مجتبی ترکارانی رئیس دفتر دانشگاهی انجمن جامعهشناسی لرستان معتقد است رویکرد جامعهشناسی مردممدار که مایکل بوراوی مطرح میکند برای جامعه ما یک ضرورت است.
کتاب جامعهشناسی مردممدار از چه موضوعی صحبت میکند و نویسندگان آن چه هدفی را دنبال میکنند؟
کتاب جامعهشناسی مردممدار مجموعه مقالاتی است که با تلاش مایکل بوراوی رییس وقت انجمن جامعهشناسی آمریکا در جهت معرفی جامعهشناسی مردممدار به عنوان یکی از انواع جامعهشناسی مطرح در عرصه علمی آمریکا مطرح شده است. مقاله اصلی بوراوی «در باب جامعهشناسی مردممدار» در سال 1383 اولینبار در مجله انجمن جامعهشناسی ایران توسط نازنین شاه رکنی ترجمه و منتشر شد. سپس مجموعه مقالات این کتاب در سال 1394 توسط بهرنگ صدیقی و دیگران ترجمه و توسط نشرنی منتشرشده است. ایده اولیه این کتاب از سخنرانی معارفه آقای بوراوی به عنوان رییس انجمن جامعهشناسی آمریکا در سال 2004 گرفته شده است. ایشان نطق افتتاحیه خود را به عنوان فرصتی برای طرح این نوع جامعهشناسی در میدان جامعهشناسی آمریکا بهکار گرفت. بوراوی در مقاله اول کتاب به تشریح تزهای یازدهگانه خود در مورد این نوع جامعهشناسی میپردازد.
در مقالات بعدی دیدگاههای نقادانه و همدلانه جامعهشناسان برجسته آمریکا و اروپا در مورد این نوع جامعهشناسی آمده است. درمیان آنها میتوان به تیپهای مختلف فکری از والرشتاین تا تورن و مسی و پترسون وابت اشاره کرد. نویسندگان مقالات فوق سعی کردهاند از منظر خاص خود جامعهشناسی مردممدار را نقد کرده و وجوه مورد نظر را برجسته و یا رد کنند. در مجموع شاید بتوان گفت جامعهشناسی مسلط در آمریکا که به نحوی زیر تسلط جامعهشناسی حرفهای قرار دارد، روی خوشی نسبت به پذیرش جامعهشناسی مردم آکادمیک رشد کند.
بوراوی بر اساس چه معیار فعالیت میکند؟
بوراوی بر اساس دو معیار؛ نوع مخاطبین (بیرون دانشگاه و درون دانشگاه) و نوع دانش (ابزاری و تاملی) چهار نوع جامعهشناسی را دراین حوزه تشخیص میدهد. حرفهای، سیاستگذار، انتقادی و مردممدار. جامعهشناسی حرفهای با نوعی دانش ابزاری به مخاطبان دانشگاهی میپردازد. جامعهشناسی سیاستگذار با استفاده از دانش ابزاری در خدمت مخاطبان غیردانشگاهی است. همچنین جامعهشناسی انتقادی با طرح نوعی دانش تاملی رو به سوی مخاطبان دانشگاهی دارد و نهایتا جامعهشناسی مردممدار با توجه به مخاطبان غیردانشگاهی نگاه تاملی دارد. به عبارتی دیگر وی بهدنبال نوعی تقسیم کار بین انواع مختلف جامعهشناسان است و تلاش میکند هر مخاطب خاص را به نوع خاصی از جامعهشناسی ارجاع دهد. البته ایشان قبلتر در تقسیمبندی عامتری جامعه مدنی، دولت و بازار را به ترتیب به جامعهشناسی، علوم سیاسی و اقتصاد حواله داده بود.
