در میزگرد «وضعیت کتاب کودک و نوجوان» صورت گرفت؛
بررسی جریان افت شمارگان کتاب کودک و نوجوان و عوامل آن
کارشناسان میزگرد بررسی «وضعیت کتاب کودک و نوجوان با نگاهی به آمار» معتقدند که برای شناسایی دقیق آسیبها و زوایای وضعیت نشر کودک و نوجوان باید نگاه پیوستهای به آمار سالهای قبل داشت که متاسفانه موید افت پیوسته شمارگان است.
این میزگرد با تکیه بر آمارهای تطبیقی سال 96 با سال 95 که پیشتر در این خبرگزاری منتشر شد (اینجا بخوانید) و حاکی از کاهش شمارگان، افزایش قیمت و رشد چشمگیری کتابهای ترجمهای در حوزه کودک و نوجوان است، به بررسی وضعیت و دلایل شکلگیری این عوامل اختصاص یافت. در ادامه، مشروح این میزگرد را میخوانید:
با توجه به آمار بانک اطلاعات موسسه خانه کتاب، شمارگان متوسط کتاب کودک در سال 1396 نسبت به سال 1395 کاهش 10 درصدی داشته و به رقم 2140 رسیدهاست. کاهش شمارگان، افزایش قیمت، همچنین رشد ادبیات ترجمه از دیگر موضوعات قابل بررسی نشر کودک در سال اخیر بوده که باید مورد بررسی قرار گیرد. ناشران جدید در این شرایط مشغول تولید مجموعههای سریالی هستند، علاوه براین ناشران ناموفق حوزه بزرگسال به حوزه کودک و نوجوان ورود کردهاند. دیدگاه شما درباره افت شمارگان، افزایش قیمت و نبود توازن بین دو بخش تالیف و ترجمه با توجه به آمارهای منتشر شده چیست؟
خلعتبری: موضوع بحث، بررسی آمار تطبیقی نشر کتاب کودک و نوجوان طی سالهای 95 و 96 است. اما آمار سال 94 افت بسیار عظیمی را نشان میدهد. این افت تا حدی بوده که حتی شمارگان سال 96 کتاب کودک نیز همچنان به آمارهای سال 93 برنگشتهاست. تعداد کل شمارگان کتاب کودک سال 1396، 33 میلیون و 779 هزار و 930 نسخه بوده است؛ در حالیکه سال 93 این میزان برابر با 33 میلیون و 922 هزار نسخه بوده. بنابراین جریان افت شمارگان از سال 93 آغاز شده، بنابراین برای حصول نتیجه بهتر باید به آمار سالهای گذشته نیز توجه کنیم.
مقایسه آمار متوسط شمارگان طی این سالها، کاهش را به خوبی نشان میدهد. سال 94 رشد شمارگان منفی 14 بوده که سال بعد از آن به منفی 20 درصد رسیده و سال 96 رقم منفی 10 درصد را شاهد هستیم. باید همه این آمار را کنار یکدیگر دید. متوسط شمارگان سال 1393 برابر با 3 هزار و 479 نسخه است و نسبت با متوسط شمارگان سال 96 که 2 هزار و 48 نسخه به ثبت رسیده، افت عظیمی داشتهایم.
از طرفی بین شمارگان و قیمت ارتباط مستقیم وجود دارد؛ آنچنانکه کاهش شمارگان، خودبهخود موجب افزایش قیمت میشود. سال 1393 قیمت متوسط کتاب کودک، 5 هزار و 9 تومان بوده است و سال 1394 در حالیکه افت شمارگان قابل توجه بوده، قیمت 14 درصد افزایش داشته است. طی دو سال 94 تا 95 این میزان رشد قیمت به 19/6 درصد رسیده است و مقایسه بین سال جاری با سال قبل 30 درصد رشد را نشان میدهد. اما این 30 درصد رشد را نباید به تنهایی بررسی کرد. به نظر من بیتوجهی به آمار سالهای گذشته موجب لطمه به گزارشهای نشر میشود. جریان صعودی افزایش قیمت و کاهش چند ساله شمارگان برای ارائه گزارش دقیق باید بررسی شود. علاوه براین توجه به آمار تالیف و ترجمه به آسیبشناسی دقیقتر کمک میکند.
