طراحی افق کاری برای نمایشگاه کتاب فرانکفورت و نحوه حضور ما ایرانیان در این نمایشگاه میتواند بستری باشد برای برنامهریزی دقیق تر برای سالهای بعد.
اول: از سهشنبه گذشته نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت آغاز شده است. نمایشگاهی که از آن به عنوان یکی از مهمترین رخدادهای نمایشگاهی سالانه جهان نشر وکتاب یاد میشود.
برابرآمارهایی که سالهای گذشته دستاندرکاران نمایشگاه فرانکفورت منتشر کرده بودند، بین 600 تا 800 میلیون دلار توافقات مالی بین نویسندگان و ناشران در قالب قراردادهای کاری مختلف در همین نمایشگاه به وقوع میپیوندد. اگر بخواهیم این رقم را با رقم تخمینی فروش نمایشگاه کتاب تهران مقایسه کنیم به گمانم حداقل 20 تا 25 برابر رقمی است که در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به فروش میرسد.
در آخرین نمایشگاه کتاب تهران رقم اعلامی از سوی مدیریت نمایشگاه در بخش کارتخوان و الکترونیکی 50 میلیارد تومان بود که اگر معادل یا دوبرابر این رقم را هم به فروش نقدی اختصاص دهیم در جمع 150 میلیارد تومان میشود که معادل دلاری آن میشود، 30 میلیون دلار که به گمانم رقم خیلی خوشبینانهای است و باید از این هم کمتر باشد. این نکته را هم مورد عنایت قرار دهید که اصولا نمایشگاه کتاب فرانکفورت فروشگاه کتاب نیست، بلکه نمایشگاه کتاب است و زمان آن هم نصف روزهای نمایشگاه کتاب تهران است و علاوه بر آن در دو یا سه روز اول نمایشگاه فقط متخصصان میتوانند از نمایشگاه دیدن کنند و جایی برای عموم علاقهمندان نیست.
اصل اتفاقات نمایشگاه درحوزه اقتصاد نشر نیز در همین مدت کوتاه رخ میدهد. به این معنا که بنگاههای ادبی و نویسندگان و مترجمان و ناشران در همین فاصله سه روزه به دیدار هم میروند و سعی میکنند چانهزنیهای متعدد خود را صورت بندی کرده و در نهایت به یک جمعبندی از کلیت کارشان برسند. هر ناشر و نویسنده و یا بنگاه ادبی که برنامهریزی دقیقتری داشته و هدفگذاری مناسبی کرده باشد، به قطع و یقین موفقتر خواهد بود و با دست پرتری نمایشگاه را ترک خواهد کرد.
دوم: تا آنجایی که نگارنده در خاطر دارد در تمامی سالهایی که ایرانیان به نمایشگاه کتاب فرانکفورت میرفتند، بیش از آنکه به شناخت و درک دقیقی از کارکردهای این نمایشگاه بیندیشند، در فکر رفتارها و کارهایی بودند که اصولا در زمره کارکردهای این نمایشگاه نبود. انتخاب مهمانان و نویسندگانی که اصولا با دنیای غرب چندان رفاقتی نداشتند و هزینهکردن برای ناشران و اهل قلم و کتابهایی که حضورشان جز هزینه دستآورد دیگری نداشت از جمله این رفتارها بود. حتی در نمایشگاه سال 2004 که به گمانم یکی از دورههای پر رونق حضور ناشران ایرانی در این نمایشگاه بود، باز هم برنامهخاصی برای بهرهگیری از این نمایشگاه وجود نداشت. در آن دوره که نگارنده هم این بختیاری را داشت که همراه تیم ایرانی به نمایشگاه برود، جمعیت ایرانی و حضورشان در نمایشگاه نگارنده را به یاد برخی سفرنامههای ایرانیان به فرنگ انداخت که کاشفانه و لرزان دست بر صورت خویش در آینه نمایشگاه مینگریستند که اتفاقی را ثبت و ضبط کنند. آن دیدار البته مفید بود، چرا که برخی از ناشران دریافتند که حضورشان در نمایشگاه بیخود بود و بس! از دید هزینه و فایده، حضور ناشری ایرانی که هیچ کار و کتابی برای عرضه و بستن قرارداد با ناشران و یا نویسندگان خارجی ندارد جز هزینه چه چیزی میتواند داشته باشد؟ تازه بر اینها اضافه کنید ماجرای کپیرایت و نبودن ایران در ذیل این قانون که عملا خسرانهای حیثیتی بسیاری برای ما دارد. به یاد دارم در یکی از این روزها ناشری محترم که اتفاقا بر خلاف ناشران دیگر سعی کرده است همه گاه حرمت حقوق مولفان ومصنفان و ناشران خارجی را نگاه دارد،با لب و لوچهای آویزان به هتل آمد. وقتی علت ناراحتی را جویا شدم گفت: امروز به غرفه یکی از ناشران معتبر خارجی در زمینه فرهنگهای دو زبانه و چندزبانه رفتم و تا فهمید که من از ایران هستم حتی اجازه نداد که بنشینم و گفت شماها آثار ما را بدون اجازه ما منتشر میکنید و ... ما با شما هیچ کاری نداریم.
سوم: اکنون البته آش و کاسه کپیرایت بر سفره نشر ایران همچنان قرار دارد، اما در همین مدت 10 تا 12 سالی که از حضور جدی ایران در نمایشگاه فرانکفورت گذشته و میگذرد ، برخی از ناشران ایرانی سعی کردند مناسبات خود با ناشران و نویسندگان خارجی را اندکی ترمیم کنند و از آن وضعیت اسفناک به درآورند.به همین دلیل است که میشنویم و بر صفحات ابتدایی یا مقدمه کتابها میخوانیم که فلان مترجم یا ناشر شخصا از نویسنده و ناشر خارجی کسب اجازه کرده است.
چهارم: نکته مهمتر نمایشگاه امسال وجود یک افق طراحی شده از قبل است.
آنچنانکه آقای شهرامنیا که فردی با تجربه در زمینه برگزاری نمایشگاه است و فضای نشر ایران و جهان را تا حدودی میشناسد در نشست خبری عنوان کردهاند، برخی از نویسندگان ، به خصوص آقای مرادی کرمانی( که چهرهای شناخته شده در آلمان و برخی کشورهای دیگر در زمینه کتاب نوجوان هست) در این سفر حضور دارند. علاوه بر این موارد در برنامهریزی اعلامی مشخص شده است که "تعداد کل قرارهای مذاکره با ناشران خارجی بیش از 110 قرار است که توسط اتحادیه ناشران تهران 32 قرار، آژانس ادبی غزال 48 قرار، انجمن فرهنگی ناشران کودک 30 قرار، دیگر ناشران 30 قرار برگزار میشود." اگر چه تعداد این قرارها در مقایسه با ظرفیت نشر ایران بسیار پایین است ، اما حداقل ماجرا این است که از یک نقطه صفری کار شروع شده و یک افقی طراحی و قرار است با هدفگذاریهای خاص به آن افق و آرمان نزدیک بشویم. کسی انتظار ندارد که تمامی این قرارها به نتیجهای برسد. همچنانکه پیشبینی میشود امکان برخی قرار و مدارها در فضای نمایشگاه هم بر تعداد قرارها اضافه شود. اما اگر 30 تا 40 درصد این قرارها انجام( و نه این که به نتیجه برسد) شود باز هم نشر ایران یک گام به جلو برداشته است. امید که مسئولان ایران در نمایشگاه همچنان که گزارشی از برنامههای در دست کار در نمایشگاه فرانکفورت اعلام کردند، بعد از بازگشت به ایران یک گزارشی هم از میزان توفیقها ارائه کنند. در آن صورت است که میتوان امیدوار شد پایهای برای بهرهگیری از نمایشگاههای خارجی گذاشته شده است که در آینده نه چندان دور میوههای برکت خیزی ازآن میتوان چید.
نظر شما