سعیده موسویزاده، از شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان معتقد است که شعر اگر صرفا بخواهد نقش سرگرمی و بازی را برای بچهها ایفا کند شعر نیست؛ شاعر در بستر زبان باید اندیشه، خیال، تصویر، عاطفه و چراییها را به کودک منتقل کند و حتی به شکل غیرمستقیم، درستنویسی، ساختار زبان مادری، خلق ترکیبهای تازه و خلاقیت در شکل زبان را به مخاطب ارائه دهد.
نظر شما درباره شعر کودک امروز چیست؟
در دو دهه اخیر شعر کودک روند رو به رشدی از لحاظ محتوا و زاویه دید داشته و توانسته است تا حدودی زبان، دیدگاه، موضوعات و دنیای خاص خود را پیدا کند و از ذهنیت و توصیف صرف به عینیت و دیدن جزئیات و چیزهای ملموس رسیده است. اقبال به ادبیات کودک در این سالها سبب شده که بزرگسالان، کودکان را به عنوان انسانهای مستقل با دنیای ویژه و دغدغههای متفاوت و نیازهای کودکانه و جهانبینی ساختار شکنشان، بپذیرند. بخصوص در سالهای اخیر، نگاه به شعر کودک نگاهی از بالا به پایین و حِکمی و پند دهنده نیست، بلکه نگاهی مخاطبمحور، دوستانه و صمیمی است، شاعر هم قد مخاطبش شده و در کنارش مشغول بازی و کنجکاوی میشود و در همین حین چیزهای جدیدی را کشف میکند و به پرسشهای جدیدی میرسد و روابط تازهای میان اشیاء و حیوانات و گیاهان و انسان مییابد و از این فرایند ذهن کودک را خلاقتر و کاشفتر و وادار به فکر درباره چیستی و چگونگی چیزهای پیرامونش میکند. البته شاید در این اواخر کمی بیش از آنچه باید، به فانتزی کشیده شده که این نوع نگاه ممکن است شعر را از اندیشه دور کند و شاعر را در دام اسمهای لوس و مضمونهای کارتونی بیندازد.
شعر کودک امروز تا چه اندازه توانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند؟
در مورد جذب مخاطب، گمان میکنم که نسبتا موفق عمل کرده است. روزگاری نه خیلی دور شاید شاعران کودک به ده نفر هم نمی رسیدند که طبیعتا آثارشان هم محدود بود. اما اکنون در حدود صد شاعر کودک و نوجوان داریم که آثارشان در مجلات چاپ میشود و مخاطبان خودش را هم دارد. اینها کتابهایی دارند که به هرحال در همین بی رونقی بازار کتاب منتشر و توزیع میشود و به دست کودکان میرسد. تنوع کتابها و مجلات و جشنوارههای شعر کودک شاهد این مدعاست. به قولی نیاز مادر اختراع است، لابد تشنگی در مخاطب هست که این همه شعر تولید میشود.
گاهی شاعران کودک تلاش میکنند موضوعات و پیامهای بزرگسالانه را در قالب شعر به کودکان منتقل کنند، به نظر شما تا چه اندازه توانستهاند موفق عمل کنند و شعری بسرایند که برای بچهها جذاب باشد؟
این قاعده شعر کودک است که شاعر سعی کند بچه باشد و دنیا را از نگاه کودکان ببیند، اما این که پیام بزرگسالانه را بخواهد در شکل شعر کودک به خورد بچه بدهد، کلیت ندارد. ممکن است این نوع شعر هم باشد، منکرش نیستم، اما تلاش جمعیِ شاعران کودک بر این است که کودک باشند نه آدم بزرگی که لباس بچه گانه پوشیده است. مسلما هر قدر شاعر از بزرگسالیش فاصله بگیرد مخاطب را بیشتر جذب میکند، البته نه با ادا و اصول بچهگانه بلکه با نوع نگاه او به پیرامون.
نگاه رسمی به شعر کودک که مهمترین محل تجلی آن در کتابهای درسی است، چقدر به شعر کودک آسیب رسانده است؟
اگرچه نوع سلیقه انتخابگران شعر کودک را در کتابهای درسی خیلی نمیپسندم چراکه چندان به روز نیستند و از شعرهای امروزی کمتر استفاده میکنند، اما شعرهای خوب و ذوقی و کودکانه هم در میان کتابهای درسی پیدا میشود. بطورکلی آسیب این نوع انتخاب میتواند دلزدگی کودکان و نوجوانان از شعر معاصر باشد. همچنین مانع آشنایی آنها با شعر امروز و نوع نگاه شاعران امروزی میشود. این ارتباط را در وهله اول آموزش و پرورش باید میان مخاطب و شاعر برقرار کند.