سریزدی: اجازه دهید تا کمی به عقب برگردیم؛ به اوایل دهه 70 که کتاب کودک و نوجوان با شمارگان حدود 30 هزار نسخه منتشر میشد. تعداد ناشران در مقایسه با امروز و همچنین محتوای تولیدی را میتوان در تغییرات آماری نشر کودک، دخیل دانست. کودکان این دهه که متولدین دهه 60 بودند، جمعیت قابل توجهی از جامعه را تشکیل میدادند و با کتاب قرابت زیادی داشتند. البته نباید فراموش کرد که در آن دوره بهجز کتاب، سرگرمی دیگری هم وجود نداشت.
هرچه به جلو آمدیم، شمارگان متوسط کتاب کودک به 15 هزار، بعد به 10 هزار و حالا به دوهزار و حتی هزار نسخه رسیده است. اینکه امروز ناشران، رمان نوجوان را با شمارگان 500 نسخه و با دستگاه ریسوگراف منتشر میکنند، فاجعه است.
به نظر من شرایط فعلی متاثر از چند عامل است. نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سال 80 و 81 با حضور بیش از بین 100 تا 110 ناشر کودک و نوجوان برگزار میشد. این ناشران در فضای مفید 2 هزار و 500 متر مربعی در سالنی که به سالن آلمان معروف بود، بهطور کامل جانمایی میشدند. در چند دوره اخیر نمایشگاه، 400 ناشر کودک و نوجوان در 7 هزار متر مربع فضای مفید نمایشگاه جانمایی شدند و در حال حاضر، نزدیک به 450 ناشر فعال در حوزه کودک و نوجوان در بازار نشر ایران وجود دارد؛ با این توضیح که هر نشری در حوزه کودک و نوجوان که سالانه چهار تا پنج عنوان کتاب منتشر کند، بهعنوان ناشر فعال شناخته میشود. بنابراین اگر فرض کنیم جمعیت و شرایط دهه 60 حفظ میشد، شمارگان کتاب در این حوزه خودبهخود افت پیدا میکرد.
عامل دیگر کاهش قابل توجه شمارگان کتاب کودک و نوجوان، ظهور رقبای جدید برای کتاب است. بیشتر فرصت روزانه بچهها صرف حضور در کلاسهای آموزشی و یا استفاده از ابزار جدید سرگرمی میشود. علاوه براین آمار جمعیت کودک و نوجوان کشور در مقایسه با دهه 60 کاهش قابل توجهی پیدا کرده که کاهش تعداد دانشآموزان مقطع ابتدایی یکی از نشانههای این موضوع است. بنابراین بخشی از کاهش شمارگان کتاب با توجه به دو عامل افزایش تعداد ناشر و کاهش جمعیت کودکان، طبیعی است.
برای بررسی وضعیت نشر کودک و نوجوان علاوه بر افزایش تمایل مخاطبان به سرگرمیهای نوین و کلاسهای آموزشی، باید به جایگاه پایین کتاب بین کودکان توجه کرد.
کاهش جمعیت کودکان و افزایش تعداد ناشران درست! اما آیا افت از 30 هزار نسخه به 2 هزار نسخه را توجیه میکند؟
خلعتبری: در نظر داشته باشید شمارگان متوسط اعلامی، آمار واقعی نیست. برای بررسی دقیق وضعیت کتاب کودک باید به کتاب کودک به معنای اخص کلمه توجه کنیم، در حالیکه اطلاعات منتشر شده شمارگان متوسط کتاب کودک براساس معنای عام کلمه است. کتابهایی که با شمارگان بالا طی چند ماه گذشته منتشر شدهاند، به معنای اخص کلمه، کتاب کودک نیستند و باید به این نکتهها توجه داشته باشیم. اگر این کتابها را حذف کنیم، نگاهمان به شمارگان کتاب کودک و نوجوان تغییر میکند. بهعنوان مثال آذرماه سال گذشته تعداد قابل توجهی کتاب با شمارگان 30 تا 40 هزار نسخه و حتی بالاتر منتشر شده است. به نظر میرسد هدف اصلی از تولید این دسته کتابها فقط توزیع به شکل اهدای کتاب است. بررسی وضعیت نشرآذرماه نشان میدهد که 200 هزار نسخه از این دست کتابها منتشر شده که باید حساب آنها را از کتابهای معمول کودک و نوجوان جدا کرد.
به نظر میرسد که در برخی موارد، شمارگانهایی که سوی ناشران اعلام میشوند، واقعی نیستند.
سریزدی: بله. بعد از قطع یارانه کاغذ، شاهد اعلام شمارگان غیرواقعی از سوی برخی ناشران بوده و هستیم.
خلعتبری: البته کتابهایی هستند که میتوان به شمارگان آنها اعتماد کرد. اما شمارگان 50، 60 و یا حتی 200 هزار نسخه نشان میدهد غیرواقعی به نظر میآید و با وجود آنها باید گفت آمار نشر کودک و نوجوان گویای واقعیت نشر کودک نیست.
همانطور که گفتم، برخی از کتابها به معنای اخص کلمه در دایره نشر کتاب کودک نمیگنجند. کتابهایی که برای برگزاری مسابقه کتابخوانی وزارت آموزش و پرورش منتشر میشوند، مصداق روشنی از این مسالهاند. کتابهایی که برای مسابقهها چاپ میشوند، معمولا شمارگان 30 تا 40 هزار نسخه دارند و قیمت این کتابها نیز از سوی این وزارتخانه تعیین میشود و بسیار ارزان است. این کتابها به شکل روشنی در آمارهای واقعی نشر، چه در محاسبه شمارگان متوسط و چه در تعیین قیمت متوسط کتاب ایجاد خلل میکنند. با این حساب باید به آمار 2 هزار و 140 نسخهای شمارگان متوسط کتاب کودک در سال 96 که در اطلاعات ارائه شده، شک کرد.
به نظر شما علاوه بر دلایلی که درباره کاهش شمارگان و افزایش قیمت بحث شد، دلایل دیگری را نیز میتوان شناسایی کرد؟
خلعتبری: در اصل بعد از اطمینان درباره، غیرواقعی بودن شمارگان کتاب کودک به معنای اخص، متوجه میشویم که چرا شمارگان ناشرانی که کتاب کودک به معنای واقعی منتشر میکنند پایین است. جایی برای عرضه و حمایتی از تولید کتاب خوب وجود ندارد. کتاب آن دسته از ناشرانی که به معنای اخص به تولید کتاب در حوزه کودک و نوجوان اقدام نمیکنند، برای کتابخانهها خریداری میَشود و به مدارس راه پیدا میکند و یا در نمایشگاههای مختلف فرصت عرضه دارند. کتاب ناشرانی که به معنای اخص به تولید کتاب میپردازند ویترین ندارد تا شمارگان افزایش پیدا کند در نتیجه شمارگان کتابهای واقعی بسیار اندک است.
گفته شد که کاهش شمارگان، رابطه مستقیم در افزایش قیمت کتاب دارد. مطابق با آمارهای تطبیقی، قیمت متوسط کتاب کودک در سال 96 نسبت به سال 95 بالغ بر 30 درصد افزایش داشته است.
صالحیطالقانی: طبیعتاً شمارگان 2 هزار و 140 نسخه برای تعیین قیمت پشت جلد فاجعه است. قیمت را افزایش میدهد و بر بازار نشر تاثیر منفی میگذارد. البته شمارگان کتاب دربسیاری از موارد از این میزان نیز پایینتر است و به همین خاطر شاهد رشد چشمگیر قیمت کتاب هستیم.
به نظر میرسد بخشی از مشکلات نیز به مباحث ساختاری در صنعت نشر، مانند نبود ویترین و حمایت مربوط میشود.
خلعتبری: به اعتقاد من حمایتهای دولتی از نشر از مسیر درست خود انحراف داشته و موجب شده شمارگان کتابهای غیرواقعی افزایش پیدا کند و کتابهای واقعی حوزه کودکونوجوان مغفول واقع شوند. حمایت وجود دارد اما متاسفانه بیشتر شامل حال خواص بوده است.
صالحیطالقانی: علاوه بر موضوع کتابهایی که از حمایتهای ویژه برخوردارند و با شمارگان 200 هزار نسخهای منتشر میشوند، باید به وضعیت ناشرانی که با شمارگانهای قابلتوجه در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران حاضر میشوند نیز رسیدگی شود. متاسفانه بچهها بهگونهای هدایت شدهاند که بهجای غذای اصلی روح و روان، به سمت کتابهایی میروند که به تعبیر من مصداق موادمخدرند.
در این میان کتابهای کنکور بچههای ما را نابود میکند و وزیر آموزش و پرورش نیز به این موضوع اعتقاد دارد که ذهن و روح بچهها را با تست و کنکور نابود کردهایم. چرا تولیدکنندگان کتابهای کمک آموزشی و کنکور را حمایت میکنیم و تبلیغات این ناشران نیز زیرنویس برنامههای رسانه ملی میشود؟ جالب اینکه این کتابها گاهی با تخفیفهای آنچنانی عرضه میشوند. بچههای ما در حال حاضر مخاطب دو نوع کتاب هستند، کتابهای کمک درسی و کنکوری و یا کتابهایی که محتوای قابلتوجه و به درد بخوری ندارند. این رویه بچههای ما را به اصطلاح دچار سوءتغذیه میکنند. آنوقت مخاطبان این ناشران برخلاف تصور ما که فکر میکنیم شمارگان کتابهایشان 2 هزار نسخه است، در نمایشگاه صف میکشند و طبیعی است که مسئولان نمایشگاه در هر شرایطی مجبورند به این ناشران فضای بزرگتری بدهند.
روزبهروز این غده سرطانی در حال رشد است و بچههای ما را دچار سوءتغذیه میکنند. محتوای فوقالعاده نامناسب، یکی از دلایل بروز این شرایط است. برای بررسی دلایل کاهش شمارگان نیازمند برگزاری نشستهای آسیبشناسانه با مشارکت کارشناسان و صاحبنظران هستیم. برخی از ناشران کودک، ابتدا در حوزه دانشگاهی و کنکوری فعالیت داشتند و امروز به غولهای نشر کودک تبدیل شدهاند. در مقابل ناشری که کتابهایش عناوین کمتری دارند اما کیفی هستند و قابل عرضه در عرصه بینالملل است، به جایگاهی نرسیده است.
خلعتبری: براساس آمار موسسه خانه کتاب نام دو ناشر مدام در صدر فهرست ناشران پرکار قرار میگیرد؛ غافل از اینکه نوع کار ناشران با سابقه و ناشران تازهکار متفاوت است. کتاب ناشران تازهکار اغلب ترجمهای است و کتابهای ترجمهای به آسانی مجوز میگیرند و منتشر میشوند.
صالحیطالقانی: از نظر من محتوای چنین کتابهایی که جوابگوی نیاز واقعی نسل آینده نیستند و اتفاقا برای ناشر بسیار پولسازند؛ تا حدی که برایش بیلبورد اجاره کند، از هروئین بدتر است. یکی از دلایل اصلی بیتوجهی به کتاب، عمیق نبودن و حرکت به سطح است. کسی که کتاب میخواند، عمیق است. کتاب نمیخوانیم، بهخاطر آنکه عمیق نیستیم.
علاوه بر عواملی که اشاره شد، باید بپذیریم سرانه مطالعه بچهها کاهش پیدا کرده است که نتیجهاش نقد مدیریت است. حتی اگر عامل ظهور سرگرمیهای جدید را در نظر بگیریم، بخشی از این مشکل را باید پای سوء مدیریت بگذاریم. بهعبارت دیگر باید شرایط را فراهم میکردیم تا مخاطب کودک نهتنها در دوران کودکی بلکه در بزرگسالی نیز کتابخوان باقی بماند. امروز اگر نرخ مطالعه در بزرگسالان ما پایین است، قطعا به دلیل کمکاریهایی است که در دهههای گذشته رخ داده. از طرف دیگر تولید و گسترش ابزار نوین بازی و سرگرمی در همه جای دنیا و حتی بیشتر از ایران وجود داشته اما در کشورهای توسعهیافته، کتاب همچنان در بین کودکان جایگاه ویژهای دارد.
سریزدی: بیتردید انگشت اتهام جدی به سمت آموزش و پرورش است. چند دلیل برای این اتهام وجود دارد. نخست اینکه از چند سال پیش، اهالی نشر از نویسنده و ناشر و دیگران بارها و بارها برای تعیین زنگ کتابخوانی اصرار کردهاند. باید پرسید که تلاش این چند سال چه نتیجهای به همراه داشته است؟ زنگ کتابخوانی در کشورهای توسعهیافته وجود دارد و در کشور ما وجود ندارد.
همانطور که گفته شد یکی دیگر از دلایل افت شمارگان به ناشران کنکوری برمیگردد. چرا باید از اول دبستان شاهد اجبار معلمان و مسئولان مدارس برای استفاده از کتابهای کمکآموزشی باشیم؟ بخشی از ناشران با توجه به آشنایی بیشتر با فضای آموزشی کشور و کاهش تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه در مقایسه با صندلیهای دانشگاه به فکر تولید کتابهای کمک درسی برای دانشآموزان مقاطع ابتدایی افتادهاند. چرا باید از اول دبستان کتابهای کمک آموزشی با شمارگان آنچنانی منتشر شود؟
متاسفانه ناشران آموزشی با تشکیل باندهای مافیایی در نظام آموزش و پرورش کشور دخالت دارند. علاوه براین در تولید محتوای کتابهای درسی نیز دست دارند. چرا محتوای کتابهای درسی با فاصلههای کوتاه چند ساله تغییر میکند! دلیل اصلی این است که فروش کتابهای کمک آموزشی به تغییر محتوای کتابهای درسی وابسته است. علاوه براین به تازگی شاهدیم که معلمان نیز به مولفان این کتابها پیوستهاند و با انتشار کتابهای کمک آموزشی در شمارگان اندک نوعی کاسبی راه انداختهاند. معتقدم آموزش و پرورش با جریانی که در تولید محتوا دنبال میکند، استرسزاست.
صالحیطالقانی: گاهی پدر، مادرها نیز برای فرار از پاسخ، دانشآموز را به کتاب کمک آموزشی ارجاع میدهند. ناشران کمک آموزشی و معلمانی که مولف این کتابها شدهاند، راه اداره اقتصاد نشر را پیدا کردهاند.
سریزدی: ابتدا باید زیرساخت توسعه کتابخوانی در مدارس وجود داشته باشد. بهعنوان مثال، تعیین زنگ کتابخوانی هیچ وجه فرآیند دشواری نیست. چرا باید در آموزش و پرورش ناشر دولتی داشته باشیم و کتاب دیگر ناشران به مدارس راه پیدا نکند؟ ناشران دولتی با بهرهگیری از بودجههای کلان و شمارگان بالا، رقیب ناشر خصوصی شدهاند و اگر ناشر خصوصی طالب ورود به مدارس باشد، باید از کانال ناشران دولتی عبور کند. تاکید دارم که متهم ردیف اول وضعیت فعلی نشر کودک و نوجوان آموزش و پرورش است.
صالحیطالقانی: فکر میکنم بال این روند جامعه ما در حال خارج شدن از عمق و حرکت در مسیر سطحی شدن است. به نظرمن به جای تاکید بر افزایش شمارگان، ابتدا باید نیاز به مطالعه را در جامعه ایجاد کرد و طبعا این کار باید در سنین کودکی آغاز شود.
خلعتبری: ناشران قربانیان عملکرد و سیاستگذاریهای غلط نهادهایی مانند صدا و سیما و آموزش و پرورش هستند. در همین شرایط است که ناشرانی پا به عرصه نشر گذاشتهاند که در واقع ناشر نیستند؛ ناشرانی که به وجود آمدهاند برای اینکه همه امکانات و حمایتها را به خود اختصاص دهند و برای ناشران فعال چیزی باقی نگذارند و البته تیشه به ریشه آنها بزنند. تبلیغ کتابهای کمک آموزشی در رسانه، مشابه توزیع موادمخدر است.
سریزدی: صداوسیما به اندازه آموزش و پرورش مقصر است.
نظر شما