ـ شما تحصیلات حوزوی دارید و نزدیک به یک دهه سردبیر «نقد و نظر» بودید. چه ضرورتی شما را به طرح مباحث نواندیشی دینی در این نشریه و ادامه آن در نشر «نگاه معاصر» سوق داد؟
بعد از انقلاب اسلامی، این تفکر در حوزههای علمیه به وجود آمد که چگونه «دین» در عرصه اجتماعی حضور و بروز میتواند داشته باشد و در عین حال چگونه میتواند «حکومت» را اداره کند. باید به این نکته توجه داشته باشید که «حکومت مدرن»، مسألهای مدرن است و «دین» اگر بخواهد در این مسأله مدرن دخالت کند، باید خود را آماده هر گونه پرسش از ماهیت خودش سازد. بهعبارتی «دین» باید بتواند به پرسشهای مدرن و عقلانی پاسخ دهد تا بتواند در عرصه حکومت، بروز و دخالت داشته باشد.
ـ این توان برای دین چگونه پدید میآید؟
با سازگاری بین «دین» و «عقلانیت». کوشش در ایجاد این سازگاری باعث پیدایش پروژهای به نام «نواندیشی دینی» شده است. مجله «نقد و نظر» در واقع تلاش میکرد تا ویترینی از اندیشههای نو در گسترههای گوناگون دینی باشد و آنها را به مخاطبان معرفی کند. در شماره نخست «نقد و نظر» به مبانی «اجتهاد» پرداختیم. در شماره دوم «دین و عقلانیت» را بررسی کردیم. درباره بحث از «اخلاق» یک ویژهنامه داشتیم. در شمارههای گوناگون، «علم کلام» را به چالش کشیدیم، بحث «ایمانگرایی» را مطرح کردیم و این پرسش را بسط دادیم که آیا ایمان، بدون عقلانیت، در کنار عقلانیت، یا در مخالفت با عقلانیت است؟
ـ کدام شیوه از ایمانگرایی را مطرح کردید؟ ایمانگرایی «ویتگنشتاینی» یا ایمانگرایی «کییرکگوری»؟
در ایران آنچه اقبال بیشتری یافت، ایمانگرایی «کییرکگوری» بود. انتقادهای بشر نسبت به دین چیست؟ آیا انتظارهای ما از دین، معقول است؟ ... اینها از جمله پرسشهایی بود که در یک شماره مستقل مطرح کردیم. در 28 شمارهای که با سردبیری من منتشر شد، بیشتر به اینگونه مباحث دین و پروژه نواندیشی دینی پرداختیم.
ـ در کار مطبوعاتی و انتشاراتی خود به چه دستاوردهایی در نواندیشی دینی رسیدهاید؟
تمامی بحث ما بر سر این موضوع بود و هست که به ترویج «اندیشه» بپردازیم. اندیشه همیشه راه خودش را ادامه میدهد. هنوز پس از گذشت چندین سال، مباحث و سؤالات سر جای خودشان هستند و عدهای دیگر نیز به صف قدیمی نواندیشان اضافه شدهاند و این پروژه در حال تکمیل است. در مقابل، جریان «سنت گرایی» که از زمان فعالیت «انجمن شاهنشاهی حکمت و فلسفه» («انجمن حکمت و فلسفه» کنونی) با حضور دکتر سید حسین نصر و دکتر غلامرضا اعوانی شکل گرفت، در حال ادامه است و پیروان جدید پیدا کرده است. پس تأکید میکنم «اندیشه» و «اندیشیدن» درباره دین و سنت دینی تعطیلبردار نیست و همیشه راه خودش را میرود.
ـ در ابتدای بحث به پیوند «عقلانیت» و «دین» اشاره کردید. نقطه عزیمت روشنفکران عقل است اما نواندیشان دینی از «دین» آغاز میکنند. با این حال پیداست که شما تفاوتی میان «روشنفکری دینی» و «نواندیشی دینی» نمیگذارید.
بله؛ همینطور است. این دو شیوه تفکر دینی که به آنها اشاره کردید. در نتیجه به یک مقصود میاندیشند و در پی دستیابی به یک نتیجه مشترک هستند. «عقلانیت» نیز یکی از پایههای اصلی و مشترک روشنفکری دینی و نواندیشی دینی است.
ـ چرا پیشرفت مباحث نواندیشی دینی سریع نیست؟
برخی علوم، نظاممند هستند و به آنها صفت «دیسیپلین» میدهند. «علم پزشکی» یک دیسیپلین است. «علم کلام» یک «دیسیپلین» است. «فقه» یک دیسیپلین است. نمیتوان در این دیسیپلینها بیگدار به آب زد. همین موضوع در نواندیشی هم مصداق دارد. اگر میبینید در مباحث نواندیشی تندی و کُندی صورت میگیرد در نبود توجه به دیسیپلینهاست؛ به عبارتی وقتی در نواندیشی دینی بحث به شکل «مبنا»یی مطرح میشود، مباحث، علمی و باشتاب پیش میروند اما وقتی بحث، بدون «مبنا» ادامه مییابد، مباحث، کُند و بیثمرند.
ـ به «مبنا» اشاره کردید. تعریف شما از «مبنا» در دین و نواندیشی دینی چیست؟
وقتی بحث از «مبنا» به میان میآید به یاد ثابتها و متغیرهای دین میافتیم. در نظر اول به نظر میرسد برخی موارد جزو مبانی دین هستند و تغییرناپذیرند اما در سیر تاریخی روشن میشود که در برههای از تاریخ به اوج رسیده و در برههای دیگر از رونق افتادهاند.
ـ پس چگونه میتوان مبنا یا مبناهایی ثابت را در میان تغییر جایگاه ثابتها تعریف کرد؟
از نظر من قرائتهای متفاوت از دین باعث پدید آمدن بحث «ثابت»ها و «متغیر»ها میشوند. بنابراین تعداد ثابتهای دین نسبت به گذشته کمتر میشوند به این معنی که ثابت نبودن برخی ثابتانگاشتهها کشف میشود. برای نمونه، نمیتوان تأثیر برخی رویکردها مانند «هرمنوتیک» را در فهم دین نادیده گرفت. وقتی بحث هرمنوتیک وارد علم تفسیر میشود، اجزا و عناصر آن را تغییر میدهد.
ـ به نظر میرسد از نظر شما، عدول از «مبنا» خط قرمز روشنفکران و نواندیشان دینی نیست.
بله؛ کاملا درست است. از منظر من خطوط قرمز نواندیشی دینی، «دین» و «عقلانیت» هستند. البته اگر دین را به صورت امری فردی در نظر بگیریم، میتوانیم بر ضد «عقلانیت» سخن بگوییم؛ مانند ایمان کییرکگوری که نافی تمدن بود و مبنایی اگزیستانس داشت. اما در تلقی اجتماعی از دین باید جانب «عقلانیت» را حفظ کرد زیرا دین در دنیای جدید با عقلانیت و پرسشهای عقلانی و مدرن مواجه است.
عناوین مرتبط: منصوری لاریجانی: نواندیشی، ضرورت انسان بودن است/ نیازهای زمان و نواندیشی در عرفان اسلامی
علیبابایی: جامعه نو معیار نو میخواهد/ خاستگاه نواندیشی دینی، قرآن و لغزشگاه آن روشنفکری سکولار است
ملکیان: تغییر اندیشهام از سر حقیقتطلبی است نه مد روز
فاضل میبدی: قرآن سند محکم نواندیشان دینی است/ خط قرمزی که «نواندیش دینی» را بدل به «روشنفکر لائیک» میکند
کتابشناسی نواندیشی دینی پس از انقلاب اسلامی/ از خاستگاه نواندیشی تا اجتهاد و مسائل زنان
تلاشی برای شناخت جغرافیای نواندیشی دینی/ گزارش تجمیعی از راه طیشده در ایبنا
نظر شما