آیا شعر کودک به ابزار ارتباط و کنترل تبدیل شده است؟
خیر، به نظرم شعر و به طور کلی ادبیات کودک از شروع تا به امروز، به جامعه خاطرنشان کرده است که کودکان موجودات مستقلی هستند و نیاز به ادبیات مخصوص خودشان دارند. بخصوص در شعر حق دارند شعری را بخوانند که قدرت درک کلمات و مفهومشان را دارند. مفاهیمی که با دنیای کودکان بیربط نیست و به خیالپردازی و ساختارشکنی هایشان نزدیک است. شعرهایی که ذهن کودک را کنجکاوتر و خلاقتر میکند. اگرچه ممکن است شعرهایی هم باشند که کنترلگر و امر و نهی کننده باشند اما تمامیت شعر کودک را زیر سوال نمیبرد.
نوآوری فرمال و تجربه عرصههای تازهتر در شعر کودک امروز چه جایگاهی دارد؟
شعر کودک چون هنوز در کشور ما جوان است، پتانسیل تجربه فرمهای جدید را دارد. مثلا شعر سپید یا نیمایی که کم و بیش تجربه شدهاند و نسبتا خوب هم جواب گرفتهاند. اما اگر جامعه ادبی کشور به خصوص مجلات این ظرفیت را در خود ایجاد کنند شاید شاعران سراغ تجربههای جدیدتر هم بروند و در کنار شعر کلاسیک که به نظر من هرگز قابل حذف نیست، به شکلهای جدید هم ناخنک بزنند چه بسا مورد توجه مخاطب قرار بگیرد و در ادبیات کودک هم مورد قبول واقع شود.
به نظر شما شعریت شعر کودک از کجا نشات میگیرد؟
دقیقا از همان جایی که شعریت هر شعری. شاعر اول باید شاعر باشد بعد به شکل تخصصی در هر زمینهای خواست مشغول شود. شعر کودک میتواند یک رشته تخصصی در شعر باشد. کافی است ذات شاعرانهای داشته باشید و از کودکی فاصله زیادی نگرفته باشید. یعنی در دنیای خلاقانه و خیالپردازانهشان زندگی کنید و روحتان همچنان ساختارشکن و کاشف باشد. شاعر کودک باید شناخت کافی از کودک امروزی و جهانبینی او داشته باشد، تا بتواند در عین همسو شدن با مخاطب کوچک خود، پرسشی، کشفی یا راهی تازه را در ذهنش ایجاد کند.
اغلب شاعران کودک و خردسال اصرار دارند که وزن جزء ضروری شعر کودک است و شعر کودک الزاماً باید وزن داشته باشد، اما اگر شعری گفته شود که وزن نداشته باشد، اما مورد علاقه کودکان و خردسالان باشد، آیا آن ضرورت خدشه ناپذیر مخدوش نخواهد شد؟
در واقع این بیشتر اصرار کودکان و والدین است تا شاعران. وزن تاثیر عجیبی بر یادگیری و نفوذ مفاهیم در ذهن کودکان دارد. چون وزن نوعی موسیقی است و کودکان بطور غریزی با ریتم، آشنا و مانوس هستند. موسیقی ابزار بیانِ جذابِ مفاهیم برای کودکان است. همانطور که پیشتر گفتم شکلهای دیگر شعری برای کودکان تجربه شده و بازخورد خوبی هم داشته است، اما این به معنی نفی وزن و موسیقی شعر نیست.
شاعران تا چه اندازه توانستهاند در شعرهای خود از مفاهیم کلی و سیطره معنی و پیام رهایی یافته و شعر را همچون بازی کودکانه ارائه کنند؟
عبور از مفاهیم کلی و توجه به جزییات منجر به تهی شدن شعر از پیام یا همان اندیشه و محتوا نمیشود. من با لذت بردن کودک از شعر در وهله اول موافقم اما با صرف بازی شدن شعر نه. هدف تنها بازی و شادی نیست، اما راه بسیار مناسبی برای یادگیری است. شعر اگر صرفا بخواهد نقش سرگرمی و بازی را برای بچهها ایفا کند که دیگر شعر نیست. شاعر باید در بستر زبان، اندیشه و خیال و تصویر و عاطفه و چراییها را به کودک منتقل کند و حتی به شکل غیر مستقیم، درستنویسی و ساختار زبان مادری و خلق ترکیبهای تازه و خلاقیت در شکل زبان را به مخاطبش ارائه کند.
نظر شما