مازیار میری در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره کتاب پیشنهادی خود برای مخاطبان عنوان کرد: به‌تازگی برای بار دوم سراغ رمان «طناب‌کشی» نوشته مجید قیصری رفتم و واقعاً از خواندن آن لذت بردم. مجید قیصری نویسنده شناخته شده‌ای است که جایزه جلال آل احمد را نیز نصیب خود کرده‌است؛ فکر می‌کنم خواندن این رمان برای علاقه‌مندان مطالعه خالی از لطف نباشد.
وی درباره داستان این رمان توضیح داد: داستان «طناب‌کشی» از لحظه سقوط صدام و ورود نیروهای آمریکایی به عراق آغاز می‌شود و شخصیت اصلی آن پسر جوانی است که در بحبوحه این حوادث متوجه می‌شود که فرزند نامشروع است و پس از درک این موضوع سعی دارد تا مادر خود را بکشد، اما در ادامه متوجه می‌شود که اصل ماجرایی که این موضوع را پدید آورده مربوط به دوران جنگ تحمیلی است.
کارگردان فیلم سینمای «حوض نقاشی» درباره ویژگی‌های این اثر گفت: مهم‌ترین ویژگی رمان «طناب‌کشی» جنبه نمایشی و تصویری آن است و برای من که شغلم در حوزه تصویر است، تصاویر بکر و جالبی را از تاریخ بیست و چند ساله یک خانواده در عراق تداعی کرد.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: زن خیال‌باف، پرافاده، هیچ‌کس دوستش ندارد. مغرور؛ پشت هر کلامش یک استغفرالله خوابیده. به دروغ. کسی که سرش همیشه بالاست و کیف‌دستی‌اش پر از پول، خدا را نمی‌شناسد.
خرج خانه پدری‌اش را او می‌دهد. اما هیچ‌کس دوستش ندارد. هر وقت اسمی از او می‌آید همه رو ترش کرده گره در ابروی‌شان می‌اندازند. انگار از وبا یا از یک بیماری مسری حرف می‌زنیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد کتاب «طناب‌کشی» به لینک زیر مراجعه کنید:
وی درباره داستان این رمان توضیح داد: داستان «طناب‌کشی» از لحظه سقوط صدام و ورود نیروهای آمریکایی به عراق آغاز می‌شود و شخصیت اصلی آن پسر جوانی است که در بحبوحه این حوادث متوجه می‌شود که فرزند نامشروع است و پس از درک این موضوع سعی دارد تا مادر خود را بکشد، اما در ادامه متوجه می‌شود که اصل ماجرایی که این موضوع را پدید آورده مربوط به دوران جنگ تحمیلی است.
کارگردان فیلم سینمای «حوض نقاشی» درباره ویژگی‌های این اثر گفت: مهم‌ترین ویژگی رمان «طناب‌کشی» جنبه نمایشی و تصویری آن است و برای من که شغلم در حوزه تصویر است، تصاویر بکر و جالبی را از تاریخ بیست و چند ساله یک خانواده در عراق تداعی کرد.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: زن خیال‌باف، پرافاده، هیچ‌کس دوستش ندارد. مغرور؛ پشت هر کلامش یک استغفرالله خوابیده. به دروغ. کسی که سرش همیشه بالاست و کیف‌دستی‌اش پر از پول، خدا را نمی‌شناسد.
خرج خانه پدری‌اش را او می‌دهد. اما هیچ‌کس دوستش ندارد. هر وقت اسمی از او می‌آید همه رو ترش کرده گره در ابروی‌شان می‌اندازند. انگار از وبا یا از یک بیماری مسری حرف می‌زنیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد کتاب «طناب‌کشی» به لینک زیر مراجعه کنید:
نظر شما