در ابتدای این نشست علیاصغر محمدخانی، معاون بینالملل موسسه شهر کتاب، ضمن اشاره به روز بزرگداشت فردوسی و گرامیداشت آن، گفت: فردوسی شاعری است که هم در ایران و هم در کشورهای دیگر تاثیرگذار بوده، بازتاب داشته و شاهنامه او به زبانهای مختلف ترجمه شده است. در دو سه سال اخیر هم در ایران رویکرد تازهای راجع به فردوسی شده و دوباره فردوسی مورد توجه بیشتری برای مخاطبان است.
او ادامه داد: آمار کتابهای منتشر شده در یک سال گذشته در باره فردوسی نشان میدهد که در سال گذشته ۵۷۷ عنوان کتاب در باره فردوسی و شاهنامه منتشر شده و ۶۰۰ هزار تیراژ داشته است. این نشاندهنده این است که مردم ما هم توجه دارند و هم قدردان هستند.
درک ما از هستی به زبان بستگی دارد
در ادامه علیاصغر ارجی، در مقدمه صحبتهای خود به نکاتی درباره زبان اشاره کرد و گفت: زبان یک مفهوم پیچیده و در عین حال بخشی از زندگی روزمره و کاربردی در ارتباطات امروز است، که واجد خصیصههای چندگانه است. زبان یک مقوله کیفی و امری فردی و نسبی است. درک ما از هستی به زبان بستگی دارد؛ یعنی هر کدام از ما انسانها به اندازه درکی که از زبان داریم، آن را تعریف میکنیم، بنابراین زبان مقولهای فردی است و از فردی به فرد دیگر، از زمانی به زمان دیگر و از جهانی به جهان دیگر متفاوت است.
او ادامه داد: زبان امری نسبی است؛ از این نظر که در درون زبان هیچ مرکز، امر مسلم و قطعی و جوهرهای وجود ندارد که ما بگوییم زبان از این زمان آغاز شده است. موضوع دیگر گستردگی زبان است؛ یعنی زبان امپراطور هستی است و همه چیز زیر ذرهبین آن قرار دارد. همچنین میتوان گفت اساساً زبان در ساحت کلی خود استعاری است؛ یعنی با واقعیت و پدیدههای عینی پیرامون، ارتباط استعاری و قراردادی دارد؛ بنابراین زبان شفاف نیست، از واقعیت حرف نمیزند، بلکه ترجمان و عکس واقعیت است.
معانی که عبید آفریده، معنا و کارکرد ثانویه یافته است
وی ضمن بیان اینکه زبان خودبسنده است، یعنی خودش، خود را تعریف میکند، اضافه کرد: ما در زبان دخالتی نداریم و نمیتوانیم در شالوده آن تغییر ایجاد کنیم،اما زبان میتواند هر معنا و مفهومی که ما میسازیم را نابود کند و آن را به واسطه یک معنای دیگر از بین ببرد. اینکه حافظ زنده است، به این خاطر است که همیشه معناهای فراوان از حافظ زاده شده است؛ یا اگر عبید زنده است و بعد از هشت قرن او را میشناسیم، یک دلیل آشکار دارد، آن هم این است که نشانهها و معانی که عبید آفریده، معنا و کارکرد ثانویه یافته است.
ارجی در ادامه به ساحت ادبی زبان اشاره کرد و افزود: زبان در ساحت ادبی شکل، فرم و بافتی دارد، که منحصر به فرد و تازه است. آنچه که فرم ادبی در زبان به وجود میآورد، در حقیقت کشفی شگفت از درون ساختار پنهان زبان و به اندازه یک اختراع بزرگ است. از این نظر سخن عبید ایبسا در آنجا که رکاکت دارد هم به نوعی آفریدن یک جهان است. زبان در ساحت ادبی خاصیت ضد عادت و ابهامآفرینی دارد؛ یعنی عادتها را میشکند. از این نظر هم عبید به ساحت ادبی زبان نزدیک شده است. زبان ادبی در چرخه بیپایان دالها است و این چرخه است که زیباشناسی را به وجود میآورد.
عبید ساختار زبان را مانند موم در دست دارد
سخنران نشست در ادامه به عبید و آثار او پرداخت و گفت: عبید زاکانی فردی است که شغل و منصب وزارت و دیوانی داشته و از دوران کودکی اهل مطالعه بوده است؛ بنابراین او بیش از هر کسی میتواند زبان را در اختیار خود بگیرد و در آن تصرف کند. عبید به ساختار زبان مسلط است و آن را مثل موم در دست دارد؛ یعنی با اینکه عربی زبان است، اما در ساحت نحو فارسی خیلی طبیعی و روان سخن میگوید.
استاد دانشگاه قزوین ضمن تاکید به تسلط عبید بر زبان، عنوان کرد: وقتی عبید از قالبی به قالب دیگر میرود، انگار فرد دیگری است و اینقدر این قدرت را دارد که میتواند در نثر در عین استواری و مطنطن و مسجعگویی، مسیر دیگری در ذهن خود انتخاب کند، که این لفظ دنبال آن معنا حرکت کند. از این نظر عبید در زبانآوری توانا است.
ارجی ضمن خواندن بخشی از قصاید عبید در توانایی زبانآوری او گفت: دورهای که عبید از قصیده استفاده میکند، دورهای است که ارزش و اعتبار قصیده آنچنان نیست و نقش تاریخی آن کمرنگ است. مضافاً اینکه عبید در قصیده تا حدودی راه گذشتگان را میرود؛ اما باز هم رد پای زبان طبیعی و زبان خود شاعر در قصیده او دیده میشود؛ یعنی ممکن است مضمونها و بنمایهها از شاعران قبل باشد، اما ترتیب و چینش کلمات در کنار هم، زبانآوری عبید در قصیده را نشان میدهد.
زبان عبید از قالبی به قالب دیگر متفاوت میشود
او ادامه داد: زبان عبید، زمانی که از یک قالب به قالب دیگر میرود، بسیار متفاوت میشود؛ یعنی راه رفتن و شکل بیان او تغییر مییابد. در ترکیببندها و ترجیعبندها زبان عبید خیلی طبیعیتر و سادهتر میشود. مضافاً اینکه در اینجا شاعر از رسمی حرف زدن خارج شده و زبانش تا حدود زیادی حالت طنز به خود گرفته است؛ ای بسا که عبید در ترکیببندها و ترجیعبندها به رکاکت غلیظ هم میرسد.
ارجی در ادامه به ویژگی زبان در غزل عبید اشاره کرد و گفت: غزل عبید انسان را به حیرت وا میدارد، که چطور کسی که شعر طنز و هزل میگوید، اینقدر غزلیات استوار، روان و برآمده از یک حس عارفانه و ناب، با پیوستگی شگفت در ساختار و بافت دارد. در غزلیات عبید ظرافتی است که در بخش تخلص و اشعار پایانی، شاعر خود را دو تکه میکند و یک حالت دگردیسی بین من و عبید ایجاد میکند.
رباعیات عبید بنمایه خاصی ندارد
او ادامه داد: در رباعیات هم میشود گفت که عبید طنازی و ظرافتهایی دارد؛ اما گویا هیچ قدمی از زمان یا گذشته جلو نیامده است و خیلی هم متاثر از خیام است. واقعیت این است که بنده در رباعیات عبید ظرافت، مضمونسازی و بنمایه خاصی ندیدم؛ البته رباعیاتی هم دارد که در این شکل رسمی قرار نمیگیرد و در جای دیگری میتوان از آنها به عنوان طنز یاد کرد.
سخنران نشست در بخش دیگری از سخنان خود به نثر عبید اشاره و اظهار کرد: در نثر، عبید کارهای شگفت انجام میدهد. در اخلاقالاشراف اینقدر زبان فاخر و مطنطن است، که مخاطب فکر میکند شاعر قصد دارد از یک جنبه رسمی و متعالی حرف بزند، در صورتی که اثر جنبه طنز دارد؛ یعنی عبید در اخلاقالاشراف این قدرت را دارد که از یک زبان فاخر و استوار برای طنز بهره ببرد و این تناقض و تناسب خود گاهی اوقات موجب برجسته شدن متن و طنازی اثر میشود. میتوان گفت اخلاقالاشراف یکی از آثار ناب و ارزشمند زبانی عبید است، که هم زمان خود را به خوبی در آن انعکاس میدهد و هم زبان آن موزون با مغز و معنای ژرف است.
این پژوهشگر و منتقد ادبیات یادآور شد: عبید دررساله صد پند سطروار پندهای آورده که پندهای اول منطقی و خوب است، اما در لابهلای این پندها، وارد طنز میشود، یعنی در حقیقت آن شالوده و منطق را به هم میزند، که اساس کار عبید در طنز همین است، که منطق متعارف زمانه را با الگوی دیگری بشکند.
او ادامه داد عبید در رساله دلگشا هم که دو بخش عربی و فارسی دارد، حکایتهای طنز دارد، اما این حکایتها فوقالعاده تراشخورده و صیقلیافته است؛ به این صورت که حکایتها کوتاه، بدون مقدمه و موخره، فضاسازی و توصیف است و کلمات اضافی ندارد، بلکه چند گزاره معمولی میآورد و با یک گزاره پایانی فوق العاده به حکایت پایان میدهد، که با آن انفجار خنده هم رخ میدهد. همه کار عبید هم این است که به این نقطه اوج برسد.
«موش و گربه» عبید از تمثیلهای شاهکار در ادبیات فارسی است
ارجی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن اشاره به داستان «موش و گربه» عبید گفت: این داستان یکی از تمثیلهای شاهکار در ادبیات فارسی است، که نمیتوان آن را در سلسله مراتبی مثل تمثیل منطقالطیر عطار قیاس کرد، ولی آنقدر قدرت زبانی و زمانه در این منظومه وجود دارد که در هر دوره و زمانه برای آن شاهد مثال موجود است.
وی در پایان گفت: عبید رسالت خود را در زبان و شعر و نثر فارسی به خوبی انجام داده است. نام او تاکنون مانده و به خاطر دغدغههای بلند و دردهای جانکاهی که در سینه داشته و به خاطر نکات ژرفی که در شعر سیده، شعر و طنازیهای او برای آیندگان هم خواهد ماند
نظرات