دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱
برای جامعه تحصیل‌کرده‌مان تأسف می‌خورم/یادداشت کاظم سادات اشکوری

کاظم سادات اشکوری در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گذاشته است می‌‌نویسد: در سال 1342 که جمعیت ما یک سوم حال حاضر بود کتاب با شمارگان 10 هزار نسخه به فروش می‌رسید اما امروز تیراژ کتاب شعر به 400 نسخه تقلیل یافته است. این برای جامعه تحصیل‌کرده ما تأسف‌بار است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- کاظم سادات اشکوری: به طور دقیق نمی‌دانم تیراژ کتاب شعر در کشورهای اروپایی و امریکا چه‌قدر است اما می‌دانم که در زمینه ادبیات داستانی و نثر نمی‌توانیم خودمان را با کشورهای توسعه یافته مقایسه کنیم.
 
چند وقت پیش در یکی از شبکه‌های تلویزیونی دیدم که کتابی از هاروکی موراکامی در ژاپن (کشوری که بالاترین سرعت اینترنت را دارد) در هفته اول یک میلیون نسخه فروش رفته است. شما وضع اینترنت ژاپن را با ایران مقایسه کنید. آنها با وجود بالا بودن سرعت اینترنتشان در عرض یک هفته یک میلیون نسخه کتاب کاغذی از یک نویسنده می‌خرند اما در ایران که سرعت اینترنت یک‌صدم ژاپن هم نیست جوان‌ها یا با گوشی‌هایشان بازی می‌کنند یا وقتشان را صرف چیزهای باطل و پوچ می‌کنند. وقتی این وضع را می‌بینم این موضوع به ذهنم می‌رسد که گویی در جامعه کنونی ما دیگر احتیاج به فکر کردن از میان رفته و به محاق فراموشی سپرده شده است.
 
تفکر در ایران به حاشیه رفته. چند وقت پیش در تلویزیون دیدم که مسابقه‌ای با مجری‌گری داریوش کاردان برگزار می‌شد. پرسش‌ها در این برنامه به مراتب ساده بود اما جوان‌های ما از پاسخ دادن به آنها عاجر مانده بودند. کاردان از جوانی پرسید که غیر از ایران نام دو کشور که در حاشیه دریاچه خزر هستند بگوید. با گوش‌های خودم شنیدم که جوانک پاسخ داد عربستان و ترکیه! این موضوع نشان دهنده این است که سطح دانش مردم پایین آمده و در متن زندگی امروزشان دیگر نیازی به فکر کردن نمی‌بینند.
 
حتی اگر کتاب شعر در چین و کشورهای اروپایی نیز تیراژ پایینی داشته باشد، ما نباید خود را با آنها مقایسه کنیم. کشور ما کشور شعر است و دیوان‌های هزار و چندین ساله در عرصه شعر داشته و داریم. شما وقتی به کم‌سوادترین آدم‌ها برمی‌خورید چند بیت شعر از حفظ‌ هستند، با این اوصاف آیا رواست که تیراژ دفاتر شعر در ایران نیز مانند آن کشورها پایین و ناچیز باشد؟
 
باید بررسی کرد که چه عوامل و مؤلفه‌هایی باعث شده تیراژ کتاب در ایران از 10 هزار نسخه در سال 1342 به 400 نسخه در سال‌های اخیر برسد. به خاطر دارم که سال 1342 فقط در کتاب‌های جیبی عدد شمارگان کتاب قید می‌شد. به عنوان مثال چاپ نخست کتاب «ایزابل» نوشته آندره ژید با ترجمه اسماعیل سعادت در 10 هزار نسخه منتشر شد و فروش مناسبی هم داشت.  همان‌طور که همه می‌دانید، در آن دوران جمعیت کشور، حدود یک سوم حال حاضر بود، اما کتاب‌ها با تیراژی نزدیک 10 برابر اکنون منتشر می‌شدند.
 
من به زندگی مردم ایران دقت کرده‌ام و در بسیاری موارد به وضع کشورهای اروپایی غبطه می‌خورم. مردم در اروپا و امریکا این‌قدر تلویزیون نگاه نمی‌کنند که ما تماشا می‌کنیم. مردم ما در ایران گاه تا 10 ساعت از وقت روزانه‌شان را به دیدن تلویزیون اختصاص می‌دهند. چند وقت پیش به مطب دکتری مراجعه کردم و دیدم آنجا هم از صبح تا شب تلویزیون روشن است و مردم همین برنامه‌های به اصطلاح آبکی را نگاه می‌کنند.
 
وقتی به مردمان می‌رسیم و به آنها می‌گوییم چرا کتاب نمی‌خرید با این پاسخ روبه‌رو می‌شویم که قیمت کتاب گران است. این در حالی است که جوان‌ها در پارک و هر فضای عمومی دیگر، در نخستین فرصتی که برایشان پیش می‌آید با گوشی‌های همراهشان بازی می‌کنند. آیا قبض تلفن و هزینه اینترنت آنها در ماه بیش از خرید یک کتاب مفید نیست؟ من فقط از آینده هراس دارم و نمی‌دانم با این وضع به کجا خواهیم رفت. نسل ما و قبل از ما اهل بحث و گفت‌وگو و حتی بحث سیاسی بودند اما حالا وقتی وارد محفل جوان‌هایمان می‌شویم می‌بینیم جز سخنانی بی‌ربط چیز دیگری بلغور نمی‌کنند. این در حالی است که ما حتی موقع غذا خوردن هم کتابی در کنارمان بود. کتاب از خلل و فرج زندگی ما جدا نمی‌شد در حالی که امروزه جوان‌های ما راه دیگری را انتخاب کرده‌اند که ظاهراً ساده‌تر و بی دغدغه‌تر است اما آینده آنها را نابود خواهد کرد.   

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها