‌ای در نشر پژوهش شود که هر روز هم در حال عمیق‌تر شدن است. بنابراین این یک اتفاق ناگهانی نیست و سال‌هاست که جریان دارد اما امروز تبدیل به مشکلی چندگانه شده است که بسیاری از حوزه‌های علمی را متاثر کرده است. کتابسازی اندیشه‌سوز است و این بسیار خطرناک است.

به نظر شما ریشه این کتابسازی‌ها چیست؟

اگر بخواهیم به ریشه این کتابسازی‌ها برگردیم باید به بحث جایگاه و پایگاه «روش‌شناسی علوم انسانی» به ویژه در علم تاریخ اشاره کرد. تا آن جا که من دیدم در ایران کتاب‌های مرجع و بنیادی درباره روش‌شناسی تاریخی وجود ندارد و یا اگر کتاب‌هایی هم وجود دارد یا ترجمه است یا با برداشت‌هایی ناکامل و سطحی است که محصول اندیشه و به کارگیری یک «روش» نبوده است.

در واقع، بحث اصلی که می‌خواهم بر روی آن تاکید کنم این است که ما در ایران نه مباحث روش‌شناسی را می‌بینیم و نه بسترهای آن. و هیچ نشانه‌ای هم از به وجود آمدن «کانون»‌هایی که باید بر روی روش‌شناسی کار کنند، وجود ندارد که دلیل آن هم برمی‌گردد به این مساله که خیلی سخت می‌شود در ایران تاریخ‌نگاران را دور هم جمع کنند یا کنفرانس و نشستی را درباره تاریخ‌نگاری یا روش‌شناسی تاریخی و موضوع‌های مرتبط با آن ارائه کرد. اگر هم مباحثی مطرح می‌شود، می‌توان آنها را تنها تکاپوی‌های پراکنده، شخصی و بدون تداوم معرفتی و روش‌شناختی دانست.

چیزی که اکنون مشهود است این است که تاریخ‌دانان ایرانی، امروزه به شکل سیاره و منظومه‌ای جدا از هم کار می‌کنند و هر کس در حال چرخیدن بر مدار خود است و مساله اساسی این است چیزی که می‌تواند این سیاره‌ها را در یک مدار مشخص جمع ‌کند، همان «روش‌شناسی» است. روش تحقیق و روش‌شناسی بیش از هر چیز به معنای «ساماندهی فکر و اندیشه» است. این روش بعدها ابزاری برای پژوهش و نوشتن کتاب به صورت علمی و روشمند می‌شود. روش‌شناسی نیاز امروز تاریخ‌پژوهان ایران است.

بنابراین وقتی روش وجود نداشته باشد،‌ یا اگر باشد رونویسی از تاریخ‌نگاران دیگر باشد راهی به جز کتابسازی باقی نمی‌ماند. از این رو، پژوهش‌هایی که در ایران دیدم با آثار تاریخنگاران خارجی چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ شکل و روش و تولید فکر بسیار فاصله دارد.

از سوی دیگر برای واکاوی این پدیده، باید به دانشگاه‌ها هم پرداخت؛ چرا که کتاب‌های بسیاری از سوی همین دانشگاه‌ها به تالیف در می‌آیند که دارای روش و بنیاد علمی محکمی نیستند. برخی سیاست‌هایی که دانشگاه برای پژوهش و نشر به کار می‌برند، کاملا ویرانگر است. به عنوان مثال، زمانی‌ که یک دانشجوی دکترا با استاد خود کتاب یا مقاله‌ای می‌نویسد، باید مشخص شود که چه بخشی از این کتاب یا مقاله را کدام یک از نویسندگان نوشته‌اند. این که دانشجویی را مجبور کنیم با استادش پژوهش کند و مقاله بنویسد کشنده‌ترین تصمیمی است که تا به حال گرفته شده است و من گمان نمی‌کنم در جای دیگر سابقه داشته باشد. بنابراین دانشگاه‌‌ها که باید نگهبان دانش و روش باشند نه تنها در بحث کتابسازی بازدارنده نیستند، بلکه تشویق‌کننده هم هستند. مثال دیگر پایان‌نامه‌های دانشگاهی در دوره‌های مختلف است. در ایران، تا آنجا که من دیدم، جلسه دفاع از پایان‌نامه‌ها، جلسه‌ای رسمی است که از پیش، همه چیز برنامه‌ریزی شده است.

دانشگاه‌ها به عنوان نگهبانان جامعه علمی وظایفی را بر عهده دارند اما دانشگاه‌ها در ایران تبدیل به موسسات آموزشی و پژوهشی شده‌اند. بنابراین باید تغییر یا بازتعریفی درباره دانشگاه‌ها، یا از سوی خود دانشگاهیان و یا دیگر نهادها به وجود آید تا آنها وارد فضای «نقد» آثار شوند. کمااینکه در تمام جاهای دنیا هم به همین منوال است و دانشگاه‌ها به این کتابسازی‌ها و کپی‌برداری‌ها واکنش شدیدی نشان می‌دهند.

راه حل مسایلی که شما به آن اشاره کردید، چیست؟

نخستین راه حل به نظر من «دانشگاه‌ها» هستند که باید تولید فکر و روش کنند. از بخشنامه‌ای شدن آموزش و پژوهش و اندیشه، حاصلی از دانشگاه‌ها بیرون نمی‌آید. دانشگاه باید پایگاه و جایگاه «دانش» باشد نه یک آموزشگاه. فرق بسیاری بین یک دانشگاه با یک آموزشگاه وجود دارد و مهم‌ترین خط تفاوت آنها تولید اندیشه و روش است. باید این قانون من درآوردی مقاله مشترک استاد و دانشجو از میان برود و وسواس علمی و روش‌شناسی در پایان نامه‌ها بیشتر شود.

راه حل دوم مساله «کپی-رایت» است که زمان آن رسیده که به آن توجه شود. تا موقعی که بحث کپی- رایت در ایران حل نشود هیچ عاملی نمی‌تواند بازدارنده کتابسازی‌ها باشد. کپی- رایت قبل از اینکه مساله حقوقی باشد، یک رفتار و نگرش است. زمانی‌که کپی-رایت وجود داشته باشد، فرهنگ رعایت در امانت محتوای کتاب‌ها هم خود به خود از سوی نویسندگان و جامعه نهادینه می‌شود.

نپذیرفتن کپی- رایت در ایران تبدیل به یک فرهنگ شده و نوعی مقاومت فرهنگی نسبت به آن وجود دارد. در حالی‌که باید بسترهای ایجاد آن فراهم شود و شورایی برای برنامه‌ریزی‌ آن تشکیل شود. البته در بحث کپی- رایت مسایل مالی نیز مطرح است، دیگر هر ناشری نمی‌تواند بدون اجازه مولف در هر کجای دنیا که باشد اثرش را ترجمه و چندین بار چاپ کند. بنابراین فکر می‌کنم نه تنها نیاز به پیوستن به کپی-رایت هنوز در ایران وجود ندارد بلکه مقاومت‌هایی هم وجود دارد.

راه سوم خود پژوهشگران و در بحث ما «تاریخ‌نگاران» هستند. آنها می‌توانند با جدی‌گرفتن بحث نقد روشمند و علمی به عنوان کانونی غیر رسمی اما بسیار موثر ایفای نقش کنند. از طرف دیگر خود آنها نیز می‌بایستی آشنا و کارآزموده با بحث نوین روش‌شناسی بوده و آنها را در کارهایشان به کار برند. آن وقت خود به خود تفاوت‌ها و فاصله‌ها بیشتر می‌شود و کتابسازان رسوا و کتاب‌هایشان بی‌اعتبار می‌ماند. وقتی تاریخ‌پژوه امروز هنوز دارد شیوه مورخانی چون عباس اقبال را دنبال می‌کند معلوم است سطح کتاب‌ها یکی می‌شود و سطح کتاب‌ها که نسبتا یکی شد کتابسازی سکه روز می‌شود. چون تفاوت اندک است. من گاهی گلایه برخی پژوهشگران از حضور پژوهشگران سایر رشته‌ها در تاریخ را نمی‌فهمم. ما نمی‌توانیم تاریخ‌پژوهی را مانند یک باشگاه کنیم و کارت عضویت بدهیم. اعتبار هر کار به روش آن است. پیشینه ‌داشتن در پژوهش‌های تاریخی یا خواندن رشته تاریخ برای هیچ کس حق یا مصونیت ایجاد نمی‌کند. به جای حساسیت به افرادی به اصطلاح غیر تاریخی که کتاب تاریخی می‌نویسند بهتر است به روش‌های نوین دست یابیم. آن وقت هر کاری که در او غش باشد سیه روی خواهد شد. (تا سیه روی شود هر که در او غش باشد؛ حافظ شیرازی) در فرانسه و بسیار از کشورها همین طور است. همه کتاب چاپ می‌کنند اما تنها آنهایی می‌مانند و مرجع می‌شود که اندیشه و روش دارند. 

اما راه حل نهایی، «تغییر نگرش و فهم و دریافت اهمیت ما از علوم انسانی» است. در هیچ دوره‌ای در ایران، علوم انسانی این اندازه مورد هجوم و این چنین دچار رخوت و کُندی نبوده است. اگر تکاپوهای ارزنده برخی از اندیشمندان این حوزه نبود نمی‌دانم امروز اصلا چیزی به اسم علوم انسانی وجود داشت یا نه. علوم انسانی یعنی روش اندیشیدن. می‌بینید هر چه ضعیف‌تر بشود اندیشیدن و تولید فکر دچار جمود و رکود می‌شود. در این میان همه باید مسوول باشند، افراد، نهادهای دولتی، خصوصی، همه.

به نظر شما این کتابسازی‌ها در چه دورانی بیشتر صورت گرفته است؟ دوران باستان یا معاصر؟ 

مساله‌ و پرسشس که شما به آن اشاره کردید،‌ اصل موضوع نیست بلکه سؤالی در درجه دوم اهمیت است. در درجه نخست باید به عامل و عوامل به وجود آمدن چنین پدیده‌ای اشاره کرد. باید شورایی تخصصی به وجود آورد تا این مساله را ارزیابی کرده و راه حل ارائه دهد. با این همه باید بگویم همه دوره‌های تاریخی قربانی دستبرد و کتابسازی شده است و کتابسازی فقط رونویسی و تکرار کارهای دیگران نیست. کتابسازی از نظر من یعنی فکر نکردن، اندیشه نکردن، روش نداشتن. تاریخ‌پژوهی که فلسفه، مبانی و فلسفه تاریخ نمی‌داند، هرگز نمی‌تواند تاریخ‌نگار به تعبیر امروزی آن بشود. در گذشته می‌ماند. در گذشته ماندن یعنی تکرار؛ یعنی نیندیشیدن.

این کتابسازی‌ها آیا تاثیری بر جامعه هم می‌تواند داشته باشد؟

بله. به نظر من نخستین و اصلی‌ترین تاثیر آن بر روی نویسنده اثر است که با این کار، فکر، اندیشه و خلاقیت خود را از بین می‌برد. در واقع، آنها نخستین قربانیان این کتابسازی‌ها هستند بدون این‌که گاه از آن آگاه باشند. تاثیر دیگر آن بر مخاطبان است که با تورق این شکل کتاب‌ها، خواننده یا به آگاهی نمی‌رسد یا دچار ناامیدی و سرخوردگی و بی‌اعتماد به «کتاب» می‌شود.

همانطور که گفتم کتابسازی به تعبیری که امروز در ایران به کار می‌بریم اندیشه و اندیشیدن را با وقفه جدی رو به رو کرده که البته خود این کتابسازی حاصل نبود اندیشه و روش است. یک دور و تسلسل بیهوده اما بسیار خطرناک و با پیامدهای ناگوار اجتماعی است.

درباره دکتر محمود دلفانی:

محمود دلفانی، تاریخ‌نگار معاصر ایران در حوزه‌های تاریخ نخبگان و اندیشه سیاسی در قرون نوزدهم و بیستم، تاریخ روحانیت شیعه و نهادهای مذهبی در دوره رضاشاه و به ویژه فلسفه تاریخ و روش‌شناسی پژوهش‌های تاریخی است. 

