شهرام اقبالزاده در بزرگداشت محمدحسن سجودی گفت: آنچه بهغلط باب شده این است که چون نسل آقای سجودی روشنفکرانی چپ بودند بنابراین آثارشان ایدئولوژیک بهدردنخور است درحالیکه محمدحسن سجودی انسانی آگاه، عاشق و انتخابگر بود. چنین کسی در شرایط استبدادی خلاءهای موجود را پر میکند و جریان ترجمه برای او دو کنش را بهطور توأمان دارد؛ اول گفتمان اندیشه و دوم کنش اجتماعی فرهنگی و سیاسی.
اسدالله امرائی، شهرام اقبال زاده، فرزان سجودی و تعدادی از هنرمندان، نویسندگان و علاقهمندان کتاب در این آیین حضور داشتند.
فرزان سجودی در بخشی از این آیین گفت: ماجرای محمدحسن سجودی برای من دو وجه شخصی و عمومی داشت.
وی افزود: بخش مهم، تعیینکننده و تأثیرگذار زندگی ما که محمدحسن سجودی برایمان عمو حسن نام داشت، او بود.خانه او از کتاب، صفحات موسیقی و اسلایدهای عکس پر بود و اینها برای ما یعنی بهشت روی زمین.
این زبانشناس و نشانه شناس ایرانی درباره شخصیت محمدحسن سجودی گفت: او نمونه بارز و تمامعیار آدمی روشنفکر بود و همه ویژگیهای روشنفکری را در خودش جمع داشت. به عرف به شکل انتقادی نگاه میکرد و خلاف آن عمل میکرد. عکاسی میکرد و در عکسهایش نگاهی کاملاً هدفمند داشت. رمان و شعر ترجمه میکرد و به فعالیتهای مطبوعاتی و حتی سیاسی مشغول بود. این رفتار از او یک شخصیت چندوجهی برای ما ایجاد کرده بود.
دانشیار گروه نمایش دانشکده سینما ادامه داد: ترجمه برای محمدحسن سجودی یک فعالیت اجتماعی کنشگری بود، به همین دلیل خود را به درآمد ترجمه وابسته نکرد و در اصطلاح کارمند ترجمه نبود.
اسدالله امرایی مترجم شناختهشده ایرانی در بزرگداشت محمدحسن سجودی گفت: مرگ همه آدمها امر محتومی است و نویسنده، مترجم و شاعر هم نمیشناسد. اما در وجود نویسندگان، شاعران و مترجمان ویژگی نهفته است که حتی پس از مرگشان هم نمیگذارد بمیرند. هنر این آدمها با هر بار خوانده شدن، آنها را زنده میکند، چه در زمان حیات و چه در زمان وفات.
مترجم «مردان بدون زنان» نوشته ارنست همینگوی، اظهار کرد: سجودی را اولین بار در دفتر آقای ایروانی در انتشارات دنیا دیدم. آقای سجودی با شوق و شعف در حال تعریف کردن داستانهایی بود که به تازگی ترجمه کرده بود. این رویارویی مقدمه آشنایی ما باهم بود تا اینکه بعدها در مطبوعات و بازارچه کتاب که آن زمان به یک سازمان ملل کوچک میمانست و انتشارات مختلف که مربوط به جریانهای مختلف فکری در جامعه بودند، در آن حضور داشتند، بارها و بارها یکدیگر را دیدیم و دوستی عمیقی بین ما شکل گرفت.
وی افزود: او آثاری را ترجمه میکرد که با آنها ارتباط برقرار میکرد. نام خیلی برایش مهم نبود بلکه به محتوا و پیام اثر اهمیت میداد. سجودی داستان بدون پیام را داستان نمیدانست و از نویسندگانی بود که ظلمستیزی، عدالتخواهی و بیان زجر مردم را موردتوجه قرار میداد.
مترجم رمان «عطر پنهان در باد» درباره خلقوخوی روانشاد محمدحسن سجودی گفت: حسن با اینکه انسان شوخی بود اما بههیچوجه جلف نبود. وقتی در جامعه مسائل قومیتی پررنگ بود و بیان جک برای فرهنگهای مختلف باب شده بود، از این وضعیت شکایت داشت و اگر در جمعی بود که این حرفها زه میشد یا گوینده را از جمع بیرون میکرد یا خودش از آن جمع خارج میشد.
امرائی افزود: تا زمانی که کسی به زبان فارسی صحبت کند و کتاب وجود داشته باشد، نام سجودی باقی خواهد ماند و در گوشه قلب علاقهمندان به ادبیات چون چراغی روشن باقی خواهند ماند.
شهرام اقبالزاده آخرین سخنران در آیین بزرگداشت روانشاد محمدحسن سجودی گفت: اگر محمدحسن سجودی یک شاگرد به نام فرزان سجودی پرورش داده باشد، همین برایش کفایت میکند.
اقبالزاده درباره چگونگی آشنایی با محمدحسن سجودی، اظهار کرد: در دوران جوانی با مترجمی به نام م. سجودی آشنا شدم و بعدها نام م. ح. سجودی را روی جلد کتابها دیدم اما هیچگاه نام کامل محمدحسن سجودی را روی جلد کتابها ندیدم.
این منتقد ادبیات کودک و نوجوان افزود: بعضی مرگها زمینه بازخوانی و بازتفسیر است. او از نسلی بود که بزرگ میاندیشید. هرچند امروز واژه انقلابی از نظر کسانی برای توصیف یک نفر، معنای چندان مناسبی ندارد اما در گذشته اینگونه نبود. محمدحسن سجودی ضمن پرشوری و انقلابی بودن آدمی بهغایت صلحطلب و مهربان بود.
وی ادامه داد: میگویند دوران کلان روایت به سر آمده که اگر عام باشد خودش کلان است و این حکم کلی را نقض میکند. امروز نسل گذشته، نسل متهمی است و تا اسم شخصیتهای انقلابی با هر رویکردی همچون جلال، دکتر شریعتی و چپها آورده میشود، آنها را به خشونت و جنگطلبی متهم میکنند. برای اینکه اشتباه برخی در این راه را دریابید، خواهش میکنم بروید و آثار محمدحسن سجودی را بخوانید.
مترجم کتاب «بینظمی نوین جهانی»، بر عشق و آگاهی محمدحسن سجود در انتخاب آثارش تأکید کرد و گفت: آنچه بهغلط باب شده این است که چون این نسل روشنفکر چپ بودند، آثارشان ایدئولوژیک بهدردنخور است درحالیکه محمدحسن سجودی انسانی آگاه، عاشق و انتخابگر بود و برای ترجمه باوجود همین عشق و آگاهی جستوجو میکرد. باوجود چنین کسانی جریان ترجمه دو کنش را بهطور توأمان دارد؛ اول گفتمان اندیشه و دوم کنش اجتماعی فرهنگی و سیاسی.
نظر شما