بوراوی چه تعریفی از جامعهشناسی مردممدار دارد و چه ضرورت و افقهایی برای طرح این نوع از جامعهشناسی تعریف میکند؟
به تعبیر بوراوی جامعهشناسی مردممدار سعی میکند فراتر از مرز و محدوده دانشگاه با عموم مردم سروکار داشته و مدام با آنها درباره ارزشهای بنیادین مورد قبول آنها، مسایل و دغدغههای روزمره مردم گفتوگو کند و هدف آن را به نوعی آشکارسازی امر ناآشکار و عمومی کردن امرخصوصی میداند. بوراوی این نوع جامعهشناسی را رقیبی برای انواع دیگر نمیداند بلکه آنها را مکمل و در کنارهم میبیند. جدا از اینکه با تقسیمبندی بوراوی موافق باشیم یا نه و آن را جامع و مانع بدانیم. نمیتوان در نیاز به این رویکرد مردممدارانهای تردید روا داشت. به نظر میرسد امروزه در ضعف دولت-ملتها و تمامیتخواهی بازار و غلبه دیدگاههای فردگرایانه و لیبرتارینیستی و تضعیف نهادهای بینالمللی به طرح موضوعات اجتماعی و یا دغدغههای مشترک محلی، ملی و جهانی نیازمندیم. این جز با مشارکت جامعهشناسان و همکاری آنها با دیگر متخصصان با کمک نوعی جامعهشناسی مردممدار امکانپذیر نخواهد بود.
بنابراین در این کتاب میتوان با اندیشههای طراح اصلی ایده جامعهشناسی مردممدار و منتقدان آن آشنا شد. علاوه بر این بوراوی سعی کرده است در پایان کتاب نگاهی توضیحی و تبیینی به انتقادها، دغدغهها و نگرانیهای منتقدان خود داشته باشد و تا حدی پاسخ آنها را بدهد. ولی جایگاه حرفهای بوراوی در جاانداختن این ایده بسیار موثر بوده است. گرچه همه نویسندگان معترف هستند که این ایده با وجود سابقه بالای جامعهشناسی در حوزه عمومی هنوز در جامعه آمریکا به شکل مدون و دانشگاهی آن در مرحله اولیه خود قرار دارد و انتظار اینکه در جامعه دانشگاهی آمریکا به راحتی پذیرفته شود، انتظار خوش بینانهای است.
فکر میکنید با توجه به بافت متفاوت ایران و آمریکا زمینهای برای جذابیت این کتاب و حتی این نوع جامعهشناسی در ایران وجود دارد؟
به نظر میرسد در سالهای اخیر با تلاش بسیاری از جامعهشناسان و فراهم شدن بسترهای عینی و ذهنی در ایران این نوع جامعهشناسی طرفداران خوبی پیدا کرده و در حال رشد است. دلیل اول را میتوان کم فروغ شدن جامعهشناسی انتقادی در محافل دانشگاهی و حتی کم اثر شدن آن در حوزه عمومی دانست. جامعهشناسان انتقادی به دلایل مختلف حضور خود را در میدان علمی و فکری از دست دادهاند. حتی شاید به نوعی جامعه ما به این نتیجه رسیده است که میتوان در حرکتهای آرام و تعامل بین انجمنهای علمی مدنی و دولت و مردم، جامعه مدنی را بهتر تقویت کرد. در عین حال لازم به ذکر است که در سالهای اخیر به مدد تودهای شدن دانشگاهها فارغالتحصیلان زیادی در مقاطع کارشناسی تا دکتری در رشته جامعهشناسی تولید شده است و اینها به سهم خود در عمومی کردن دانش جامعهشناسی موثر بودهاند.
بنابراین امروز در اکثر شهرهای بزرگ بدون توجه به سطح کیفی مدارک دانشگاهی تحصیلکردههای زیادی در این رشته وجود دارد که سعی میکنند در محل کار و زندگی خود، دغدغهها و مسائل زندگی خود را با رویکرد جامعهشناسی مردممدار دنبال کنند. از طرفی دیگر، افزایش فارغالتحصیلان زن در رشته جامعهشناسی و افزایش فارغالتحصیلان در مناطق قومیتی به ابزاری در دست گروههای حاشیهای برای کسب حقوق خویش و ایجاد واحدهای بین رشتهای بدل شده است تا با استفاده از گفتمان جامعهشناسی پیگیر مطالبات اجتماعیشان در عرصه عمومی باشند. همچنین آخرین عامل تاثیرگذار ورود افرادی با سابقه تحصیلات غیر جامعهشناسی به این رشته میتواند زمینهساز ایجاد عرصههای بین رشتهای و گسترش جامعهشناسی مردممدار باشد. باوجود اینکه هنوز سرفصلها و فضاهای رسمی دانشگاهی ایران به راحتی به جامعهشناسی مردممدار راه نمیدهند و هنوز این فضا در تسلط بوروکراتهای دانشگاهی قرار دارد. ولی در فضاهای حاشیهای دانشگاه و انجمنهای علمی جامعهشناسی فضا برای طرح این نوع جامعهشناسی مناسبترشده است.
