مرگ کتابفروشی طهوری نه کاری است خرد، این مرگ نمادین است. نشان میدهد زوال رسته و دستهای را که طهوری را دوست داشتند و قدرش را میشناختند. به بانگ بلند اعلام میکند که روزگار این مردمان سپری شده است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
چند وقت پیش بود که یادداشتی درباره کتابفروشی طهوری نوشتم. آن کتابفروشی ساده، نجیب و نازنین که همیشه کتابهای مهم و مفید و تحقیقاتی را عرضه کردهاست. کتابهایی که چندان خواننده ندارد. کتابفروشی منصف و مهربان که قیمت کتاب را تغییر نمیداد و تخفیف میداد. با آن پیشخوان روشن و محبوب.
نوشتم: «اکنون ۵۴ سال است که کتابفروشی طهوری از خیابان شاهآباد به خیابان انقلاب منتقل شدهاست. دانشگاه تهران بدون کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه کامل نیست و بیرونق است. به نظر من سکه و اعتبار کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه، کتابفروشی طهوری است. کتابفروشی طهوری بخشی از تاریخ کتاب در ایران است.»
آنقدر از آن یادداشت بازخورد مثبت گرفتم و آنقدر اهل کتاب به من پیغام دادند که حیرت کردم. بعد که با خودم فکر کردم، دیدم کتابفروشی طهوری تکهای از خاطره جمعی ما کتابدوستان است؛ ما قبیله نگونبخت و سیاه سرنوشتی که یکییکی آرزوهایمان- آرزوهای حداقلیمان- برای ایران را به خاک میسپاریم و دلمان دیگر به خاطراتمان، خوش است.
در خبرها آمدهاست که مدیر طهوری گفته: «دیگر خسته شدهاست. دیگر جانی برای جنگیدن ندارد. گفته کتابفروشی کهنهاش را که از جنگ، جان سالم به در بردهاست، در جنگ کتاب و کاغذ با همهچیزفروشها باخته است. گفتهاست که کتابفروشی طهوری را به فروش گذاشتهاست. گفته دیگر نمیتواند ادامه بدهد و گفته بهمن ۱۳۹۸ پایان راه کتابفروشی طهوری است.»
مرگ کتابفروشی طهوری نه کاری است خرد، این مرگ نمادین است. نشان میدهد زوال رسته و دستهای را که طهوری را دوست داشتند و قدرش را میشناختند. به بانگ بلند اعلام میکند که روزگار این مردمان سپری شده است. ایرانِ امروز، دیگر این قوم و قبیله را نمیخواهد و گوشی برای شنیدن سخنشان و آسمانی برای پریدن آرزوهایشان ندارد. اینها بازی را به همهچیزفروشان و ویژهخواران باختهاند. حتی دلخوشکنک هم نباید داشته باشند.
قومی باخته که در مردگان خویش نظر میبندند با طرح خندهای و نوبت خود را انتظار میکشند بی هیچ خندهای...
نظر شما