در ابتدا مایلم بدانم کتاب شما از چه قسمتهایی تشکیل شده است؟
این کتاب شامل دو بخش است که بیست درصد آن را اسناد تشکیل میدهد و هشتاد درصد آن مربوط به اخبار وزیری است که شامل: زندگی شخصی وی، اخبار کنسرت و اپرتها، تعاریفی که از وی شده و همچنین نقدهایی که علیه وی نوشته شده است، حتی شخصی ترجمه داستان خود را به وزیری تقدیم کرده است، نقدهایی که در ستایش یا ذمّ این هنرمند در نشریات به چاپ رسیده و... که من همه این مطالب را در کتاب جمعآوری کردهام. طبق اخبار آمده در این کتاب، وزیری در سال 1302 مدرسه عالی موسیقی و در سال 1303 کلوب موزیکال را تاسیس کرد و در سال 1307 به ریاست مدرسه دولتی موسیقی رسید.
مهمترین قسمت اخبار شامل چه موضوعی میشود؟
به نظر بنده تمام اخباری که در مورد وزیری در این کتاب آورده شده، مهم است. برای مثال، در بخش اخبار متوجه شدیم کلوب موزیکال وزیری بعد از چهار سال تعطیل میشود. وزیری یک آگهی در روزنامه چاپ میکند و مینویسد ما مجبوریم اسامی بدحسابها و خوشحسابها را به اطلاع عموم برسانیم. زیرا افرادی بودند که هزینه حق عضویت کلوپ موزیکال را پرداخت نمیکردند.
در بخش اسناد تاریخی به چه موضوعاتی پرداخته شده است؟
قسمت دوم این کتاب متعلق به اسناد تاریخی است و از 12 سند تشکیل شده. 5 سند اول مربوط به ریاست وزیری در مدرسه دولتی است و 7 سند دیگر مربوط میشود به آتشسوزی مدرسه عالی موسیقی که تا پیش از این، اطلاعات چندانی در این خصوص وجود نداشت. روحالله خالقی این آتشسوزی را نتیجه یک غفلت میداند ولی اسناد ثابت میکند که علت حادثه فراتر از غفلت بوده است. در سال 1307 مدرسه عالی موسیقی آتش گرفت و تمام سازهای نفیس و کتابها و حتی تابلوهای نقاشی حسنعلی وزیری برادر علینقی وزیری که از شاگردان کمالالمک بود، در آتش سوخت و خسارتهای معنوی زیادی به مدرسه وارد شد. این بِنا متعلق به شخصی به نام حاج ربیع آقای تبریزی بوده است که از وزیری شکایت میکند. در دادگاه اولیه رای به نفع مالک ساختمان صادر و وزیری به پرداخت خسارت محکوم میشود. از چکیده اسناد این مفهوم به دست میآید که چرا وزیری بدون اجازه صاحب ملک، اقدام به تاسیس سینما در این مدرسه کرده است، چرا که این ساختمان فاقد استانداردهای لازم برای تاسیس این سینما بوده است.
