سه‌شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۹
مورخان به نظریه‌های مطالعات تاریخ باستان به چشم تهدید می‌نگرند

فرهاد نام‌برادرشاد بر این باور است که تاریخ‌نویسی نوین در کشور ما قدمت زیادی ندارد و احتمالاً برای رسیدن به سرمنزل مقصود هنوز باید راهی زیادی بپیماید.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- آناهید خزیر: کتاب «کاربست نظریه‌‌ها، مدل‌‌ها و مفاهیم در تاریخ باستان» (Theories, Models and Concepts in Ancient History) نوشته نویل مورلی با ترجمه فرهاد نام‌برادرشاد از سوی نشر مورخان منتشر شده است. این کتاب راهنمایی کاربردی و انتقادی برای محققان است تا از طریق آن چگونگی کاربرد نظریه‌‌ها، طرح‌ها و مفاهیم را در تاریخ باستان دریابند. همچنین با کمک این کتاب می‌‌توان برای تفسیر شواهد تاریخی خود و ارزیابی کار دیگران، از نظریه استفاده کرد. این کتاب ایده‌‌ها و نظریه‌‌هایی کلیدی را بررسی می‌کند که طیف وسیعی از موضوعات تاریخ باستان مانند جامعه، اقتصاد، محیط‌زیست، جنسیت، تمایلات جنسی، اسطوره و عقلانیت را در بر می‌گیرد.

نویسنده در پاسخ به این پرسش است که چگونه و چطور مورخان باستان باید از نظریات و مفاهیم مدرن که در واقع پرسش‌‌های بنیادینی را درباره تاریخ باستان به عنوان یک رشته خلق می‌‌کنند، در تفسیر گزارش‌های مربوط به دوره باستان استفاده کنند. همچنین، چگونه ذهن باید درباره وضعیت و صلاحیت گزارش‌های گذشته آنها کنجکاو شود. به نظر می‌‌رسد که نظریه‌‌های اقتصادی، مانند مارکسیسم، روایت‌‌های کلانی را مطرح می‌کنند و ادعا دارند که درک درستی از چگونگی کارکرد واقعی جهان دارند و نیز منطق و الگویی اساسی را در ورای بی‌نظمی ظاهری حوادث گذشته و حال آشکار می‌‌کنند. با فرهاد نام‌برادرشاد که ترجمه کتاب را برعهده داشته، درباره کتاب «کاربست نظریه‌‌ها، مدل‌‌ها و مفاهیم در تاریخ باستان» گفت‌وگو کرده‌ایم. وی کارشناسی تاریخ را از دانشگاه چمران اهواز و دوره ارشد را در دانشگاه شهید بهشتی تهران گذرانده و حدود ده سال نیز به عنوان کارشناس اسناد قدیمی در سازمان اسناد و کتابخانه ملی مشغول فعالیت بوده است.

هدف نویل مورلی از نگارش کتاب «کاربست نظریه‌‌ها، مدل‌‌ها و مفاهیم در تاریخ باستان» چه بوده است؟
هدف نویسنده ایجاد مجموعه­‌ای به عنوان کتاب راهنما برای دنیای نظری است، نقش‌ه­ای ساده‌سازی شده از این قلمروی پیچیده و تأکید بر برخی از نشانه‌های بسیار برجسته آن و به عنوان یک کمکی در هدایت و راهنمایی برای دانشجویان و محققان. این کتاب به جزئیات نظریه­‌های مختلف می‌پردازد و ارائه مثال‌های بیشتر از کاربرد این نظریات در تاریخ باستان است. نویسنده سعی دارد بعضی از مفاهیم کلیدی، استدلالات و طیفی از مفروضات مربوط به نظریاتی را که گزارش‌های مختلفی از تاریخ باستان را ارائه و تحت تأثیر قرار می‌دهند معرفی کند. این که آیا محقق و دانشجو از «نظریه» در کار خود استفاده می‌­کند یا نه و این واقعیت که برخی مورخان از آن استفاده می‌­کنند، بدین معنی است که محدوده معینی از دانش نظریه­‌ای گوناگون، چگونگی استفاده از آنها، چگونگی تشخیص و به رسمیت شماردن آنها و چگونگی امکان سنجش آنها، بخش مهمی از «جعبه ابزار» مهارت‌‌های اساسی مورخان به حساب می‌­آید. انتخاب عناوین نشان می‌­دهد یک گرایش خاصی به تاریخ اجتماعی و اقتصادی وجود دارد: تا حدودی به این دلیل است که حوزه اصلی مورد علاقه و تخصص من است.

تصمیم نویسنده بر این بوده که موضوعات را به مثابه مبنایی برای بحث کلی­‌تر در مورد چگونگی توسعه تفاسیر مورخان و ساخت استدلالات و نحوه سنجش این تفاسیر و استدلالات را ارائه بدهد. رویکردهای نظری روشن و صریح نسبت به تاریخ باستان، مصادیق خوبی برای مطالعه تفاسیر تاریخی ایجاد می­‌کند، چرا که این مفروضات و تکنیک­‌های تفسیری کاملاً آشکار هستند. با مطالعه چنین رویکردهایی، فنون و معیارهای مشابه ارزیابی را می‌­توان در فرضیه‌­های راهنمایی که کمتر روشن و آشکار هستند، (مثلا حتی نظریه­‌های که مورخان آگاهی کاملی به آنها نداشته باشند) به کاربست. هدف دیگر مورد اذعان خود نویسنده در پی نشان دادن احتمالات یک رویکرد «نظری» به تاریخ باستان به عنوان یک منبع ایده­‌ها و روش‌­های جدید خوانش شواهد باستانی است و به عنوان یک ابزار برای توسعه درک و دریافت ژرف‌­تر از گذشته محسوب می‌شود. رویکرد من به تاریخ باستان به شدت تحت تأثیر «نظریه» است.

تاریخ‌نگاران ایرانی در حوزه نظریه و مفاهیم مطالعات تاریخ باستان با چه کمبودهایی مواجه هستند؟ آیا این کمبود باعث شده که دست به ترجمه چنین کتابی بزنید؟
ترجمه چنین کتابی در حوزه نظری به دوره تحصیل و دفاع از پایان‌نامه کارشناسی ارشد من برمی‌گردد، چرا که پایان‌نامه‌ام نیز به حوزه تاریخ اقتصادی دولت ساسانی (تدابیر و سیاست‌ها) مربوط بود. در زمان فیش‌برداری مطالب و انجام پژوهش، نبود راهنمایی کاربردی مانند این کتاب کاملاً احساس می­‌شد تا به عنوان الگو و راهنمایی از نظریات پذیرفته شده در حوزه کاربرد نظریه در تاریخ باستان استفاده شود. در آن زمان، این مهم به دلایل مختلف مقدور نشد ولی در سال گذشته، با کمک و راهنمایی دوستان، با آثار نویسنده کتاب حاضر آشنا و به ترجمه این اثر ترغیب شدم. ناگفته نماند که دغدغه خودم هم بیشتر ارائه و انتشار کتب و مطالبی در حوزه نظریه و تاریخ اندیشه بوده و هست. در حقیقت به دلیل نبودن رویکرد مشخص و یا پیروی نکردن از مکاتب تاریخ‌نگاری مدرن در بین محققان علوم انسانی (اینجا منظور مورخان و تحقیقات تاریخی) ـ به جز اندک افرادی ـ اکثر تحقیقات تاریخی منتشره در کشور ما در سال‌های اخیر تجمیع داده‌­ها و تراکم یافته­‌های بدون چارچوب روشمند بوده است. البته تاریخ‌نویسی نوین در کشور ما قدمت زیادی ندارد و احتمالاً برای رسیدن به سرمنزل مقصود هنوز باید راهی زیادی بپیماید. در راه رسیدن و کاربرد نظریه‌های قوی و پذیرفته شده، هر چه گام برداشته شود(به اشکال مختلف مثل تالیف، ترجمه، همایش، سخنرانی و پایان نامه) مطالعات تاریخی ملموس‌تر و به مرحله علمی‌­تر و روشمندتر شدن نزدیکتر می‌شویم و در نهایت به سودمندترشدن مطالعات تاریخی می‌­انجامد.  

آیا تاریخ‌پژوهان در ایران کتابی مشابه کتاب «کاربست نظریه‌‌ها، مدل‌‌ها و مفاهیم در تاریخ باستان» نوشته‌اند؟ همچنین بگویید چقدر این کتاب‌ها به کار تاریخ‌نگاران می‌آید؟
 در سال‌های اخیر کتاب‌های مختلفی در حوزه فلسفه نظری تاریخ نوشته یا ترجمه شده است. حتی اخیراً سلسله نشست‌های به همت استادن تاریخ از جمله داریوش رحمانیان و زهیر صیامیان در حوزه تاریخ نظری و نظریه‌های تاریخی برگزار می‌شود که ارزش فراوانی برای تشریح و کاربردی کردن آن در تحقیقات دانشجویان و پژوهشگران دارد. آثار ترجمه‌­ای اساتید بزرگ کشورمان سیدهاشم آقاجری از نمونه‌های معتبر و قابل این حوزه است که علاوه بر مورخان بسیاری از محققاق علوم انسانی بهره و استفاده فراوانی از آنها می‌برند. نمونه‌های دیگر نیز هست که نمی‌توان همه را در این مصاحبه معرفی کرد. ارزش مضاعفی که کتاب حاضر یعنی کتاب نویل مورلی دارد این است که با توجه به تخصص نویسنده در حوزه تاریخ باستان، سعی در استفاده از مصادیق باستانی در نظریه‌­ها، به عنوان مجموعه‌ای اندیشه‌­­ها و مفروضاتی که فعالیت­‌های مورخان را ارائه و کنترل می‌کند و با آن و از طریق آن جهان را تفسیر می­‌کنیم. نویسنده سعی دارد کتاب راهنمایی کاربردی برای دانشجویان و محققان دوره باستان شود که از مواجهه با نظریه­‌ها و مد‌ل‌ها و مفاهیم نظری و مربوط به فلسفه نظری نهراسند و با علم و آگاهی کافی به نقد آنها به نسبت داده‌های به‌دست آمده بپردازند. ناگفته نماند عهد باستان در دیده نویسنده به قرون پیش از رنسانس علمی در اروپا(قرون پانزده و شانزده میلادی) تلقی می‌شود.



چرا جایگاه نظریه در تاریخ باستان بحث برانگیز باقی مانده است؟ و
مدافعان و مخالفان نظریه‌های تاریخ باستان چه رویکردی دارند؟
جایگاه «نظریه» در تاریخ به طور کل و در تاریخ باستان به طور خاص بحث­برانگیز باقی مانده است. مدافعان به کارگیری نظریه در تحقیقات تاریخی (به طور معمول طرفدار یک رویکرد نظری خاص و نه نظریه به طور کلی) اصرار دارند که گزارش‌­های تاریخیِ فاقد نظریه، ناکافی هستند، چرا که آن‌ها وابسته به مجموعه‌­ای از مفروضات ضمنی و مشکوک در لفافه­ یک «مفهوم مشترک» هستند. مخالفانشان ادعا دارند که هر گزارش باستانی که از نظریه‌­ها و مفاهیم مدرن استفاده می‌کنند، نامربوط و مغلطه­‌آمیز هستند، به طوری که شواهد تحریف و با بی‌­نظمی زمانی همراه می­‌شوند. بیشتر مورخان کنونی تا حدودی خود را در میان این دو رویکرد قرار می‌­دهند که باعث می‌شود در معرض خطر حمله و انتقاد از هر دو طرف هستند: اینکه آنها حداقل باید برخی از مباحث مربوط به اصطلاحات و اندیشه‌­های کلیدی مورد استفاده در کارشان را به رسمیت بشمارند و اغلب باید از مواد و موضوعات خارج از تاریخ باستان برای روشن کردن مطالعات خود استفاده ­کنند، اما نسبت به «نظریه و تئوری» به عنوان یک عنصر کمکی در حوزه مطالعات تاریخ باستان، تا حدودی به چشم یک بیگانه و حتی یک تهدید می‌­نگرند. تاریخ اشتیاق دارد وضعیتش به عنوان نوعی علم، به معروف­‌ترین و معتبرترین دانش‌­ها شناخته شود. با این وجود، این ادعا همچنین یک تهدید است: تاریخ در پی بدست آوردن این وضعیت جدید و شایستگی که خود را متوقف بر آن کرده، ممکن است در راه استفاده از روش‌های تحقیقی علوم دیگر، خودش را در زیر شاخه یا در سایه رشته‌های دیگر مثل اقتصاد، جامعه‌شناسی، انسان­‌شناسی یا نظریه‌های ادبی قرار دهد.
 
یعنی بر این باورید که مورخان در حوزه مطالعات تاریخ باستان نظریه‌ها را تهدیدی برای گزارش‌های تاریخی می‌دانند؟
بیشتر بحث بر سر شیوه و روش تاریخ‌نگاری است که باید شیوه­‌های سنتی در صورت ناکافی بودن به کناری نهاده شوند؛ گزارش‌­های موجود از گذشته چنانچه فاقد چارچوب و دقت فکری و قدرت روشنگری باشند، باید رد شوند که در بدترین حالت، متشابهات فلسفی و مفروضات سیاسی و اخلاقی موجب خطر و گزارش را به سمت تحریف می­‌برند. مورخان مهارت‌­هایشان را از طریق تمرین یا تقلید یا به واسطه مطالعه چگونگی کار دیگر مورخان و یا از طریق گسترش و پرورش تفاسیر و بحث‌­های تاریخی خود می‌آموزند، نه از طریق مطالعه اندیشه‌های فلسفیِ انتزاعی درباره ساخت دانش تاریخ. دانش آنها از گذشته از طریق تماس مستقیم با شواهد واقعی در تمام انواع مختلف آن ایجاد می­‌شود، نه تلاش برای تحمیل واقعیت گذشته برای مطابقت با مدل­‌های انتزاعی و فرضیه‌­های مشکوک پیشین. نظریه، در چنین خوانشی، بسیار سطحی و انتزاعی است، چرا که تلاش می­‌کند پیچیدگی دنیای واقعی، انگیزه‌­های انسانی و خود تاریخ را به یک اصل واحد، یا چند قانون معمول تقلیل دهد. واقعیت این است که ایده‌­های که بر تفاسیر و فعالیت مورخان حاکم است، بسیار غیراصولی و غیرروشمند و عمدتاً ضمنی و بدون چالش و مبانی روشن فکری هستند. طرفداران «نظریه» به دنبال جایگزینی «گزارش‌­های غیر نظری» گذشته با گزارش‌های نظری نیستند، بلکه به نفع خود تواریخی است که مفروضات نظری آنها صریح و منسجم‌تر­ از آن‌هایی است که عمدتاً مورخان در اندیشه­‌هایی که متأثر بر تفسیرشان است، غفلت می­‌ورزند.

نقش نظریه در گزارش‌های تاریخی چیست و چقدر به کمک تاریخ‌نگاری می‌آید؟
در حقیقت منابع تاریخی «صحبت نمی‌کنند» یا معنای ذاتی و مفهوم خود را به ما هدیه نمی‌­دهند؛ بلکه ما با تفاسیر خود به آنها معنی و مفهوم می­‌دهیم، با در نظر گرفتن آنها در زمینه درک و دانش موجود، دادن ارتباط با دیگر تکه‌های شواهد، تصویر گسترده‌­تر و واضح‌‌تری از گذشته ساخته یا آن را اصلاح می­‌کنیم. این مهم، با استفاده از نظریه‌ها و مد‌ل‌های منطقی که موافق با مواد و داده‌های به‌دست آمده باشند، به دست می‌آید. نظریه‌­ها ادعای تولید و ایجاد درک درستی از چگونگی کارکرد واقعی جهان دارند و منطق و الگویی مبنایی و اساسی در ورای بی‌­نظمی ظاهری حوادث گذشته و حال را که ممکن است در کار مورخان و وقایع نویسان مورد موشکافی نگردد، آشکار می­‌کنند.

در بخشی از کتاب گفته‌ شده که مورخان باستان نظریه تولید نمی‌کنند و تنها مصرف‌کنندگان بوده‌اند؟ منظور از این دیدگاه چیست؟
مورخان به دلیل رویکرد قدیمی و اثبات‌گرایی که دارند بیشتر به داده‌­ها، شواهد و وقایع گذشته جزء‌نگر هستند. چرا که هر تکه از پازل گذشته را برای شناخت دقیق آن مهم می­‌دانند. یعنی عموماً در جزییات ریز غوطه‌ور هستند. برخلاف اینان، فلاسفه و حکما در عصر قدیم، دانشمندان علوم اجتماعی در عصر جدید، چون تاریخ و داده‌های آن مبتلابه تحقیقات آن‌ها هستند، عموما نسبت به تاریخ گذشته و تاریخ فرهنگی ملل کل‌نگر و در پی یافتن شباهت‌ها و تفاوت‌های آنها هستند تا بتوانند علل پیشرفت و پسرفت جوامع و فرهنگ‌های مختلف را در موضوعات و موارد مختلف مقایسه کنند. این رویکرد باعث ایجاد زمان‌بندی‌­های تاریخی، دسته‌بند‌ی‌های فرهنگی، و به تدریج مبدل به ایجاد مکاتب تاریخی و تغییر نوع نگاه به تاریخ و داده‌های مربوط به آن شده است. که همه این پیچ و خم‌های طی شده باعث شده تاریخ به علمیت مورد ارجاع علوم دقیقه نزدیک‌تر و ملموس‌تر شود. البته ناگفته نماند همین موارد باعث شده پای دیگر علوم و روش‌های مربوط به آنها به تاریخ بازگردد تا از تجارب آنها به صورت متقابل برای بهره‌گیری سودمندتر از تاریخ استفاده شود. بر همین اساس، تاریخ و مورخان با توجه به رویکر جزءنگرشان، نظریه را که در واقع به عنوان قالب و چارچوبی که احیاناً فرا زمانی و فرا فرهنگی است و از دسترس محققان تاریخ که با جزییات سرو کار دارند و از دسترس دور است، نمی‌سازند و در این زمینه نیازمند همکاری و استفاده از روش علوم دیگر برای روشمندسازی شواهد و داده‌های بدست آمده در راستای درک بهتر جهان دیروز هستند.

مورخان باستان از نظریات و مفاهیم مدرن در تفسیر گزارش‌های مربوط به دوره باستان چگونه استفاده می‌کنند؟
مورخان باستان نظریه­‌ها را به عنوان مجموعه­‌ای از اندیشه­­‌ها و مفروضات که فعالیت­‌های مورخان را ارائه و کنترل می‌کند و با آن و از طریق آن ما جهان را تفسیر می‌­کنیم تعریف کرد. با این تعریف، نه تنها همه مورخان دارای نوعی نظریه‌اند، بلکه بدون آن دانش تاریخی نیز غیرممکن خواهد بود: «نظریه» چیزی است که مورخان باستان را مانند مورخان دوره‌های دیگر  قادر می­‌سازد تا شواهد را درک کنند و از آن برای خلق گزارش­‌هایی درباره­ گذشته استفاده کنند. به دلیل ذات داده‌ها و شواهد بر جای مانده از عصر باستان و فاصله زمانی بیشتر آن دوره با زمان معاصر و حضور عناصر اسطوره‌­ای در روایات بجا مانده به همراه دلایل دیگر، جا و فضا برای حضور نظریه‌­های کلان‌نگر(یا به اصطلاح کلان روایت‌ها) نسبت به دوران نزدیک‌تر به عصر ما، گسترده­‌تر و فراهم­‌تر است. بسیاری از نقدها به تاریخ سنتی از دیدگاه نظریه‌­ای شایسته و مورد پسند است و روشن می­‌شود که مورخان به راستی باید هم افعال و اعمال و هم گزارش‌­های موجود مربوط به گذشته را بازدید و مرور دوباره کنند. چنین تعریفی پیشنهاد می­‌دهد که نظریه در حقیقت برای تاریخ بیگانه نیست و نمی­‌خواهد پس از مشکلات و پیچیدگی­‌های پیش روی مورخان باستان، برای رویکرد خود منفعتی از اتخاذ تاریخ نظریه‌­ای به دست آورد.

مطالعه نظریه در تاریخ باستان، مطالعه تفاسیر تاریخی به طور کلی است، روش‌های مختلفی که مورخان این دوره بر اساس شواهد باقی مانده، گزارش‌­های گذشته را تولید می‌­کنند. سیستم‌­های نظری پیچیده­ای مثل مارکسیسم، یک الگوی مفیدی برای یک چنین مطالعه‌­ای هستند، چرا که موضوعات و مسایل مختلفی را برجسته می­‌کنند که در همه تفسیرهای تاریخی رایج هستند، اما در رویکردهای متداول در تاریخ باستان دست کم یا به کل مغفول باقی مانده‌­اند. مورخان سعی دارند خود را به ایده‌­ها و شیوه­‌هایی که ممکن است شواهد باستانی را روشن کند، جوش بزنند و تفاسیر جالب و پیچیده ـ و نه کمتر واقعی ـ از گذشته تولید کنند. بدیهی است مفاهیم و ایده­‌های نظری نیازمند سنجش انتقادی و به کار بردن با حساسیت بالا و توجه به زمینه و محتوای تاریخی آن‌هاست. مورخ بینا تا جای ممکن باید نظریه‌­ها و مدل­‌های قوی به‌کار گیرد که نسبت به بازه زمانی تحقیق وی همه جانبه نگر و تا حدودی منعطف باشد که داده‌­های اکتشافی آینده را در خود بپذیرد و عمر پذیرش و کارکرد خود را توسعه دهد.

چرا گزارش‌های سنتی تاریخ علمی‌تر از نظریه‌ها هستند؟ این‌گونه به نظر می‌رسد که نظریه‌ها پشتوانه محکمی ندارند؟
مورخان مهارت­‌هایشان را از طریق تمرین یا تقلید یا به واسطه مطالعه چگونگی کار دیگر مورخان و یا از طریق گسترش و پرورش تفاسیر و بحث­های تاریخی خود می‌آموزند، نه از طریق مطالعه اندیشه‌های فلسفیِ انتزاعی درباره ساخت دانش تاریخ. رویکرد مدافعان تاریخ‌نویسی سنتی این است که دانش آنها از گذشته از طریق تماس مستقیم با شواهد واقعی در تمام انواع مختلف آن ایجاد می‌­شود، نه تلاش برای تحمیل واقعیت گذشته برای مطابقت با مدل­‌های انتزاعی و فرضیه­‌های مشکوک پیشین. در چنین خوانشی، نظریه، بسیار سطحی و انتزاعی است، چرا که تلاش می­‌کند پیچیدگی دنیای واقعی، انگیزه‌­های انسانی و خود تاریخ را به یک اصل واحد، یا چند قانون معمول تقلیل دهد. به همین دلیل ادعا می­‌شود گزارش‌­های سنتی تاریخ علمی­‌تر (به واقع مستندتر) از نظریات هستند، چرا که مبنای آنها براساس شواهد مستحکم‌­تر است. چیزی که ممکن است در مورد همه نظریه‌­ها تطابق نداشته باشد و امکان دارد چارچوب و قالبی که آن‌ها برای توضیح و البته کنترل داده‌ها ارائه می­‌دهند جامع نباشد و یا منتسب به یک فرهنگ خاص در برهه‌­ای از تاریخ باشد که متناسب با فرهنگ­‌ها و جامعه مورد مطالعه به طور کامل نباشد. این موضوع طرفداران تاریخ سنتی را به رویکردشان متعصب‌تر می‌کند. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها