یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۷

محمد طاهری خسروشاهی در مقاله‌ای با عنوان «بررسی بازتاب قیام ستارخان در شعر فارسی دوره مشروطه» و مسعود عرفانیان در مقاله‌ای با نام «چهره ستارخان در پژوهش‌های تاریخی و کتاب‌های درسی تاریخ جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی اتحاد شوروی در 1991» شخصیت ستارخان سردار ملی ایران را بررسی کرده‌اند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- محمد طاهری خسروشاهی، کارشناس ارشد ادبیات فارسی و مدیر اجرایی موسسه تحقیقات علوم اسلامی -انسانی دانشگاه تبریز در مقاله‌ای با عنوان «بررسی بازتاب قیام ستارخان در شعر فارسی دوره مشروطه» که در نشست علمی تخصصی یکصدمین سالگرد درگذشت ستارخان سردار ملی ایران ارائه کرد، نوشته است: 

«اگر انقلاب مشروطه را شرع عصر بیداری در ایران جدید بدانیم، این رخداد عظیم تاریخی، آغازگر تحولی بوده است که فرهنگ ما را زیر و رو کرد و در این میان شعر و ادب فارسی، بیش از دیگر عناصر و مظاهر فرهنگی ایران، دستخوش تغییر و تحول شد. انقلاب مشروطه با همه خامی و عدم موفقیت خود در جنبه اجرایی و برقراری عدالت اجتماعی، تحول لازم را در عرصه ادبیات ایجاد کرد و جهش فکری عظیمی را در بین نویسندگان ایرانی به وجود آورد. 

این مرحله تحول، در همه دوره‌های تاریخ ادبیات فارسی تا بدان روز بی‌سابقه بود. در این دوره، شعر فارسی با الهام از حوادث و مقتضیات زمان، شکل می‌گرفت. شاعران، الفاظ و مضامین تازه سیاسی و اجتماعی و انتقادی را در آثار خود به کار می‌بردند و عناصر شعری نیز تحت تأثیر این رویداد‌ها و تحولات، دگرگون می‌شد. تطور مضامین و معانی شعر فارسی در عصر جدید، نیازمند زبانی جدید بود و این زبان به زبان مردم نزدیک بود.

مردم ایران در انقلاب مشروطیت و در فراز و نشیب‌های این حرکت اجتماعی، به اشعار و سروده‌های شاعرانی که «زبانِ گویای انقلاب» محسوب می‌شدند، مترنم بودند و با الهام از ترانه‌های آنها، دغدغه‌های درونی خود را به منصه ظهور می‌رساندند. در برهه‌ای از تاریخ مشروطه، با بمباران مجلس شورای ملی، توسط قشون مستبد محمدعلی شاه و خاموشی آخرین شراره‌های امید به آزادی و استقلال در ایران، مصیبتی عظیم و یأسی بزرگ به میهن‌پرستان و مبارزانِ آزادی وطن روی آورد و درهای امید به روی آزادیخواهان بسته شد.

در این هنگام، ستاره امیدی از افق آذربایجان تابیدن گرفت و شراره‌های خروش ملی، که نزدیک خاموشی و سردی بود، دیگر باره درخشش آغاز کرد تا آفاق ایران را که از زیر سیاهیِ استبداد و تاریکیِ ظلم و وابستگی رفته بود، روشن کند. این شراره پرخروش که جان‌های تشنه آزادی‌خواهان و مبارزان را سیراب می‌کرد، یکی از فرزندان رشید کوهستان‌های سرفراز آذربایجان در دیار ارسباران؛ سردارِ مجاهد، مرحوم ستارخان قراداغی بود.

بازتابِ حوادثِ دوران مشروطه در شعر فارسی و بررسی ردپای ستارخان؛ این قهرمان ملی آذربایجان در شعر عصر مشروطه، مورد غفلت محققان قرار گرفته است و باید ضمن یک مقاله تحقیقی، چهره ستارخان را در آیینه ادبیات عامیانه آذربایجان و به ویژه شعر ترکی معاصر به تماشا نشست.» 

چهره ستارخان در پژوهش‌های تاریخی و کتاب‌های درسی تاریخ آذربایجان

مسعود عرفانیان، پژوهشگر مسائل تاریخی آذربایجان نیز در مقاله‌ای با عنوان «چهره ستارخان در پژوهش‌های تاریخی و کتاب‌های درسی تاریخ جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی اتحاد شوروی در 1991» که در نشست علمی تخصصی یکصدمین سالگرد درگذشت ستارخان سردار ملی ایران» ارائه شد، می‌گوید:

«در تمامی نوشته‌های کتاب‌های درسی رشته تاریخ و نیز دیگر پژوهش‌های تاریخی انجام گرفته از سوی پژوهشگران آذربایجانی، پیرامون رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی رخ داده در آذربایجان تاریخی ـ آذربایجان ایران ـ و سرزمین‌های آن سوی ارس که از دیرباز تا جنگ‌های ایران و روسیه بخشی جداناپذیر از خاک ایران بود در منابع به آن آران اطلاق می‌شود، ناسیونالیسم افراطی یا همان شوونیسم به روشنی دیده می‌شود. این موضوع تنها شامل رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی نشده و دامان بسیاری از شخصیت‌‌های ادبی، هنری و فرهنگی را هم گرفته است. 

بدون استثناء از زمان لشکرکشی اسکندر مقدونی به ایران و فروپاشی امپراتوری هخامنشی در جنگ گوگمل در سال 331 پ.م تا سده بیستم، تمام جنبش‌های سیاسی ـ اجتماعی رخ داده در محدوده جغرافیایی که به آن اشاره شد، جنبش‌هایی در چارچوب رهایی آذربایجان بوده‌اند. آن هم آذربایجانی که از روزگار پادشاهی مادها، شامل آذربایجان تاریخی و سرزمین‌های آن سوی ارس می‌شده است، یعنی «آذربایجان واحد» که به باور وارونه تاریخنگاران جمهوری تازه استقلال یافته آذربایجان، از همان روزگار وجود داشته و آنان پس از جنگ‌های ایران و روسیه از آن به «آذربایجان شمالی» یاد می‌کنند. 

سخنی پوچ، بی‌پایه، واهی و بدون پشتوانه علمی که در هیچ یک از محافل علمی و آکادمیک جهان خریداری ندارد. انقلاب مشروطه ایران و دلاوری‌های ستارخان سردار ملی، گرد دلاور ایرانی نیز یکی از همان رویدادهایی است که مورد توجه وارونه تاریخ‌نگاران آذربایجانی قرار گرفته و آنان در کتاب‌های درسی تاریخ در همه دوره‌ها و نیز دیگر پژوهش‌های تاریخی خود بدان می‌پردازند. 

آنان برخلاف فاکت‌های غیرقابل انکار تاریخی، ستارخان را قهرمانی تجسم می‌کنند که با تمام نیرو و توان خویش برای استقلال و رهایی آذربایجان پیکار کرده است. از این فراتر این وارونه تاریخ‌نگاران ستارخان را رو در روی ایران قرار داده و او را سرکرده جنبشی که ترکان آذربایجان علیه ستم فارس‌ها برپا کرده‌اند می‌شناسانند.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها