مولف کتاب «درآمدی بر تربیت فرزند در هزاره سوم»:
بچهها آنی هستند که ما رفتار میکنیم/ آیا تربیت خوب و بد دارد؟
مرتضی ضیغمی میگوید: درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوههای تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتر استعدادها و تمایلات کودکان نیز میشود. بچهها آنی نیستند که ما برایشان پند و نصیحت میکنیم و آموزش میدهیم بلکه آنی هستند که ما رفتار میکنیم.
کتاب «درآمدی بر تربیت فرزند در هزاره سوم» که به تازگی از سوی نشر حکمت کلمه منتشر شده به همت مرتضی ضیغمی، مشاور، مدرس آموزش خانواده و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و دکترای علوم تربیتی تالیف شده است. به بهانه انتشار این کتاب با او گفتوگویی داشتهایم که مشروح آن را میخوانید:
بارها شنیدهایم که فلانی با تربیت است یا بی تربیت و این تعبیر در فرهنگ ما بسیار کاربرد دارد. اساسا تربیت به چه معناست؟
تربیت از همان حرفهایی است که اکثر ما به صورت روزمره در کلام خود از آن بهره میبریم. مثلاً میگوییم فلان بچه با تربیت است و فلان بچه بی تربیت! اما شاید بد نباشد که تعریف خوبی از تربیت داشته باشیم و ببینیم که واقعاً تربیت چیست؟ اجازه بدهید بحث را با یک مثال پیش ببریم. مثلاً اگر یک پدر و مادر فقط وظیفه خود را درست انجام بدهند یعنی فرزند سالم به جامعه تحویل بدهند؛ مدرسه خوبی از نظر رفاهی و آموزشی ثبت نام کنند؛ نیازهای مادی او از قبیل: پول تو جیبی، خوراک، پوشاک، مسکن و غیره تامین را کنند؛ به دیگران احترام و ادب را رعایت کند؛ در نهایت اموری که مورد نظر والدین بوده رعایت شده باشد. در کشور ما متداول است که گفته میشود تربیت آنها خوب است! در حالی که پدر و مادر فقط و فقط وظیفه خود را انجام دادهاند! نه بیشتر!
تربیت به معنای پرورش دادن و پروراندن است و پروراندن هر چیزی به کمال رساندن آن است تا تمام قابلیتهای آن شکوفا شود. بنابر این معنا، پرورش دادن گیاهان برای رسیدن به رشد مطلوب، نوعی تربیت محسوب میشود و در تربیت انسان پرورش دادن جسم و روح اوست به گونهای که به کمال شایسته خود برسد، به عبارت دیگر: تربیت در انسان به معنای فراهم آوردن زمینه رشد و پرورش استعدادهای درونی(بالقوه) و قوای جسمانی و روانی او برای وصول به کمال مطلوب است. و این کار در واقع عملی است آگاهانه با هدف رشد دادن، ساختن، دگرگون کردن و شکوفا نمودن استعدادها، آموزش، تغییر رفتار، جامعه پذیری، ایجاد آمادگی، تشکیل ذهن، پرورش قوای ذهنی و منطبق بر اصولى معين و برنامهاى منظم و سنجيده.
خانوادهها به چه میزان در تربیت کودکان نقش دارند و بهترین شیوه برای تربیت کودکان چیست؟
یکی از وظایف اساسی خانواده علاوه بر دنیا آوردن فرزندان، توجه به مسائل تربیتی آنهاست. خانواده با فراهم کردن محیط مساعد، امکانات و شرایط مناسب و نظارت بر تربیت و آموزش فرزندان چنین کارکردی را مهیا میسازد. در گذشته و قبل از تأسیس مکاتب و مدارس تمام وظایف تعلیمی و تربیتی و ایجاد مهارتهای شغلی بر عهده خانواده بوده است و کودکان و نوجوانان از طریق آموزشهای غیر رسمی و نزد پدران و مادران و افراد بزرگسال خانواده با آداب اخلاقی اجتماعی و همچنین حرف و مشاغل مختلف جامعه، آشنا میشدند. با توجه به شرایط فعلی زندگی بخصوص در جوامع پیشرفته و پیچیده مقداری از این کارکرد بر عهده مهد کودکها، مدارس و دیگر مؤسسات آموزشی و تربیتی گذاشته شده است. با اینحال توجه به این نکته ضروریست که هیچ یک از این مؤسسات قادر نخواهند بود تأثیرات خانواده را به صورتی کامل داشته باشند. بر این اساس ضروریست خانوادهها سهم خود را در این وظیفه بخوبی رعایت کرده و بر اهمیت آن اذعان داشته باشند.
اما درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوههای تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتر استعدادها و تمایلات کودکان نیز میشود. روشهای متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین میتوانند با آگاهی از آنها کودکان خود را تربیت کنند.
در فرهنگ دینی که در فرهنگ عامه ما هم ریشه دار است بسیار شنیدهایم که پیامبر درباره تربیت کودک فرموده است هفت سال اول دوران سروری کودک و هفت ساله دوم دوران سروری والدین است. چه قدر این موضوع به واقعیت نزدیک است؟
کسانی که در امر تعلیم وتربیت مشغول هستند یا حتی والدینی که فرزندانشان این سنین را سپری کردهاند در گفتگو و مشاورههایی که با ایشان داشتهام موید این واقعیت است و به نظر میرسد بسیاری از نظریه پردازان تعلیم و تربیت از زاویهای برخی از فرمایشات پیامبر اسلام را با مفاهیم و زبان خویش بازگو کردهاند. این حتی در گفتار مولانا نیز آمده است. بطور مثال، پیامبر اکرم(ص) به والدینی که بچه زیر هفت سال دارند، سفارش میکند که خود را هماهنگ با آنها کنند و کارهایی که مطابق میل آنها بازی محسوب میشود، انجام دهند. و مولوی در تایید آن میگوید:
چون سر و کار تو با کودک فتاد پس زبان کودکی باید گشاد
و مثالی دیگر درباره هفت سال اول یعنی دوران سروری کودک. روانشناسان معروف نیز موید این چنین فرمایش پیامبر هستند، به این علت است که شخصیت فرد در 5 سال اول زندگی شکل میگیرد. گزل روان شناس مشهور میگوید: «کودک در 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد». آلپورت روان شناس مشهور در مورد این دوران میگوید: «در کودکی رشد و تقویت یادگیری به حدی رسیده است که میتواند عادت سازشی و صفات اکتسابی داشته باشد. ارتباطش با محیط بیشتر میشود، تفاوتهای کم و بیش تدریجی در الگوی شخصیت او پدید میآید و صفات تازهای کسب میکند. هر چه سن کمتر باشد، اثر عوامل محیطی در ذهن پا برجاتر و استوارتر است». ناگفته نماند، آزادی کودک در هفت سال اول زندگی به معنی رها کردن او، دادن اجازه انجام اعمال مخاطره آمیز یا خلاف ادب و بی تفاوتی نسبت به رفتارهای نادرست نسبت، بلکه یعنی نباید او را تحت فشار قرار داد یا کاری را که از توانش خارج است، به او سپرد. باید با ساماندهی اموری که میتواند انجام دهد، آزادی او را با کنترل منطقی همراه ساخت(هفت سال اول زندگی، دوران شکل گیری شخصیت کودک است).
شخصیت والدین چه تاثیری میتواند در تربیت کودک داشته باشد؟
پاسخ این سوال با این جمله آغاز میکنم که بچهها آنی نیستند که ما برایشان پند و نصیحت میکنیم و آموزش میدهیم بلکه آنی هستند که ما رفتار میکنیم بدین معنی که بچهها بیشتر از رفتارمان الگو گرفته و آموزش میبینند. خصوصیات اعضای خانواده به خصوص والدین میتواند رفتار کودک را تحت تاثیر قرار دهد. کارل یونگ یکی از روان شناسان برجسته معتقد است: در مرحله کودکی، آنچه ممکن است شخصیت کودک خوانده شود چیزی نیست مگر انعکاس شخصیت و رفتارهای والدین او. پرواضح است که پس از آن، والدین نفوذ و تأثیر زیادتری بر شکل گیری شخصیت کودک اعمال میکنند؛ آنها میتوانند باشیوههای رفتاری خود، نسبت به کودک، به رشد شخصیت او کمک کنند یامانع آن بشوند. یعنی والدین در شکل گیری رفتارها و منش کودک دخالت زیادی دارند. پس ضروری به نظر میرسد که والدین الگو یا مدل رفتاری خوب داشته باشند.
رسانهها یکی از ابزارهای جامعه پذیر کردن کودکان هستند به چه میزان فرهنگ استفاده از این رسانه اعم از موبایل و ... در تربیت کودک موثر است؟
به نظر میرسد سازمان بهداشت جهانی در سر فصلهای مهارتهای زندگی باید سر فصل جدیدی با نام مهارت سواد رسانه را بطور عام و خاص به مهارتهای زندگی اضافه کند. عصر حاضر، عصر القای اندیشه از راه دور و رسانههای جمعی است. رسانهها که وسیله انتقال فرهنگ، با کاربردی دو جانبه هستند، عرصه زندگی فردی و اجتماعی را دگرگون کردهاند؛ طوری که هم جریان زندگی را آسان کرده و سبب رفاه آدمی شده و هم با دسترسی گسترده و استفاده بیش از حد از آن، افراد را به شدت به خود وابسته ساخته و نوع جدیدی از اعتیاد را به نام «اعتیاد رسانه ای» یا «اعتیاد مدرن» پدید آوردهاند. در این رابطه، میتوان گفت رسانهها به راحتی، مخاطب را هدف قرار داده، افکار و عقاید او را به سبکی که خود میخواهند، هدایت می کنند. در واقع، رسانهها بر شیوههای زندگی و سلیقههای عمومی در جامعه اثر گذاشته و مخاطبان خود را به راحتی تحت سیطره خود قرار میدهند؛ از این رو، آموزش و شناخت استفاده درست از رسانهها، بسیار حائز اهمیت است. باید سعی کرد در فضای رسانهای نوین «انتخابگر» باشیم تا «انتخاب شونده» ما و به ويژه فرزندانمان تحت بمباران رسانهای هستيم. به نظر میرسد بهترين راه ممكن برای بقا در اين شبكه اطلاعاتی، حفظ استقلال، اجتناب از انفعال، بهره مندی از تفكری منتقدانه و افزايش مهارتها و توانايیها در برخورد با اين امواج فراگير است. اين امر، تنها از طريق تكامل سواد رسانهای ميسر است. سواد رسانهای، نه تنها به بزرگسالان، بلكه به كودكان هم مهارتهای لازم برای برقراری ارتباطی آگاهانه و متفكرانه با رسانه را میآموزد.
اثرات مثبت رسانه بر تربیت فرزندان شامل کمک به رشد آگاهی، کمک به رشد مهارتهای اجتماعی، الهام بخشی مثبت و تاثیر گذاری صحبتها و رفتارهای افراد مشهور یا مشاهیر مورد علاقه نوجوان از طریق رسانه، کمک به رشد مهارتهای خواندن و نوشتن، پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان است. اما اثرات منفی رسانه بر تربیت فرزندان شامل تخریب تصویر بدنی است، که باید اندکی توضیح دهم، در حالی که بسیاری از تصاویر رسانهها با استفاده از نرم افزارهای فتوشاپ و جراحیهای زیبایی صورت گرفته است بنابراین تقریبا رسیدن به استاندارد زیبایی که در رسانهها نمایش داده میشود، غیر ممکن میشود. این عوامل باعث تخریب قضاوت نوجوان از ویژگیهای ظاهری خود میشود. بی اشتهایی عصبی و پر اشتهایی عصبی از این بحران به وجود میآید. بنابراین عادی سازی خشونت، ایجاد زمینه رفتارهای پر خطر، تغییر سبک زندگی، اختلالات خواب و روابط اجتماعی، چاقی و افزایش وزن و افت تحصیلی از دیگر آسیبهای این موضوع است.
درباره شیوه درست استفاده از آنها با فرزندانتان مذاکره کنید یا از مشاوران کمک بگیریم(قبل از بروز بحران) بهتر است رفتارهای صحیح با نوجوان را بلد باشیم. یکی از بهترین راههای دور کردن نوجوان از اثرات منفی رسانهها، صحبت درباره چیزهایی است که او به دنبال آن هاست. یادمان باشد، تربیت فرزند حق و تکلیف ماست؛ آن را به رسانه ها واگذار نکنیم.
بخشی از کتاب درباره جایگاه نظام رده بندی سنی کتاب های کودکان و نوجوانان است. لطفا درباره این موضوع و تاثیر آن در تربیت کودکان و نوجوانان سخن بگویید.
تقسیمبندی موجود که همه آن را با گروههای سنی «الف»، «ب»، «ج»، «د» و «ه» میشناسیم، سالهاست به عنوان تنها مرجع انتخاب مناسب کتاب، در اختیار مربیان و والدین پشت جلد کتابها چاپ میشود و البته بسیاری از ناشران کودک و نوجوان نیز از آن تبعیت میکنند، تقسیمبندی موجود با توجه به ویژگیهای شخصیتی و رشدی کودک و نوجوان در سنین مختلف از نگاه روانشناسان، استخراج شده و میتواند همچنان مرجعی برای خرید مناسب والدین باشد.این کتابها میتوانند نقش موثری در الگودادن و هویت بخشی به کودکان و نوجوانان کمک کند. البته باید در انتخاب ویژگیها و تاثیرگذاری فکری و فرهنگی کتاب انتخابی توجه کرده یا با کارشناسان مشورت کرد.
نظرات