یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۳
پیرمرد شکست‌خورده سیاست، به رویای زرینه انسان کیهانی می‌اندیشید

احسان طبری تنها یک فعال سیاسی و حزبی نیست، او در تمام عمرش به دنبال آموختن بوده‌ است تا بدان حد که بر ده زبان فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، ترکی، عربی، لاتین، اوستایی و پهلوی مسلط شد و آثار فراوانی نوشت.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- نسیم خلیلی: احسان طبری... روشنفکری از روزهای پرتلاطم تاریخ معاصر ایران که همچون شمار زیادی از بلندپروازان در جستجوی نجات، راه رهایی را در گفتمان مارکسیستی - لنینیستی جستجو می‌کرد، جستجویی بی فرجام در طول سال‌هایی متمادی، از اوان دهه بیست هجری خورشیدی تا سال‌های پر افت و خیز مبارزه و تکاپوی سیاسی در دهه پنجاه،  هرچند که بعدها آنچه نوشت، یکسره اندوه و ناکامی بود از آنچه روزی مبارزه‌ای انسانی و رهایی بخش می‌پنداشتش؛ کتاب مشهورش که نوعی یادنامه درباره خود اوست، از دیدار خویشتن نام دارد که مشحون از صدای طنین این اندوه و افسوس است؛ طبری در دیباچه این اثر به تلخی می‌نویسد:

«گاه در ایام شکست، زندان، مهاجرت، از یک جمع واقعی سیاسی، هیچ‌چیز، جز مشتی زباله باقی نمی‌ماند. کلام پرطنین حزب، به سخن تشریفاتی بدل می شد. نه نبردی، نه هدفی، نه دست‌آوردی. در افق‌های قیرگونه کم‌ترین شعاعی نمی‌سوخت. راه دایما به سوی سرازیری می‌رفت. به نقطه‌ی صفر می‌رسیدیم، ولی از صفر نیز باز فروتر می‌رفتیم، اما ندای تاریخ پیوسته در گوش ما می‌غرید: اگر رزمنده‌ صدیقی، تحمل کن! بشکیب و باز هم بشکیب!» و به این ترتیب احسان طبری به روشنفکری سرگشته در میانه تاریخ معاصر بدل می شود.

سرگشته و نومید و باز دلخوش به طنین صدای تاریخ در گوش‌هایش. او بعدها خود را به عنوان عضو تنها و منزوی جریان سیاسی متبوعش بازنمایی می‌کند و نومیدانه از امیدهای واهی‌اش می‌نویسد: «در جاده‌ی مبارزه بسیارند که تعهد را جدی نمی‌گیرند. اصول اخلاق اجتماعی و موازین تفکر انقلابی را به خاطر فلان کین یا هوس یا حرص مقام یا حسد، و دیگر ذهنیات، زیر پا می‌گذارند و تو اگر بخواهی تا این حد، تدنی نیابی، باید دندان بر جگر بگذاری و از معامله‌ی به مثل و مقابله‌ی همانند پرهیز کنی و در چارچوب اصولیت خود محبوس بمانی: سخت است، آری، بسیار سخت است.»

سال‌های زندگی احسان طبری از 1295 که زاده شد، تا 1368 که درگذشت، گویی یکسره به همین سختی گذشته است، سختی زندگی در میان آدم هایی که از اندیشه های بلندپروازانه او دور بودند و او مدعی بود که عشق انسان ماندن و انسانی رفتارکردن او را در میان این آدمیان به زندگی اندکی امیدوار و متعهد نگه می‌داشته‌ است در حالیکه بارها در درون بر خود گریسته‌ است. و احتمالا با همین دغدغه‌ها بوده‌است که کتاب «انسان پراتیک اجتماعی و رفتار فردی وی» را نوشته‌ است.

احسان طبری در سال‌های حاکمیت پهلوی اول، در حدود سال 1314 با چهره‌هایی همچون انورخامه‌ای و تقی ارانی آشنا و وارد گروه موسوم به پنجاه و سه نفر شد و با تشکیل حزب توده در راس این گروه ایستاد، او تئوریسین محبوب حزب بود و چنان به گستره تئوری و اندیشه و تاریخ علاقه‌مند بود که وقتی حزب در سال 1327 غیرقانونی اعلام شد، به مسکو رفت و در آنجا با کوشش و علاقه و وجد و شعف، تاریخ آکادمیک خواند و در این رشته فارغ‌التحصیل شد و پس از آن هم با توشه‌ای از دانش تاریخی، سال‌های متمادی‌ای از عمرش را در آلمان شرقی گذراند، سرزمینی که در آن سال‌ها، مهم‌ترین مامن متفکران چپ‌گرا بود.



طبری با سرنگونی حکومت پهلوی، به زادگاه خود بازگشت و با نوشتن توبه‌نامه‌ها، از رویگردانی خود از اندیشه‌های مارکسیستی و بازگشت به اسلام سخن گفت و به یکی از بزرگ‌ترین منتقدان حزب توده در تاریخ این حزب بدل شد؛ کتاب «کژراهه» او در این میان مهم‌ترین سند در تایید این مدعاست، کتابی که طبری در آن به روشنی و بی پرده از سراب مارکسیسم سخن می‌گوید و خود را از آن منزه می‌داند. او خود سال‌های پر فراز و نشیب عمرش را که در رنج فعالیت سیاسی و ممنوعیت و مهاجرت و بعدتر باز هم زندان و مهجوریت گذشته‌است، به اختصار اینگونه توصیف می‌کند، توصیفی که می‌توان آن را با اندکی اغماض، وصفی کامل از زندگی روشنفکرانی به شمار آورد که سرگشته و آواره به دنبال راه رهایی و نجات با تمسک به هر دستاویزی در گستره ایسم‌های جهان معاصر بودند:

«بخشی از عمر من در ایران پیش و پس از انقلاب بهمن گذشت و قریب نیمی در مهاجرتی طولانی که علی‌رغم مهربانی و شفقت مهمان‌داران، تصادم خاموش‌نشدنی هموطنان ما، آن را رنجبار و ملال‌آمیز می‌کرد. اما عمری که در ایران گذشت، با دشواری‌های معیشتی خانواده و زندان و تبعید و فراز و نشیب پیکار اجتماعی و تاخت و تاز دشمنان ارتجاعی همراه است و پس از انقلاب، با وجود درخشش این خورشید، سایه‌های بسیاری هنوز کلبه‌ پیر عزلت‌گزین را تاریک می‌کند. زمانی که در گورستان لایبزیگ که آن را به باغ بدل کرده‌اند می‌گشتم و به گذشته می‌نگریستم، ایباتی سرودم که اینک این دو بیت را از آن به خاطر می‌آورم: عمری سپری شد که خدایست گواهش/وین رده‌ی خون بین که همی مانده به راهش/ای واعجبا! زیر چنین بار ستادیم/شد پشت و کمر خورد و به زانو نفتادیم»

اما احسان طبری تنها یک فعال سیاسی و حزبی نیست، او در تمام عمرش به دنبال آموختن بوده‌ است تا بدان حد که بر ده زبان فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، ترکی، عربی، لاتین، اوستایی و پهلوی مسلط شد و آثار فراوانی نوشت. در حیطه داستان و ادبیات و تاریخ و اجتماع. این روحیه و خصلت نویسنده‌بودگی، ادیب‌بودگی و دلبستگی به ساحت کلمه‌ها و ادبیات را در همین یادنامه احسان طبری نیز می‌توان بازجست، به ویژه آنجا که در گفتار موجزی تحت عنوان «فرد و تاریخ»، آرمانگرایانه از تولد «انسان کیهانی» به جای انسان خرد و ناتوان تاریخی امروز سخن می‌گوید و اندیشه‌های آرمان‌خواهانه خود را با کلمات آذین می‌بندد، پاره‌گفتاری که می‌تواند حسن ختامی باشد بر نوشتاری درباره او که روشنفکر غمگین شکست‌خورده‌ای‌ است که خود به رنج بر این باور است که عمر او از خاطرات تابناک تهی یا نسبتا تهی‌ست و در این میان تنها از دو تسلای بزرگ سخن می‌گوید که روان او را در رنج و انزوا می‌نوازند: «یکی آنکه عمله ظلم و چاکران دروغ نبودم و به خاطر عدالت اجتماعی و حقیقت علمی تلاش‌هایی ورزیدم، دیگر آنکه از زندگی همسری و خانوادگی صمیمی و پاکیزه‌ای برخوردار شدم.» و این روایت امید همین پیرمرد عزلت‌نشین است درباره انسان کیهانی و رویایی که بدان می‌اندیشید:

«تاکنون چنین بوده‌ است که هر انسانی محصول یگانه و تکرارنشدنی این دو چیز: جبرمحیطی و جبراجتماعی بوده‌است و اراده‌ای که در او نهفته است، با آن که با این چیزها می رزمد تا راه خود را در خور خواست خویش بگشاید، هنوز به آن درجه از تاثیر نرسیده‌است. بدون شک این اراده روزی به یک عامل کیهانی بدل خواهد شد و خودآگاهی انسانی به جایی خواهد رسید که در مقابل خدایان زورمند و زورگوی طبیعی و اجتماعی خواهد ایستاد ولی هنوز آن زمان با تمام تجلی‌اش نزدیک نیست. هنوز باید علم رازهای بسیاری بگشاید و عمل نیروهای فراوانی را متراکم کند و به کار اندازد تا انسان کیهانی جای انسان خرد و ناتوان تاریخی امروز را بگیرد. برای ما که در دروان ناتوانی و تفرقه تبار انسانی زیسته‌ایم، این دوران رویای زرینه دوردستی است که تنها می‌توان درباره‌اش افسانه‌پردازانه سخن گفت.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها