این کتاب فراتر از عنوان خود به بررسی مفاهیم، موضوعات، چالشها و تبعیضهای دائمی و کلیشهای نسبت به زنان و بطور خاص به بررسی این موضوع در آموزش عالی پرداخته است.
ایده اصلی این کتاب فرایند زنانه شدن دانشگاه و جهانی بودن سلطه مذکر و تداوم فرودستی زنان است که در دانشگاه هم بازتولید میشود. از آنجا که دانشگاه به عنوان یک نهاد علمی به بی طرفی خودش باور دارد، بنابراین مساله این کتاب بیش از هر چیز تبعیض و نابرابری در جایی است که انتظار برابری داریم. این کتاب نشان میدهد که دانشگاه حتی نسبت به بخشهای دیگر اجتماعی مقاومت بیشتری از خود نشان داده و دلیل این امر را مردمحوری و قدرت عقلانی مردانه عنوان میکند. از این جهت ضرورت شناخت این مسیر در جهان دانشگاهی ضرورت مییابد و این کتاب نیز سعی دارد که همه افراد، نهادها و ارگانها را در مورد تداوم نابرابری بین زنان و مردان حساس کند.
این کتاب با توضیح فرایند چگونگی تعاملات زنانه شدن دانشگاه، به توضیح مصادیق سقف شیشهای در ارتباط با زنان در دانشگاه پرداخته و توضیح مبسوطی از رویکرد عاملیت و ساختار در تبیین نوع نگاه به زنان در جهان دانشگاهی ارائه میکند.
یکی از مفاهیم مورد تاکید این کتاب ضرورت انجام تحقیقات تطبیقی در حوزه مطالعات زنان است. نیکی لوفور در مقالهای با نام «زنان و علم» به توضیح این امر پرداخته و ضرورت نگاه تطبیقی به این مسئله را درکاهش ریسک بازتولید کلیشه های سنتی مورد تاکید قرار میدهد.
در مقالات متعدد این کتاب سازوکارهای فرایند نامریی از تبعیضها به خوبی نشان داده و تبیین شده است. همچنین تحلیلهایی مبتنی بر نابرابری جنسیتی در قالب مطالعات فمنیستی که در کبک کشور کانادا انجام شده نشان میدهد ضمن اینکه با وجود دیدگاههای متعارضی که نسبت به این نوع مطالعات در سراسر جهان وجود داشته و اغلب این مطالعات را به حاشیه برده است، نه تنها نگاه مثبتی به این نوع مطالعات وجود ندارد بلکه از نظر کتاب این امر برای تحلیل انواع نابرابریها مغفول مانده است.
نحوه تعامل و مصالحه بین کار و خانه از دیگر موضوعاتی است که چگونگی پیوند کار و خانه را در سنخ بندیهای متعدد در بین زنان توضیح میدهد.
از جمله مواردی که این کتاب توانسته به غنای ادبیات علمی درشناخت تبعیضهای کلیشهای علیه زنان بیفزاید، وجود اصطلاحات و مفاهیمی است که چه بر اساس مفاهیم از قبل طرح شده و چه در قالب کنکاشهای مفهومی پژوهشگران در این کتاب عنوان و تعریف شده است. ازجمله این عبارتها میتوان به سقف شیشهای، لوله نشتدار، صافی پنهان، نهاد حریص، جنبش علم آرام و ....اشاره کرد.
از مصادیق کاربردی این کتاب میتوان به شاخصهای ارزیابی موثر بودن اقداماتی که تا کنون برای رفع تبعیض در حوزه زنان در دانشگاهها انجام شده اشاره کرد و همچنین مصادیقی از سیاستهایی که تاکنون در رفع این چالش اعمال شده است.
در یک نگاه تحلیلی و طبقهبندی مفهومی کلان به نظر میرسد این کتاب در محتوای مقالات خود به توصیف خصوصیات و ویژگیهای زنانه و شرایط و موقعیتهای زنان در دانشگاه پرداخته است؛ ویژگیهایی که بر اساس منطق شایسته سالارانه با آنچه در دانشگاه در حال ترویج است در تضاد قرار گرفته و این در حالی است که این کتاب در لوای توصیف تاریخ زنانه شدن دانشگاه، فرایند محرومیت زنان در مدارج دانشگاهی را مساله اصلی خود قرار داده است.