وی بیش از 7 سال است که در آموزشکده عالی روش‌شناسی علوم انسانی در پاریس، فلسفه تاریخ و روش‌شناسی علوم تاریخی تدریس می‌کند. محمود دلفانی مدیر مسئول و سردبیر پژوهشنامه آنالیتیکا ایرانیکا Analytica Iranica در پاریس است که به دو زبان فرانسه و انگلیسی، سالانه منتشر می‌شود. او همچنین بنیانگذار و سرویراستار دانشنامه تحلیلی تاریخ ایران Encyclopaedia Historia Iranica است.

دلفانی تاکنون چندین کتاب و ده‌ها مقاله به زبان‌های فارسی، فرانسه و انگلیسی منتشر کرده است. آخرین کتاب وی جلد سوم از دوره چهار جلدی تاریخ تحلیلی نخبگان ایران است که به زبان فرانسه در پاریس منتشر شده است. همچنین از وی کتابی در دست انتشار است با عنوان «روش شناسی علوم تاریخ» که به زبان فرانسه در چند ماه آینده در پاریس منتشر می‌شود. دلفانی بیش از 20 سال است که به طور مداوم بر فلسفه تاریخ، مکاتب تاریخ‌نگاری و روش‌شناسی پژوهش‌های تاریخی مطالعه می‌کند.

* در این باره بخوانید:

رضا مرادی غیاث‌آبادی: تمایلات فاشیستی و آریاگرایی در کتابسازی‌های تاریخ باستان مشهود است

شروین وکیلی: کتابسازی‌های تاریخ باستان بخشی از شارلاتانیسمِ دوران ماست

عسکر بهرامی: پژوهش صورت گیرد کتابسازی رنگ می‌بازد/ هزار باده ناخورده در رگ تاک است


داریوش احمدی: بیشترین شمار کتابسازی‌ها به تاریخ ایران باستان اختصاص دارد

کلثوم غضنفری: بزرگنمایی یا تخریب شخصیت‌های تاریخ باستانی ایران به کتابسازی منجر می‌شود

اصغر محمودآبادی: تاریخ محل داستان‌سرایی‌ و کتابسازی‌ نیست/ اغلب نویسندگان غربی از منابع تاریخی نادرست سیراب می‌شوند

محمدتقی ایمان‌پور:
اعمال دیدگاه‌های سیاسی از دلایل کتابسازی و تاریخ‌نگاری غیر علمی است

محمود جعفری‌دهقی: «کتابسازی» نوعی بیماری فرهنگی است/ بزرگنمایی پادشاهان باستان مختص به ایران نیست

بهمن نامورمطلق:
نقد، نقش مهمی در پالایش کتاب دارد/ آمیخته شدن مطالعات اسطوره‌ای با کتابسازی

مهرداد ملک‌زاده: بازار کتاب تاریخ باستان جولانگاه کتابسازها شده است/ کتابسازهای نسل جدید مثل میکروب‌ها خود را ارتقا داده‌اند!

ناصر صدقی:
کتابسازی در تاریخ میانه ایران نیز رواج داشت/ نفرینی که گذشتگان برای انتحال آثارشان می‌کردند

علی عادلفر: هیچ دوره‌ تاریخی مصون از کتابسازی نیست/ آتش سردی که به فرهنگ حمله‌ور می‌شود

بنفشه حجازی: سرقت محتوا بیشتر از کتابسازی ما را تهدید می‌کند/ 30 سال کتابسازی کرده‌ام!

سید صادق سجادی: دانشگاه‌ها از بزرگترین مقصران کتابسازی هستند/ کتابسازها و اشتباهات تاریخی

کتابسازی؛ ظاهری گول‌زنک و باطنی معیوب/ یادداشت مهرداد ملک‌زاده


اکبر ایرانی: نقد جدی، موثرترین راهکار کنترل کتابسازی است/ در دولت نهم و دهم کتابسازی گسترش یافت

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها