ابتدا با توجه به اینکه فارسی را خیلی روانتر از سایر هموطنان خود که ما با آنها آشنا هستیم؛ بفرمایید که چند سال سابقه سکونت در ایران دارید و طی این سالها مشغول چه کاری بوده و هستید؟
بنده ۶ سال در رادیو تاجیکی «صدای خراسان» در مشهد، به عنوان نویسنده و گوینده بودم و نزدیک ۱۳ سال است که در موسسه فرهنگی اکو به عنوان کارشناس میز تاجیکستان مشغول کار هستم. سازمان همکاریهای اقتصادی موسوم به اکو (ECO) یک بخش اقتصادی و یک بخش فرهنگی دارد. در بخش فرهنگی ۴ کشور عضو اصلی هستند، که حق عضویت پرداخت میکنند و در این موسسه نماینده دارند. این چهار کشور ایران، تاجیکستان، افغانستان و پاکستان هستند که در حال حاضر ریاست این موسسه با ایران است و طبق توافقات انجام شده ریاست بعدی به تاجیکستان واگذار خواهد شد. در طول این مدت بیشتر به فعالیتهای فرهنگی مشغول بودهام.
حال برویم سراغ بحث زبان فارسی که وجه اشتراک ما و شماست. ایران، تاجیکستان و افغانستان، سه کشور با تاریخ و فرهنگ مشترک هستند که زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و رایج آنها است؛ اما چه میشود که هیچ اقدام مشترکی از ما کشورهای فارسی زبان برای معرفی بهتر زبان فارسی و آثار آن به دنیا صورت نمیگیرد؟ اشکال کار کجاست؟
اگر به تاریخ گذشته نگاه کنیم، تا قرن 15 میلادی، یعنی تا تاسیس دولت صفویه در ایران و تیموریان در آسیای میانی، مرز آنچنانی بین کشورهای فارسیزبان امروزی وجود نداشت. یعنی این قلمرو برای همه این ملتها، یک کشور واحد محسوب میشد و اینها بدون روادید و دریافت مجوز رفتوآمد بسیار صمیمانه داشتند. اگر تنها تعاملات ادبی را در نظر بگیریم، «کمال خجندی» از شهر ما، خجند برخاسته است. کمال خجندی یکی از شعرای معروف و همزمان حافظ شیرازی است که الان در «والیانکوه» تبریز خفته است؛ یعنی اگر مرزی وجود داشت، این اتفاق برای کمال خجندی پیش نمیآمد و حتما مانعی برای او پیش میآمد. یا مثلا «میرسیدعلی همدانی»، عارف و شاعر معروف که از همدان ایران برخاسته، به کشمیر هند رفته و آنجا را به «ایران صغیر» تبدیل داده و در نهایت در شهر کولاب تاجیکستان آرمیده، که هماکنون آرامگاهش زیارتگاه خاص و عام است. اگر اینها را کنار هم بگذاریم تقریبا این جداییهای سیاسی و بعدا فرهنگی اتفاق افتاد. الان هم میبینیم مثلا یک شعر که در ایران ایجاد میشود، در تاجیکستان، افغانستان و دیگر نقاط فارسیزبان با استقبال خوبی روبهرو میشود. الان فضای مجازی هم که دیگر هیچ حد و مرزی نمیشناسد و مرزها را درنوردیده، به کمک این امر آمده است. این مسئله نشان میدهد که همان مشترکات اینها را به یک نقطه واحد میرساند. یا همین که یک شعر از تاجیکستان به اینجا بیاید، خواه یکجا خوانده شود، یا در یک کانال یا فضای مجازی ظهور پیدا کند؛ با استقبال خوبی مواجه میشود. بنابراین کسی نمیتواند تاریخ و فرهنگ مشترک ما را انکار کند.
مثلا تصور کنید همین پارک دانشجوی تهران فرض کنید زمینش از افغانستان باشد، نهالهایش را ایران کاشته باشد و آبیاری و باغبانی آن هم برعهده تاجیکستان باشد. یعنی در نهایت حاصل آن چیزی است که همه این سه ملت همزمان و به طور یکسان میتوانند به آن افتخار کنند؛ چون در رشد و نمو و سرسبزی آن سهمی مشترک داشتهاند. اگر امروز بگوییم چون زادگاه و آرامگاه رودکی در تاجیکستان است، پس این گوینده بانام فقط متعلق به قلمرو تاجیکستان امروز است. یا مثلا حافظ فقط متعلق به قلمرو امروزی ایران؛ یا سنایی و عبدالرحمان جامی و خواجهعبدالله انصاری در افغانستان به همین صورت؛ من بارها گفتهام که مثلا حافظ متعلق به هر کسی است که اندیشهاش حافظ و حافظوار است؛ در واقع این بزرگان ادبی و فرهنگی مانند نوری هستند که هر جا که بدرخشند، متعلق به همانجا هستند. بنابراین این بحثها که فلان شاعر یا نویسنده متعلق به ما است، یا در گذشته متعلق به ما بودهاند؛ به نفع هیچکدام از ما نیست. درواقع این بزرگان متعلق به بشریت هستند، ولی ما افتخار میکنیم که این مفاخر همزبانهای ما هستند و نه تنها ما، که جهانیان با آنها میبالند و مینازند.
مثلا رودکی بنیانگذار ادبیات فارسی و تاجیکی است، این را هیچکس انکار نمیکند، چون رودکی اولین معمار شعر فارسی بود؛ قبل از رودکی هم شعرای دیگری بودند که به فارسی شعر میگفتند. اما رودکی آن را یککاسه کرد و به آن انسجام و روح تازهای دمید، که از آن به بعد انواع شعر، قصیده، رباعی، غزل و ... یک وجهه و جدیتی پیدا کردند، که به تمام آن پارامترهایی که زبان یا شعر فارسی تقاضا داشت، پاسخگو بود و شعر را در حد کمال سرود، که تا کنون طراوت آن از میان نرفته است. البته فکر میکنم که از طرف ما در این زمینه کمکاریهایی صورت گرفته؛ امروز در ایران به این زبان فارسی؛ در افغانستان دری و در تاجیکستان تاجیکی میگویند که این اتفاق بعد از مرزبندیهای سیاسی بین این سه کشور صورت گرفت. ولی در نهایت هیچ کس نمیتواند انکار کند که این کشورها در گذشته تاریخ و فرهنگ مشترک داشتهاند.
حال اگر بخواهیم از این اختلافات و گروکشی شاعران و نویسندگان بزرگ کلاسیک، به سبب قرار گرفتن زادگاه یا آرامگاهشان در کشورهای مختلف با توجه به مرزبندیهای سیاسی امروز؛ دست بکشیم و در جهت اعتلای ایران زبان فارسی و ایران فرهنگی و قدمی برداریم، چه باید کرد؟
اگر ما میخواهیم در این زمینه باز هم کاری صورت گیرد؛ به نظرم باید در سطح دولتها صورت گیرد. مثلا فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران با فرهنگستان تاجیکستان که به آن آکادمی علوم میگویند و کمیته زبان تاجیکی و دیگر نهادهای ذیربط و همینطور با موسسه و وزارتخانههای مرتبط در افغانستان باید تفاهمنامهها منعقد کنند، نشستها و جلسهها و صحبتهای جدی درباره تقویت این زبان داشته باشند و در حوزههایی مثل واژهگزینی، واژهسازی و مسایل دیگر از تجربه یکدیگر بهره بگیرند. مثلا فرهنگستان زبان و ادب ایران واژهها، ترکیبها و عبارات خوبی ساخته است، که امروز پسندیدهاند.
در تاجیکستان هم در این زمینه کارهایی انجام شده؛ یعنی بعد از استقلال تاجیکستان در سال 1992، بسیار اتفاقات خوبی در زمینه زبان صورت گرفت. زبان بازسازی شد. بسیاری از تاثیراتی که زبان روسی گذاشته بود، حذف شد و الان کم کم زبان دارد سیما و وجهه مناسب خودش را به دست میآورد. فکر میکنم حق این زبان خیلی خورده شده است که در میان شش زبان اصلی کارگزاری رسمی سازمان ملل جایگاهی ندارد؛ در حالی که این زبان، زبان امپراطوری بود و در سه کشو میتوان گفت زبان اصلی است. زبانی است که بیشترین و بهترین آثار فاخر کلاسیک با آن ایجاد شده است؛ آثاری که پس از گذشت سالها هنوز هم برای مردم آن قابل فهم و خوانش است و معدود کلمات آن نامفهوم و نیازمند مراجعه به فرهنگنامهها و لغتنامه دارد. ولی شما این را در کشورهای غربی نمیبینید. مثلا در فرانسه یا کشورهای دیگر با مضمون و محتوای آثار ششصد یا هفتصد سال قبل ادیبان خود به سختی مواجه میشوند. یا نیاز دارند که به فرهنگها رجوع کنند، یا کلا درک موضوع آثارشان برایشان سخت است.
تا آنجا که بنده در جریانم، روابط سیاسی دو کشور ایران و تاجیکستان، مدتی نابسامان بوده؛ رایزن فرهنگی ایران از تاجیکستان اخراج شده و مدارس آموزش زبان فارسی تحت حمایت ایران در تاجیکستان تعطیل شده است. اما به مدد فرهنگ و پیشینه مشترک و از طریق ادبیات فارسی، سعی شده روابط بهبود یابد. آیا این مسئله درست است؟
اینها شاید بیشتر به مسائل سیاسی مربوط باشد، که از حیطه کار بنده بیرون است؛ ولی در حال حاضر رایزن فرهنگی تاجیکستان در ایران فعالیت دارد؛ اخیرا جناب روحانی، رئیس جمهوری محترم ایران به تاجیکستان سفری داشته و همینطور ظریف، وزیر امور خارجه ایران هم در نشست سیکا (CICA) در شهر دوشنبه با مقامات تاجیکستان دیدار و صحبتهایی داشتهاند. از طرف دیگر سفیر تاجیکستان در ایران، نظامالدین زاهدی اخیرا با مقامات بلندپایه ایران، از جمله با رئیسجمهور، وزیر امور خارجه و رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیدار داشتهاند؛ حتی در نشستی از برنامههای ماهانه میراث مکتوب حضور و سخنرانی داشته و به نکته خوبی هم اشاره کردند، که «ما برای وصل کردن آمدیم» یعنی تاکید کردند که آن گسستگیهایی که در بین این دو کشور پیش آمده بود را با کار فرهنگسازی، رایزنیها، نشستها و گفتوگوها رفع کنند، تا این روابط دوباره مثل قبل صمیمانه و حتی عمیقتر و ژرفتر صورت بگیرد. البته این جای انکار ندارد همکاریهای فرهنگی خیلی میتوانند در این زمینه موثر باشند. مثلا الان در فرهنگستان زبان و ادب ایران، فرهنگ زبان فارسی در حال تهیه است؛ همین کار در تاجیکستان هم دارد شکل میگیرد. اگر این رابطه گرم و صمیمانه و فضای تعامل مناسب و سازنده باشد، این کار میتواند مشترک انجام شود؛ چون مطمئنا جاهایی هست که این دو به هم نیاز دارند و کار یکدیگر را تکمیل میکنند. لذا این همکاری و تعامل میتواند سازنده، سازگار و موثر صورت بگیرد.
ضربالمثلی هست که میگوید: «از یک دست صدا برنمیآید» یعنی حتما کمکاریها و البته سوءتفاهمهایی در این میان وجود دارد. یعنی حتی در خانواده و در میان برادرها و خواهرها هم چنین سوءتفاهمها و مشکلاتی پیش میآید؛ یعنی در روابط طبیعی هم چنین برداشتها و برخوردهایی هست. اما نمیتوان گفت که دیگر کار تمام است و آخر کار است. در مورد ایران و تاجیکستان هم این مسائل سوءتفاهمی بود که پیش آمده و اتفاقی بود که صورت گرفت و ما شاهد آن بودیم که خدا را شکر مقامات دو کشور بار دیگر به آن مشترکات قدیمی و برادر بودن همدیگر تاکید کردند.
به نظر شما در زمینه آموزش و گسترش زبان و ادبیات فارسی در تاجیکستان، ایران چه کمکاریهایی داشته و بالعکس کمکاریهای تاجیکستان چیست؟ برای جبران این کمکاریها چه راهحلهایی پیشنهاد میکنید؟
کم کاریها را که میتوان رفع کرد. اما برای بهبود روابط دو کشور کارهای زیادی میتوان کرد؛ مثلا برگزاری هفتههای فرهنگی، سمینارها، نشستها، نکوداشت مفاخر و مشاهیر دو کشور، چاپ مجلهها و کتابهای مشترک و سفر فرهنگیان دو کشور به کشورهای همدیگر میتواند در این زمینه موثر باشد.
حتی بنده بر این نظرم که امروز که سینما در دنیای هنر حرف اول را میزند؛- به یاد آریم آقای مجیدی، کارگردان معروف ایرانی گفته بود اگر قرار بود پیامبر جدیدی ظهور کند، معجزه او سینما بود- بنابراین یک سینمای خوب و فاخر میتواند در پیوند این کشورها موثر باشد. حتی بنده بر این نظرم که مثلا فیلمنامه را یک نویسنده ایرانی یا تاجیکی بنویسد و نقشها را مشترک ایفا کنند و این هنرمندان میتوانند در پیوند، تعمیق و تحکیم این روابط بسیار موثر باشند. تجربه موفق سالهای گذشته در کار مشترک دو کشور در سریال «شکرانه» و «در چشم باد» گواه این موضوع است. همچنین در زمینه هنر، ما انواع هنرها را داریم که در تاجیکستان در سطوح بالا گسترش یافتهاند. سالهای 2019 - 2021 هم در تاجیکستان «سال رشد دهات (روستاها)، جهانگردی و هنرهای مردمی» اعلام شده و دولت توجهی خاص به رشد و تعالی این هنرها دارد.
ما میتوانیم برای برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی در همه حوزهها، هنرهای تجسمی، سینما و انواع هنرهای موجود، اساتیدی از ایران دعوت کنیم یا بالعکس. تئاترها و برنامههای تلویزیونی مشترک داشته باشیم. حتی زمانی بنای تاسیس یک شبکه مشترک فارسی زبان بین ایران، افغانستان و تاجیکستان وجود داشت؛ یعنی شاید در یک برهه زمانی خیلی این نیاز را احساس کرده بودند، اما با مشکلاتی مواجه شد و چون دیگر کسی کار را دنبال نکرد، این پروژه در همان شروع کار ماند و به مرحله اجرا نرسید. خود همین مجموعه شما، یعنی خانه کتاب و خبرگزاری کتاب ایران هم دریچه خوبی برای ارتباط و همکاری فرهنگی دو کشور است. اینجانب حدود 7 سال پیش با این خبرگزاری همکاری داشتم؛ یعنی سایتهای روسیزبان درباره کتاب و کلا اخبار کتابی 15 کشور شوروی سابق که سایتهای آنها اکثرا به زبان روسی است را ترجمه میکردم و همراه با عکس در اختیار خبرگزاری کتاب قرار میدادم، که استقبال خوبی هم میشد. اما امروز در ایران این خلاء احساس میشود، که شما بیشتر به ادبیات غرب توجه دارید؛ در اینجا بیشتر کتابهای غربی را پوشش میدهید و به ترجمه آثار آنها میپردازید؛ اما به هر حال این ۴۰۰ میلیون جمعیت روسی زبان شوروی سابق هم کارهای خوب دارند؛ ولی خیلی کم در خبرگزاری کتاب درباره آنها مطلب یا نوشتهای میبینیم؛ که به نظرم اگر به این مسئله هم توجهی شود. نتیجه خوبی خواهد داشت.
خود خبرگزاری کتاب ایران میتواند در تعمیق این پیوندها موثر باشد. یا مثلاً خانه کتاب ایران با خانه کتاب تاجیکستان تفاهمنامه همکاری امضا کنند و با یکدیگر تبادل لینک داشته باشند. همچنین اگر زمینه همکاری و تبادل کتاب با انتشارات و نشریههای آنجا ایجاد شود، بسیار دارای اهمیت و نتیجه بخش خواهد بود.
در مورد ادبیات تاجیکستان به نظر میرسد زمان سلطه شوروی بر تاجیکستان، بسیاری از آثار کلاسیک خود را از دست داده است؛ مثلا در مورد اشعار رودکی، خیلی از اشعار او گم شده است. نظر شما در این باره چیست؟
برای پاسخ به این سوال، لازم است که مختصری از پیشینه تاریخی خودمان بگویم. در قرن هفتم میلادی، یعنی وقتی سپاه اسلام وارد ایران و آسیای میانه و دیگر مناطق شد، یکسری مشکلات به وجود آورد؛ نظیر مشکلاتی که وقتی یک فرهنگ وارد فرهنگ دیگر می شود؛ ایجاد میکند. بعداً حمله مغول که بیشترین ضربه را به پیکر ادبیات و هنر ما وارد کرد؛ کتابهای زیادی سوخته و شهرهای زیادی ویران شدند. حتی از سر انسانها، کلهمنارهها بنیاد کردند. در همین اصفهان شما، طبق منابع تاریخی تیمور مردم این شهررا قتل عام کرد و در نزدیکی دمشق 20 تا کله مناره ساخت. به سربازانش میگفت به ازای سر هر مرد دو سکه به آنها خواهد داد؛ که بعضاً سر زنان را میتراشیدند و به جای مرد تحویل میدادند تا صاحب سکهای بیشتر شوند. در مجموع قربانیهای زیادی صورت گرفت و در این میان ادبیات و کتابخانههای زیادی سوختند؛ حتی میگویند گرمابه یا حمام شهر استروشن تاجیکستان، یک هفته با آتش کتابها گرم بود. چقدر تاریخنامهها، تذکرهها، دیوانها، کتابهای مقدس و بزرگ سوختند. مثلاً رودکی که پدر شعر فارسی هم هست؛ به گفته رشیدی سمرقندی یک میلیون و سیصد هزار بیت گفته است:
« گر سری یابد به عالم کس به نیکو شاعری، رودکی را بر سر آن شاعران زیبد سری
شعر او را برشمردم سیزده ره صد هزار، هم فزون آید لگر چونان که باید بشمری»
اما ما امروز فقط ۱۰۰۰ مصرع _کمی بیشتر یا کمتر _ از رودکی داریم و هنوز هم این آثار در تذکرهها یا جنگها پنهان و گم است. آنچه که ما از رودکی داریم همان کاری است که سعید نفیسی گردآوری و تصحیح کرد و این مطالب ارزشمند را در کتاب «محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی» منتشر کرد. او بزرگترین کار را در رودکی پژوهی انجام داد و بعداً بعضی از پژوهشگران ابیاتی از رودکی پیدا کردند و به دیوان او الحاق کردند. بنابراین ما زیاد دچار این آسیب شدهایم.
ادبیات معاصر تاجیکستان بعد از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۲ و کسب استقلال تاجیکستان، سیمای ملی خود را بیشتر و عمیق تر پیدا میکند. امروز شعرا و نویسندگان خوب ما، هنرمندان و تمام کسانی که به گونهای به ادبیات ربط دارند، یا علاقهمند هستند؛ تلاش میکنند با ایجاد و خلق آثار نوین ارزشمند، این ادبیات را در خود کشور و در میان جامعه جهان معرفی کنند.
ادبیات کلاسیک ایران و تاجیکستان که تقریبا مشترک است؛ ولی آیا ادبیات معاصر ایران توانسته به تاجیکستان وارد شود؟
ما در تاجیکستان ادبیات معاصر ایران را هم خوب میشناسیم؛ حتی با اینکه زمان شوروی که یک مرز و سیاست شدید وجود داشت که ما با ایران و افغانستان هیچ ربطی نداریم؛ ادبیات ایران به هر طریقی خود را به ما میرساند. زمانی که مثلاً دیوان یکی از شاعران ایران مثل پروین اعتصامی یا سهراب سپهری به دست مردم میرسید، با تشنگی و اشتیاق آن را میخواندند؛ چون دوست داشتند بدانند همزبانان آنها چه مینویسند و آثارشان بر چه پایهای است. امروز هم این ارتباط همچنان برقرار است؛ البته با وجود فضای مجازی که هیچ حد و مرزی نمیشناسد، این ارتباط و دسترسی بسیار راحتتر شده است.
در ایران آثار برخی شاعران و نویسندگان معاصر تاجیک مثل گل رخسار صفیآوا، مومن قناعت و چند تن دیگر منتشر شده است؛ آیا این میزان کافی است و اساساً این تبادل کتاب ها چقدر میتواند در ایجاد همدلی بیشتر بین دو کشور ایران و تاجیکستان کمک کند؟
به هیچ وجه کافی نیست. هرچند که بعد از انقلاب اسلامی در ایران که از آن چهل سال میگذرد و هر چند بعد از فروپاشی شوروی در تاجیکستان و کسب استقلال تاجیکستان از سال ۱۹۹۲ به این طرف، آثار زیادی هم در ایران و هم در تاجیکستان منتشر شد، ولی این به هیچوجه کافی نیست و در شأن، شایسته و بایسته ۲ ملتی نیست که اینقدر ادعای برادری و همزبانی و همفرهنگی میکنند؛ بلکه خیلی هم کم است.
تصور کنید صدرالدین عینی، بنیانگذار ادبیات نوین تاجیکستان است و ما شخصیتی مثل عینی در آسیایمیانه، در قلمرو شوروی، ایران و افغانستان کمتر داریم. عینی یک شخصیتی مثل ملکالشعرای بهار و یک چهره چند بعدی است؛ هم مترجم و هم مرد سیاست است هم روزنامهنگار، هم نویسنده، هم شاعر و هم در واقع مربی ادیبان است او در بخارا به دنیا آمده بود، اما به استالینآباد، شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان در گذشته چنین نام داشت، آمد_ که پایتخت آن زمان تاجیکستان محسوب میشد و امروزه با نام دوشنبه است_ ادیبان را از تمام شهرها و روستاها پیدا کرد، آثار آنها را ویرایش کرد و ادبیات نوین تاجیکستان را شکل داد. حتی اولین اشعار نوین، یعنی در سبک نو_ که شما به آن شعر نو میگویید _را عینی سرود:
«ای ستمدیدگان، ای اسیران
وقت آزادی ما رسید
مژدگانی دهید ای فقیران
در جهان صبح شادی دمید»
این شعر را عینی تقریبا در سال 1918 میلادی گفته است. یعنی وقتی که سرود انقلابیون فرانسه، مارسلیزه را از رادیو میشنود، به هوای این آهنگ فرانسوی، این شعر را میسراید. این شعر بعدا به یک سرود انقلابی کارگران تبدیل شد که علیه حکومت استبدادی بخارا ستیز کردند و این شعر در بدن جامعه رسوخ پیدا کرد.
از طرفی مطبوعات هم شکل گرفت. اولین نشریه فارسیزبان در آسیای میانه «بخارای شریف» بود که در 11 مارس سال 1912 با خط و زبان فارسی منتشر شد و مدتی بعد به علت بعضی مشکلات از نشر بازماند. بنابراین فکر میکنم تمام آثار عینی برای خواننده ایرانی ارزشمند باشد. اشعار، ترجمهها، رمانها و داستانهای کوتاه و بلند و مقالات عینی در تاجیکستان چاپ شده است. این آثار اگر در ایران برگردان و با خط فارسی منتشر شوند، خواندن آنها برای خواننده ایرانی، به هیچ وجه عاری از اهمیت نیست. در مقابل ما میتوانیم آثار نویسندهها و شاعران ایرانی را در تاجیکستان منتشر کنیم. میلیونها کتاب تذکره، رمان، داستان، شعر، ترجمه و... در ایران منتشر میشود_ شما در ترجمه دست توانایی دارید و اگر اشتباه نکنم مقام هفتم یا هشتم ترجمه در دنیا را کسب کردهاید، به همین سبب تعدادی از آثاری که پژوهشگران و دانشگاهیان ما نیاز دارند، از طریق ایران به دست میآوریم، چون ایرانیها در زمینه ترجمه بسیار قدرتمند هستند_ اما جای تاسف دارد که ما هنوز یک انتشارات مشترک نداریم. یعنی انتشاراتی که فقط مختص ایران و تاجیکستان باشد. مثلا اگر امروز مجموعه اشعار یا نامههای سیمین بهبهانی در ایران چاپ میشود، سریع قرارداد ببندند و آن را به سیریلیک تاجیکی برگردانند؛ یا مثلاً اگر در تاجیکستان در مورد مومن قناعت یک کتاب یادبود چاپ میشود، سریع آن را با ترجمه و خط فارسی برای ایرانیها برگردانیم؛ یعنی در واقع یک بنگاه یا انتشارات، که فقط کارش ارتباط با ناشران دو کشور باشد و از این طریق میشود این بازار را که متاسفانه هنوز خالی است، را پر کرد.
خط فارسی قرنها خط رایج مردم و ادیبان و ملت تاجیکستان بوده و ناگهان پس از تسلط شوروی به خط سریلیک تغیر پیدا میکند؟ آیا این تغییر خط در کیفیت و تولید آثار ادبی تاجیکستان تاثیر داشته یا خیر؟
تا سال ۱۹۲۸ در تاجیکستان و آسیای میانه خط فارسی، خط رسمی بود. حتی بنیانگذار ادبیات نوین تاجیکستان، صدرالدین عینی با خط فارسی مینوشت و بعداً لاتین را فرا گرفت؛ اما آثار او با خط فارسی محفوظاند. از سال ۱۹۲۸ تا سال 1940 در تاجیکستان خط لاتین استفاده می شد و این خط از سال ۱۹۴۰ به سریلیک تبدیل شد. ولی تا سال 1928 در آسیای میانه خط فارسی رایج بود. از سال 1940 تاکنون خط ما خط سیریلیک، یا درواقع خط روسی است. یعنی حدود ۸۰ سال است که این خط در تاجیکستان رایج است؛ آثار زیادی از بزرگان ما به این زبان خلق شدهاند و امروز هم با این زبان خلق میشوند؛ به طور کلی نمیتوان گفت که یک خط مانع پیشرفت یک ادبیات میشود؛ البته اثراتی دارد که قابل انکار نیست، اما امروز ما به تمام آثار فارسی که در گذشته وجود داشته، دسترسی داریم و هیچ مانعی برای آموزش و خط زبان فارسی در تاجیکستان وجود ندارد؛ در مدارس ابتدایی و متوسطه و دانشگاهها تدریس میشود و از این درس امتحان هم گرفته میشود؛ به همین دلیل در دانشگاهها، کسانی که با ادبیات و تاریخ سروکار دارند، که در گذشته ما مشترک است؛ خط فارسی را به راحتی میخوانند و حتی آثاری به این خط تألیف کردهاند، که مقالاتی از آنها در نشریات ایران و افغانستان هم با خط فارسی تبادل میشود. بنابراین آموزش این خط هیچ مانعی در تاجیکستان ندارد.
با توجه با اینکه زادگاه و آرامگاه رودکی که یکی از شاعران بزرگ زبان و ادب فارسی است، در کشور کنونی تاجیکستان قرار گرفته؛ وضعیت رودکیپژوهی در آنجا به چه صورت است و آیا مرکز یا نهاد خاصی برای رودکی تاسیس شده یا خیر؟
بدون شک بنیانگذار رودکیپژوهی و رودکیشناسی در تاجیکستان و دیگر کشورهای پساشوروی، استاد صدرالدین عینی (1878 - 1954) است، که سعید نفیسی ایشان را عنوان «علامه صدرالدین عینی» داده است و این عنوان بر اسم عینی مسمی شده است. عینی در سال ۱۹۴۰ میلادی یک هیئت علمی برای مشخص کردن محل دقیق آرامگاه و محل دفن رودکی تشکیل داد. چون تا آن زمان مکان دقیق محل دفن رودکی مورد بحث و اختلاف نظر بود. عینی با تلاش و پیگیری و با توجه به آن جایگاه والایی که داشت، نهادهای مختلف را به همکاری خواند و موفق هم شد؛ نهایتا در سال ۱۹۴۰ در روستایی به نام «رودک» یا «پنج رودک» شهر پنجیکت تاجیکستان قبر رودکی را پیدا کردند. علاوه بر این در سال ۱۹۵۸ جشن جهانی ۱۱۰۰ سالگی رودکی را در تاجیکستان برگزار کردند و از ایران و کشورهای دیگر هم دانشمندانی که در رودکیشناسی کار کرده بودند؛ حضور داشتند. بنابراین عینی اولین کسی است که رودکیپژوهی را در تاجیکستان تاسیس کرد. در سالهای بعد عبدالغنی میرزا یف، رحیم هاشم، شریفجان حسینزاده، سلطان واحداف، سعدان شاه عمراناف، عبدالسلام دهاتی، عبدالنبی ستارزاده، بهرام سیروس، خالق میرزازاده، رسول هادی زاده، اعلاخان افصح زاد، سبحان امیر، قادر رستم و بسیاری از محققین دیگر در حوزه رودکیپژوهی کار کردند و نتیجه کار خودرا در قالب مقالات و کتابهایی ارائه دادند.
امروز هم ما در تاجیکستان بنیاد رودکی داریم، که همه ساله در ماه سپتامبر، که طبق بعضی روایتها روز تولد رودکی است، بزرگداشتهایی برگزار میکند و نشستها، سمینارها، رودکیخوانی و همینطور برنامههایی در رادیو و تلویزیون تاجیکستان اجرا میکند.
به سراغ کتاب «یک بیت پرنیان» برویم که بهانه این گفتوگو بود. اگر اشتباه نکنم؛ این کتاب دومین کتاب شما درباره رودکی است که به فارسی برگرداندهاید. مختصری درباره کتاب و موضوع آن بفرمایید.
بنده از میان تقریبا ۲۰۰ مقاله از رودکیپژوهان تاجیک، حدود ۴۰ مقاله را به فارسی برگردان نمودم، که همراه با شرح و تعلیقات و زندگینامه این مولفان، طبق تاریخ تولدشان در کتاب «یک بیت پرنیان» گنجانده شد. امروز هم در رودکیپژوهی ما دانشمندانی مثل «قادری رستم» داریم، که آخرین تصحیح دیوان رودکی را در تاجیکستان انجام داده است. این دیوان را که در قزاقستان با حروف سیریلیک و زبان تاجیکی تالیف و منتشر شده بود، به خط فارسی برگرداندم و موسسه فرهنگی اکو حدود هفت سال پیش آن را در تهران منتشر کرد که استقبال خوبی هم از آن شد. این کتاب را آقای حسن انوشه، محقق ایرانی ویرایش کرد و دکتر ایوبی، رئیس وقت موسسه فرهنگی اکو، پیشگفتاری بر آن نوشت و تا آنجا که بنده با اساتید و دانشمندان ایرانی در تماس بودم و صحبتهایی داشتم، بسیار از این کتاب استقبال کردند و گفتند حرفهای تازه در رودکی پژوهی دارد.
مقالات گردآوری شده در کتاب «یک بیت پرنیان» به زبان تاجیکی و با خط سریلیک در تاجیکستان منتشر شده بودند. بعضی از این مقالهها قدمت تقریبا ۷۰ ساله داشتند، که برای جامعه ایرانی ناآشنا بود؛ به همین دلیل به نظرم آمد با این که در ایران کارهای بزرگی در رودکیپژوهی انجام شده، شاید این مقالات برای پژوهشگران این حوزه موثر و مفید واقع شود؛ بنابراین آنها را گزینش کردم، به خط فارسی برگرداندم و همراه با شرح واژگان ارائه دادیم و خانم زهرا اصلانی زحمت ویراستاری این مقالات را متقبل شد.
این مقالات در تاجیکستان به صورت پراکنده در مجلات مختلف، روزنامهها، جُنگها، مجموعه مقالات و کتابهای جداگانه چاپ شده بود، اما به صورت یکجا منتشر نشده بود؛ که من از میان همه این مقالهها، حدود ۴۰مقاله را برای این کتاب گزینش کردم.
مثلاً خیلی از پژوهشگران بودند که چندین مقاله درباره رودکی داشتند، ما سعی کردیم از هر کدام فقط یک مقاله انتخاب کنیم، که برای خواننده ایرانی جذابیت داشته باشد.
ملاک و معیار شما در انتخاب مقالات کار شده در این کتاب چه بود؟
ملاک انتخاب ما در گزینش این مقالات وزن و ارزش معنوی و محتوایی مطالب بود. سعی کردیم مقالاتی را انتخاب کنیم که هم موجز بوده و هم حرف تازهای در رودکیپژوهی داشته باشند؛ همچنین بتوانند خواننده ایرانی را جذب کنند و دارای ماخذ و رفرنس و منابع و مرجع معتمد باشند. در این میان از چندین مقاله به طور کل صرفنظر کردیم؛ که اگر قرار باشد جلد دوم «یک بیت پرنیان» را منتشر کنیم، باز هم بعضی از این مقالات در کتاب جای نخواهند داشت؛ چون بعضی محدودیتهایی دارند؛ گاهی ارزش علمی آنها کم است، یا منابع و ماخذشان ضعیف است، یا اینکه خود مولفان آن چندان شناخته شده نبودند، یا در مقاله خود حرفی برای گفتن نداشتند. بنابراین از همه اینها صرفنظر کردیم و سعی کردیم از رودکیپژوهان تراز اول و نام آشنا که مقالاتشان ارزش علمی و دانشگاهی دارد، استفاده کنیم. بعضی از این مقالات خیلی آکادمیک هستند. در هر صورت این مقالهها را برگزیدیم، الک کردیم و از غربال اندیشه گذراندیم و نهایتاً در این کتاب جای دادیم.
این کتاب اولین بار در سال 1395 در زمان ریاست پروفسور افتخار حسین عارف که رئیس موسسه فرهنگی اکو بود، با مقدمه ایشان چاپ و در فرهنگسرای نیاوران با حضور مقامات فرهنگی ایران و نمایندگان سفارتخانهها، خیلی با شکوه رونمایی شد. چون تیراژ کتاب کم بود، زود تمام شد و سه سال قبل دوباره موسسه اکو آن را مجدداً با تیراژ ۵۰۰ نسخه چاپ کرد.
آیا در تاجیکستان هم نظیر کار شما، یعنی کتاب مجموعه مقالات، تهیه و تدوین شده است؟
بله، زیاد. در سال ۱۹۹۹ که ۱۱۰۰ سالگی دولت سامانیان در تاجیکستان تجلیل گردید، آثار زیادی درباره رودکی در کشور ما تهیه و تدوین و تالیف و چاپ شد. امروز تقریبا اکثریت آثاری که در حوزه رودکیپژوهی چه در غرب و چه در کشورهای روسی زبان و فارسیزبان کار شده، در تاجیکستان به خط سریلیک ترجمه برگردان و به صورت مجموعه مقالات یا کتاب جداگانه منتشر شدهاند. یعنی اینطور نیست که ما در تاجیکستان با کمبود مواد و منبع برای رودکیپژوهی مواجه شویم. محققان، پژوهشگران و دانشگاهیان ما در این زمینه کارهای بسیار خوبی انجام دادهاند.
و در پایان اینکه تصمیمی مبنی بر انتشار جلد بعدی یک بیت پرنیان دارید یا خیر؟
واقعیت این است که مطالب آن را در دست دارم؛ یعنی تقریبا ۹۰۰ صفحه آن آماده است و اگر یک نهاد یا موسسه فرهنگی چاپ آن را بر عهده بگیرد؛ حاضرم مطالب را در اختیار آن قرار دهم. البته در جلد دوم تصمیم بر این است که مقالات فقط به پژوهشگران تاجیکستان محدود نشوند و از دانشمندان روسیه، گرجستان، ازبکستان، افغانستان و ...مطالبی جمعآوری کردهام، که تقریبا محققین ۵ یا ۶ کشور در آن مقاله دارند. البته در تلاشم که مقالاتی در زمینه رودکی از دانشمندان هند و پاکستان هم باشد؛ چون به طور مثال قصیده معروف «بوی جوی مولیان» رودکی، در هند و پاکستان خیلی استقبال شده و حیف است که در علاقمندان فارسی زبان از مطالعه این مطالب بی بهره بمانند؛ لذا تصمیم دارم که در جلد دوم این مقالات را به چند کشور گسترش دهم.
نظرات