سیدمحسن مصطفیزاده، نمایشنامهنویس، شاعر، پژوهشگر و پیشکسوت در حوزه ادبیات دینی در خراسان رضوی، یکی از اشعار خود در رثای شهید مطهری را پیشکش مخاطبان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کرد.
این شعر 41 سال دارد و خاطره و حال هوای آن ایام در آن موج میزند، به همین خاطر امروز آن را به خبرگزاری کتاب تقدیم میکنم؛ با احترام بهروح ملکوتی شهید، علامه مطهری که معلم جاودانه است و آثار جامع و گسترده او باقیات الصالحات اوست؛ همچنان مجموعه آثارش نقش معلمی او را در جامعه جویای معارف، ایفا میکنند.
حکیم و عارف، فرزانه و سخنور بود
ادیب و عالم و روحانیِ مطهر بود
به عرصهگاه مصاف مدامِ باطل و حق
حریم حرمت حق را زعشق، سنگر بود
به ظلمتِ همه جا گیرِ نحس استبداد
به چشم شب زدگان، روشنای اختر بود
به غم گرفته شب پردوامِ سلطهی جهل
نوید آمدن روز را پیمبر بود
درید در شب طاغوتیان حریمِ سکوت
که او به مسلک سازش، همیشه کافر بود
معلمی که عمل را به علم توام داشت
عمل به پیکر علمش یگانه زیور بود
مفسری که قلهی هر مکتبی و هر ایده
ز یُمن منطق کوبندهاش، مسخر بود
مسلحی که زبان و قلم سلاحش بود
چو خامهاش به سر انحراف، خنجر بود
مجاهدی که حیاتش عقیده بود و جهاد
مبارزی که یک تنه از بهر علم لشکر بود
به محو ساحر تحریف و التفاط آمد
عصای موسویش در کف و به کف سر یود
به آن زمان که خوارج به شکل فرقان شد
گلوله آیت شمشیرِ زهر پیکر بود
عجب نبود اگر سوی جاودان بشتافت
که بهر روح بزرگش جهان محقر بود
وضو زخون شدش و رهگذر شد محراب
که عاشقانه ترین دمِ نماز آخر بود
نماز در دل شب با مطهری مانوس
اگر چه بود ولی آن نماز دیگر بود
شهید حق شد و پاداش محسنین این بود
مطهری که حاصل عمرِ عزیز رهبر بود
نظر شما