از سوی دیگر این کتاب به تبیین علل و چرایی این مسئله پرداخته و سعی کرده علل این بی عدالتی و نابرابری در دانشگاه در مورد زنان را در قالب علل فردی و ساختاری توضیح دهد.
در بیان علل فردی اغلب به میزان شایستگی و توانمندی زنان و به بیان اختلالاتی که در فرایند اجتماعی شدن زنان وجود داشته پرداخته شده است. همچنین میتوان به نوع تفسیر فردی زنان از شرایط و همچنین موانعی که بر سر راه پیشرفت فردی آنها قرار دارد اشاره کرد. در این محور میتوان مصادیقی از زنان پیشگام و یا موارد استثنایی از پیشرفت فردی زنان که در کتاب به آن اشاره شده است را مورد تامل قرار داد. همچنین تیپهای شخصیتی از زنان در دانشگاه که میتواند وجوه پرداختن کتاب به تبیینهای فردی برای زنان را پررنگ تر کند.
در بخش دیگری از تبیینها به مفاهیم و چالشهای ساختاری پرداخته شده است. ذکر چالشهایی که در متن و زمینه اجتماعی اجازه چیزی بیش از موقعیتهای حاشیهای به زنان را نداده است. مواردی همچون جنگ و یا توسعه نوع جدیدی از تولیدات صنعتی که بر اساس منطق نیاز اجتماعی توانسته بصورت نوعی جایگزینی اورژانسی حضور زنان در جامعه را موجه کند و نه بعنوان یک حرفه، بلکه از طریق عادت به حضور زنان، توانسته نوعی تسهیل کننده حضور موفق اجتماعی زنان شود. این در حالی است که این کتاب نشان می دهد که در این شرایط هم این ایده اصلی که «جای زن در خانه است» همچنان بصورت پایدار باقی مانده است.
در ادامه این تبیینها کتاب به مفاهیم و هنجارهایی همچون هنجار مردانه موفقیت که با رسانهای بودن الگوهای خود منجر به بازنمایی موفقیت مردانه شده و با ویژگیها و شرایط زنان در تضاد قرار گرفته اشاره میکند و راهکار «جنبش علم آرام» از بطن چالش هنجار موفقیت بعنوان پیشنهادی برای یک الگوی جدید ازموفقیت طرح و به بحث گذاشته شده است.
تحمیل شرایط ایدئولوژیکی و ساختاری و همچنین چالشهایی همچون رنجوری زنان در تداخل کار و زندگی ناشی از ساز و کارهای اجتماعی ـ سیاسی ذکر شده و با اشاره به این نکته که هنجارها بصورت ذاتی مشمول نابرابری نیستند ولی عمیقا از کلیشهها جنسیتی تاثیر میپذیرند، نحوه استمرار این هنجارها که در سطح جامعه منجر به تقدم اختصاص زنان به خانه و مراقبت شده است را به چالش میکشد.
نقد دیگر کتاب به سیاستهایی است که همواره بر اساس خواست سیاسی بنا شده و بدلیل تدوین نادرست قانونی امکان عقبگرد در آنها وجود دارد.
در پایان به نظر می رسد راهکار اصلی کتاب با تاکید بر ضرورت نگاه تطبیقی و زمینهمند برای تحلیل مسائل زنان و اهمیت داشتن روابطی که بر اساس آن مردان بتوانند از شایستگیهای زنان و کارهای موثر آنها تقدیر کنند و مرجعی برای حضور زنان باشند و همچنین راه را برای ارتقای آنها بازکنند تا رسیدن به ارایه دیدگاههایی نظام مند برای برنامههای برابری و عدالت محوری در حوزه زنان بر اساس نظام جنسیتی جامعه و نه لزوما نگاهی خنثیگرا میتواند در مورد جامعه ایران نیز دارای اهمیت و قابل تامل باشد.
از نگاه این کتاب آنقدر دلایل ساختاری متعددی برای توضیح علت این تبعیضها در جامعه برای زنان داریم که مسئولیت خانوادگی و در دسترس نبودن زنان آنقدرها هم امری بدیهی برای تحلیل این تبعیض نیست.
نظر شما