فرزانه طاهری در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
از فارغالتحصیلان دانشگاه لزوما مترجم بیرون نمیآید/بهترین نوع آموزش ترجمه کارگاهی است
فرزانه طاهری، مترجم میگوید: بنابر تجربهای که دارم بهترین نوع آموزش ترجمه را نوع کارگاهی آن میدانم، به نظرم از فارغالتحصیلان رشته مترجمی لزوما مترجم بیرون نمیِآید و تلاشهای خود آنها در زمینه نثر فارسی و خواندن آثار ادبی هم موثر است.
شما از کسانی هستید که کارگاههای ترجمهتان با استقبال زیادی مواجه میشود، به نظر شما چه بخشی از فن ترجمه قابل آموزش است و چه بخشی از آن را خود مترجم باید به دست بیاورد؟
بنا بر تجربهای که دارم بهترین نوع آموزش ترجمه را نوع کارگاهی آن میدانم. به نظرم از فارغالتحصیلان رشته مترجمی لزوما مترجم بیرون نمیِآید و تلاشهای خود آنها در زمینه نثر فارسی و خواندن آثار ادبی هم موثر است. در کارگاههای ترجمه ترفندهایی که لازم است هر مترجمی بلد باشد، تدریس میشود و هنرجویان با مقایسه ترجمه بد و خوب به نکات ارزشمندی پی میبرند. به شخصه آموزش تئوریک موثری ندیدهام که خروجی آن مترجم باشد.
در این کارگاههای ترجمه دقیقا چه فعالیتهایی صورت میگیرد؟
من قبلا هم تجربه برگزاری کارگاه ترجمه داشتهام و در مرکز نشر دانشگاهی هم این کارگاه را برگزار کردهام. برنامه در این کارگاهها به این صورت است که متنی به مترجمان داده میشود و سپس روی تکتک واژگان و ترجمههای تمام شرکتکنندگان در کارگاه کار میشود. طبیعی است که این کارگاهها برای کسانی مفید است که زمینه اولیه را دارند و بعضی تواناییها هم در خلوت آدمها و با خواندن زیاد به دست میآید. در این کارگاه دو روزه که قرار است در موسسه پیرسوک برگزار شود هم قرار است که به همین نحو عمل شود. قضیه به این صورت بود که در مراسم یادبود زندهیاد کورش اسدی وقتی با مدیر این موسسه بحث تدریس ترجمه در آنجا پیش آمد خودم پیشنهاد کردم که این جلسات به صورت کارگاه برگزار شود. مباحث این کارگاه هم ترجمههایی است که خودم انجام دادهام. در واقع روش ترجمه خودم را تدریس میکنم و بر اساس آن نمونهها در مورد سبک بحث میکنیم . به عنوان مثال با خواندن متون ریموند کارور و ویرجینیا وولف به این نتیجه میرسیم که زبان این دو چه تفاوتی با هم دارد و هر یک چطور باید ترجمه شوند.
چه بخشی از فن ترجمه به عهده خود فرد مترجم است و یک مترجم برای یک ترجمه خوب باید چه چیزهایی علاوه بر آشنایی با زبان مبدا را در دستور کار خود قرار دهد؟
یک مترجم باید در جریان امور فرهنگی زبان مبدا باشد که این امر با توجه به در دسترس بودن منبع عظیمی مانند اینترنت کار آسانی است. در زمانی که من آغاز به ترجمه کرده بودم منابع زیادی وجود نداشت و گاهی اوقات دست به دامان سفارت میشدیم. خود من خیلی به تحقیق متکی هستم. به نظرم شک به دانستهها خصوصیت مهمی است که باید در هر مترجمی باشد و یک مترجم هیچگاه نباید به دانستههایش اعتماد صددرصد داشته باشد.
بعضی چیزها را نمیتوان آموزش داد. برخی تسلط شان به زبان فارسی خوب است اما در برگرداندن از زبان اصلی مشکل پیدا میکنند. در ترجمه از زبان اصلی اسیر و دربند ساختار زبان اصلی میشوند و انگار که زبان فارسی را فراموش میکنند و در نهایت متنی که به فارسی برگردانده میشود، قابل فهم نیست. خود من ترجمه را به صورت استاد و شاگردی یاد گرفتم. هم از ترجمههای خوب خواندم هم از ترجمههای بد و با مقایسه این دو توانستم تجربه کسب کنم و در این بین تجربه ویراستاریام هم به کمکم آمد. خیلی چیزها هم به خصایل شخصی مترجم بستگی دارد.
در کنار تسلط به زبان مبداء برای هر مترجم بحث دیگری که مطرح میشود، تسلط و اشراف مترجم به زبان مقصد است. آشنایی با زبان و ادبیات فارسی چه نقشی در سلیسبودن یک ترجمه ایفا میکند؟
زندهیاد استاد ابوالحسن نجفی عقیده داشت که امکانات زبان فارسی مدام در حال فراموشی است. بعضیها میگویند که برخی چیزها را نمیشود به فارسی گفت، نمیگویند که من نمیتوانم بنویسم. مثلا درباره کاربرد فعل «است» در زبان فارسی انواع و اقسام فعلها و چیزها را به جای آن میگذارند اما در متون سعدی میبینیم که تعداد زیادی فعل «است» به دنبال هم آمده است. اما امکانات زبان فارسی ما محدود به ادبیات کهن نمیشود و از فارسیهای خوب سده اخیر هم میتوان استفاده کرد. به نظرم متون فروزانفر و نثر زلال مسکوب میتواند به غنیسازی واژگان مترجم و انتخاب بهترین معادل فارسی منجر شود.
به نظر شما آشنایی با زبان مبدا برای یک مترجم تا چه حدی ضروری است تا موجب اشتباهات فاحش در ترجمه نشود؟
شناخت فرهنگ زبان مبداء برای مترجم ضروری است و اینترنت در این زمینه به کمک مترجمان میآید. این را در نظر داشته باشید که هر نویسنده با هر ملیتی در وهله اول برای مخاطبان خود مینویسد و گاه برای نوشتن موضوعی به یک اشاره بسنده میکند. یک مترجم آگاه باید به این اشارات آشنایی و اشراف داشته باشد. یک مترجم باید در جریان تحولات زبان مبداء قرار داشته باشد تا بتواند این اشارات را درک کند و معادل مناسبی در زبان فارسی با توجه به سطح زبانی متن مبداء انتخاب کند. توجه به سطح زبانی متن هم ضروری است. انتخاب واژگان نادرست نباید باعث تغییر در سطح زبان شود و به عنوان مثال نباید این تغییر سطح باعث ترجمه به صورت زبان لاتی شود. نکته دیگر در این زمنیه این است که این احاطه به زبان مبداء باید همارز با زمان باشد. به عنوان مثال در زبان فارسی هم بسیاری از واژگان وجود دارند که در دهه پنجاه استفاده میشدند و در دهه هفتاد کمتر به کار میرفتند. مترجم باید همزمان با فرهنگ زبانی پیش برود.
نظر شما