این انجمنها نشستهای متعددی را با حضور افرادی از رشتههای گوناگون برگزار میکنند که شاید دانشگاهی به معنای رسمی آن نبوده و دغدغهها و مسائل طرح شده نیز ضرورتاً در آکادمیها پیگیری نمیشود. علاوه بر اینکه به مدد ارتباطات مجازی و وجود افراد تحصیلکرده این انجمنها و نهادهای علمی تا استانهای کمتر توسعهیافته و دوردست گسترش یافته است. میتوان در این مناطق نیز حوزههای عمومی بحث و گفتگوی مردممدارانهای سراغ گرفت که در آنجا جامعهشناسان مسائل خود و جامعهشان را به گفتوگو نشستهاند. در پایان باید به کانالهای مجازی(تلگرامی) مانند جامعهشناسی مردممدار یا جامعهشناسی حوزه عمومی و... اشاره کرد که گردانندگان آنها در پی ترویج سبک خاص جامعهشناسی مردممدارانه خود به مخاطبان غیرتخصصی و یا ارائه فهمی عامه فهم از موضوعات با نگاهی جامعهشناسی هستند و هدف خود را از این کار شنیدن صدای اقشار محذوف و بیصدای جامعه و رساندن آن به محققان و سیاستگذاران و دیگر مردم دارند.
در جامعه ما جامعهشناسی مردممدار با چه آسیب و افتهایی میتواند همراه باشد؟
البته این نوع جامعهشناسی در جامعهای که هنوز بنیانهای علمی و آکادمیکی علوم اجتماعی قوی نشده است و قابلیت تولید دانش و انباشت آن ضعیف است، میتواند به نوعی سطحیزدگی و عوامزدگی در علم منجر شود، مخصوصا وقتی با اندیشههای پست مدرن مبنی بر بی اعتباری حقیقت و نوعی نسبیگرایی معرفتی همراه شود میتواند آسیبزا باشد. این امکان وجود دارد مدافعان این نوع معیارهای اعتبار علمی تخصصی را بی ارزش دانسته و فاصله خود را با دیدگاههای نظری بیشتر کنند. نگرش آسیبشناختی دیگری که معمولا در این نوع وجود دارد، این است که جامعهشناسی مردممدار خود را ناجی و فرشته تاریخ در جوامع بداند و به دنبال حل همه مسائل از طریق، یا به میانجی جامعهشناسی باشد. این نگرش بار زیادی را به جامعهشناسی تحمیل کرده و باعث طرد جامعهشناسی از دیگر علوم میشود.
از طرفی دیگر واردشدن جامعهشناسی به حوزه عمومی و دنبالهروی از دغدغههای توده مردم میتواند به عوامزده کردن جامعهشناس منجر شود. برای جلوگیری از این مشکل جامعهشناس نباید ارتباط خود را با دیگر انواع جامعهشناسی قطع کند. بلکه بسیاری از مسائل موجود در جامعه را به سطوح دیگر جامعهشناسی و حتی علوم دیگر انتقال دهد و خود را یک تنه در مقابل مطالبات و انتظارات فزاینده جامعه قرار ندهد. در پایان باید گفت که این نوع جامعهشناسی میتواند رابطه بین دانشگاهیان را با جامعه مدنی حفظ و تقویت کند. زیرا در تضعیف ارتباط این دو حوزه، شریانهای فکری جامعهشناس قطع شده و نمیتواند نگاه و دانش تازهای به جامعه مدنی تزریق کند و ازطرفی دیگر نمیتواند راهی برای جذب مسائل و دغدغههای حوزه عمومی به جامعهشناسان داشته باشد. بنابراین جامعهشناسی مردممدار با شناخت تواناییها و محدودیتها میتواند در جامعه ما پربرکت باشد.
نظر شما