ادبیات میتواند کاری کند که کودکان و نوجوانان چهره واقعی خود را ببینند و بشناسند. یا کاری کند که به تصویرسازی از چهره آرمانی خود بپردازند.
اگرچه معتقدم نویسنده بهطور مطلق درمانگر نیست. یکی از وظایف ادبیات نشاندادن است؛ نشان دادن با زبان کلمات و کمک گرفتن از استعارهها و نشانهها و تصویرهای ذهنی و عینی. نویسنده، مشاهدهگری بیطرف است که وظیفهاش نشان دادن است. وظیفهاش قضاوت و طرفداری و حکمدادن نیست. او درست مثل یک رادیولوژیست است که از اندام معیوب عکس میگیرد و محل شکستگی استخوانها را نشان میدهد. یا مثل متخصص سونوگرافی و آزمایشگرهایی است که توده بدخیم را نشان میدهند. (البته اگر ممیزان و دلواپسان نگویند نویسنده سیاهنمایی میکند.)
اما ادبیات کودک و نوجوان علاوه بر تشخیص میتواند نقشی پیشگیرانه داشته باشد؛ یعنی خلق آثاری که فضای خشونتآمیز موجود را تلطیف کند. اساسا نمیتوان خشونت را نابود کرد، اما میتوان کاری کرد که زمینههای بروز آن از بین برود؛ همانطور که نمیتوان جنگ را نابود کرد، اما میتوان ریشههای رفتاری را که به جنگ میانجامد، خشکاند. میتوان جادههایی که به سمت دوستی و مهرورزی و عشق میرود عریضتر کرد. میتوان به کودکان یاد داد که بهجای رقابت کور و سبقتهای بیحاصل با هم و در کنار هم حرکت کنند. میتوان به آنها گوشزد کرد که به تفاوتها باید احترام گذاشت و هرجا بیعدالتی و نقصی میبینند باید بر زبان آورند. میتوان به آنها توان «نه» گفتن و کنترل خشم را آموخت.
ادبیات میتواند کاری کند که کودکان و نوجوانان چهره واقعی خود را ببینند و بشناسند. یا کاری کند که به تصویرسازی از چهره آرمانی خود بپردازند. میتوان آثاری خلق کرد که قهرمانانش خنثی نباشند و برخلاف جریان رود خروشان خشونت حرکت کنند؛ آثاری که در آن مخاطب به شکل نامحسوسی تأثیر بپذیرد و آموزش ببیند. با کتابهایی که پیامشان بخشش، ازخودگذشتن و عدالتخواهی، گفتوگو و در عین حال مدارا باشد.
🔆 روزنامه همشهری/یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷
نظر شما