در رابطه با زندگی هنری وزیری چطور؟ آیا به نکته تازه و مهمی دست یافتید؟
بله و برای روشن شدن موضوع، ابتدا باید یک ماجرای تاریخی را برای خوانندگان شرح دهم. محمدرضا لطفی از قول عبدالله دوامی داستانی را تعریف میکند که «وزیری به ضرب موسیقی ایرانی آشنایی نداشته» و کیوان ساکت و ساسان سپنتا این روایت را جعلی میدانند. نکته خیلی مهمی که من در این کتاب به آن رسیدم ثابت میکند که روایت محمدرضا لطفی صحیح بوده و ماجرا از این قرار است: «محمدرضا لطفی از قول عبدالله دوامی چنین نقل میکند که یک روز ما در منزل میرزا عبدالله بودیم. حاجی خان مریض بود و در گوشهای نشسته بود. تار هم زده شده بود و روی زمین بود و ما داشتیم استراحت میکردیم. وزیری وارد مجلس شد و فوری تار را برداشت بدون اینکه از استاد ما (میرزا عبدالله) رخصت بگیرد، شروع کرد به نوازندگی در یک دستگاه پرزور و پرقدرت. همه ما از این کار وزیری ناراحت شدیم، زیرا احترام استادمان را رعایت نکرده بود. حاجی خان که مریض بود، نیمخیز میشود و میآید جلو ضرب را برمیدارد و شروع میکند به ضربیخوانی. وزیری هم مجبور میشود حاجی خان را با تار همراهی کند و چون به ضربیخوانی آشنایی کامل نداشته، ریتمها را از ضرب میانداخته است و درنهایت از شدت ناراحتی تار را زمین میگذارد و از آنجا میرود». بعد از خارج شدن وزیری، حاجی خان میگوید: «این جوان که تازه از فرنگ آمده، میخواهد استاد ما را دست بیندازد». کیوان ساکت میگوید این داستان جعلی است زیرا وزیری سال 1302 از اروپا بازگشته است و میرزا عبدالله نیز در سال 1297 فوت کرده است. عارف قزوینی در مقاله «فتوای من» که آن را در نقد وزیری و موسیقی او نوشته است، از قول حاجی خان آورده است: «آقای وزیری، وقتی حاجی خان به شما میگوید ضربت ناقص است ...» من بعد از خواندن این مقاله، احساس کردم که رگههایی از واقعیت در این داستان وجود دارد.
این نکته را هم نباید فراموش کرد که در این مقاله عارف بهصراحت از قول حاجی خان حرف میزند و عارف، حاجی خان را پهلوان میدانِ میزان میداند و از طرفی عارف هم آدمی نبوده است که به راحتی از کسی تعریف کند. این موضوع فکر من را خیلی به خود مشغول کرده بود و نمیتوانستم از کنار آن به راحتی گذر کنم. درنهایت متوجه شدم وزیری 5 یا 6 سال قبل از آنکه برای تحصیل به اروپا برود، به همراه امیر شوکتالملک علم (پدر امیر اسدالله علم) جهت مأموریتی نظامی، دو ماه به سن پترزبورگ سفر میکند. در این دو ماه، وزیری در آکادمی هنری سن پترزبورگ به مطالعات هنری میپردازد. منظور حاجی خان از جوان فرنگ رفته اشاره به همین اقامت دو ماه وزیری در روسیه است و من خوشحالم از اینکه صحت این موضوع تاریخی در این کتاب روشن شد.
صحبت از عارف شد، از رابطه عارف قزوینی و کلنل وزیری بگویید.
مرحوم باستانی پاریزی در کتاب «نای هفت بند» چکیدهای از مقاله «فتوای من» عارف قزوینی را آورده است که در آن مقاله عارف گفته است: «آقای وزیری منکر نیستید که ساز شما ورزیده آهنگهای من است». این اولین سرنخی بود که من از رابطه عارف قزوینی و کلنل وزیری به دست آوردم ولی مفهوم آن را نمیدانستم. خوشبختانه به یک سری از دست نوشتههایی از عارف دست یافتم که به واسطه آن به رابطه عارف و وزیری پی بردم. علینقی وزیری در دوره جوانی و زمانی که هنوز اسم و رسمی در بین نوازندگان وقت پیدا نکرده بود و جزو نوازندگان درجه دو محسوب میشد، در کنسرتهای عارف قزوینی نوازندگی تار را به عهده داشته است. علت این همکاری اختلافی بوده است که بین عارف و درویش خان پیش آمده بود و عارف مجبور شد از نوازندگان جوانی چون: رکنالدین مختاری، شکرالله قهرمانی و علینقی وزیری که بعدها هر کدام به نوازندگان مطرحی تبدیل شدند، استفاده کند. عارف نوشته است: «درویش خان فکر نمیکرد که من بتوانم با این گروه جوان کنسرت اجرا کنم.» آن زمان، سالنی برای اجرای کنسرت در تهران وجود نداشت و کنسرتهای موسیقی در پارکهای تهران برگزار میشد. این اولین مواجه عارف قزوینی با کلنل وزیری است.
به روایت تاریخ، مدتی بعد بین عارف و وزیری اختلافی شکل میگیرد، ریشه این اختلاف نظر در چه موضوعی بوده است؟
وزیری قبل از آن که به آلمان و فرانسه برود، مدتی در استانبول اقامت داشته است. در آن زمان عارف هم به عنوان مهاجر در عثمانی حضور داشته است و ملاقاتی بین این دو شکل میگیرد. در این ملاقات عارف به وزیری میگوید: «قصد دارم وقتی به تهران برگشتم مدرسهای مانند مدارس موسیقی ترکیه (دار الحان) تاسیس کنم». وزیری میگوید: «انجام این کار مستلزم این است که شما نُت بدانید و به سیستم آموزش موسیقی مدارس اروپا آشنایی داشته باشید. در اروپا شعر را شاعر میگوید و بعد به آهنگساز میدهد تا برای آن آهنگسازی کند». وزیری خیلی محترمانه و در لفافه به عارف میگوید که صلاحیت این کار را ندارد». عارف، هم شاعر بوده و هم آهنگساز و طبیعی است که از شنیدن حرفهای وزیری ناخشنود میشود و این حرف به او برمیخورَد. عارف جواب این دلخوری را در مقاله «فتوای من» میدهد و مینویسد «آیا شما توجه کردید حرفی که میزنید مخاطبش چه کسی بود؟» این دومین ارتباط عارف قزوینی با علی نقی وزیری است.
این گفته صحت دارد که وزیری به موسیقی ایرانی تا قبل از ابداعات خودش اعتقاد چندانی نداشته است؟
وزیری بعد از تحصیل در اروپا و بازگشت به ایران، شهرت بسیار زیادی کسب میکند و با تاسیس مدرسه موسیقی بسیاری از منورالفکران وقت از جمله: علی دشتی، نصرالله فلسفی، دکتر محمود افشار و علامه دهخدا به این مدرسه رفت و آمد داشتند. در این برهه از زمان، وزیری کنسرتهای چهارگانهای را برگزار میکند که در یکی از آنها رئیس الوزرای وقت (رضا خان) حضور مییابد. وزیری قبل از اجرای این کنسرتها، دقایقی برای مخاطبان صحبت میکرده و در یکی از همین سخنرانیها میگوید: موسیقی قبل از من فقط دل ای دل، هارا دلی، امان امان و... بوده است و عنوان میکند موسیقی ایرانی همیشه پای منقل اجرا میشود و تا قبل از من موسقی ایرانی مختص مراسم بزم بوده است. حتی روحالله خالقی که از طرفداران متعصب وزیری بوده، در کتابش مینویسد «ای کاش وزیری حداقل عارف قزوینی و درویش خان را از دیگر هنرمندان عصر خود جدا میکرد و آنها را مستثنی میدانست». به هرحال عارف اولین کسی بود که در موسیقی ایرانی تصنیفهای وطنی ساخته است و درویش خان هم برای اولین بار پیش درآمد را به موسیقی ایرانی اضافه کرد. بعد از این ماجرا عارف در مقاله «فتوای من» به استناد حرف حاجی خان مینویسد: «وقتی حاجی خان به شما میگوید ضرب شما خارج است و شما میگویید ضرب تو خارج است در حالی که ضرب او به خارج نرفته است. خوب بود به جای تاسیس هنرستان این عیب که بزرگترین نقیصه برای یک موسیقیدان است را رفع میکردید.» می توان گفت اصل حرف عارف قزوینی در مقاله «فتوای من» این است که از آمیختن قواعد موسیقی ایرانی و غربی باید پرهیز شود.
بله همین طور است. سنت گرایان نسبت به اقدامات وزیری انتقاد داشتند که نماد این انتقاد میشود مقاله عارف قزوینی. همچنین در همان زمان، یک کاریکاتور در روزنامه ناهید به چاپ رسید که وزیری را با یک تبر به تصویر کشیده که در حال خورد کردن و شکستن سازهای ایرانی مانند کمانچه، تار ، سنتور و ... است و روح میرزا عبدالله، میرزا حسینقلی و علیاکبر خان نظارهگر او هستند و میگویند «سازهایی را که ما با خون دل حفظ کردیم، این پسره (وزیری) در حال نابود کردن آنهاست».
با توجه به مدرنیزاسیون رضا خانی، آیا موسیقی وزیری با اقبال از سوی روشنفکران روبه رو شد؟
موسیقی که وزیری به آن اعتقاد داشت بر اساس پلی فونی (چند صدایی) نوشته میشد. حتی برخی از این آهنگها به گوش منورالفکران هم آشنا نبود. برای مثال، علی دشتی در روزنامه شفق سرخ با وجود تعریفاتی که از وزیری کرده است ولی اذعان میدارد که این موسیقی به گوش او ناآشناست. روشنفکران اعتقاد داشتند شهرسازی، معماری، ادبیات و ... باید نوسازی و مدرن شود و موسیقی هم از این قاعده مستثنی نیست. قاطبه روشنفکران موافق وزیری بودند ولی سنتگرایان از جمله عارف و درویش خان و شاگردان وی به این نوع موسیقی اعتقادی نداشتند.
گفته میشود قمر از همکاری نکردن با وزیری پشیمان بود و اگر وزیری با وی همکاری میکرد، آثار فاخرتری از قمر برجای میماند.
قمر ارادت و احترام زیادی برای وزیری قائل بود. روحالله خالقی میگوید: «در یکی از کنسرتها قمر بعد از این که برنامهاش به پایان رسید، به من گفت سلام و عرض ارادت من را به استادت علینقی خان برسان، او مرد بسیار بزرگی است.» یا در جایی دیگر در جلد دوم کتاب تاریخ موسیقی ایران نوشته است: «یک روز قمر به مدرسه عالی موسیقی وزیری آمد و بعد از سلام گفت: آقای وزیری من نام خانوادگی شما را برای خودم انتخاب کردهام و شما از این موضوع ناراحت نمیشوید؟ وزیری پاسخ میدهد نه تنها ناراحت نمیشوم بلکه خوشحالم از اینکه شما نیز عضوی از این خانواده شدهاید». قمر چندین جلسه در برنامههای وزیری شرکت و اعتراف میکند که اجرای آهنگهای وزیری به تمرین و ممارست فراوانی نیاز دارد. به علت اینکه قمر در آن برهه، از معروفیت زیادی برخوردار و درگیر اجرای کنسرتهای متعددی بوده است، وقت زیادی برای تمرین نداشته، از طرفی وزیری هم آدم بسیار سختگیری بوده و دیسیپلین خاصی داشته است.
مهمترین اقدامات وزیری در موسیقی ایرانی چیست؟
یک سری از اقدامات و دستاوردهای وزیری در موسیقی ایرانی بیسابقه است؛ وزیری برای نخستین بار در ایران برای کودکان موسیقی ساخته است. ساخت مارش مدارس ابتدایی و متوسطه و ساخت موسیقی برای ورزشکاران برای اولین بار، از ابداعات وزیری است. وزیری آموزش موسیقی را مدون کرد و نخستین کسی بود که کتاب دستور تار و ویولن برای آموزش نوشت. تاسیس هنرستان موسیقی و پرورش هنرمندان جوانی مانند: روحالله خالقی، ابوالحسن صبا، معروفی و... که در آینده اساتید برجستهای شدند از دیگر اقدامات ارزنده وزیری است. وزیری خدمات زیادی به نمایش کرد. آن زمان به پانتومیم «لال بازی» گفته میشد، پانتومیم در دوران وزیری رونق زیادی گرفت و مدون تر شد. همچنین اصلاحاتی در پرده بندی سازِ تار ایجاد کرد و چندین تار برای ارکستر نوازی از جمله: تار باس (بم تار) را ابداع کرد. یکی از اقدامات مهمی که توسط وزیری انجام شد تسهیل ورود بانوان فرهیخته برای اولین بار به کلوب موزیکال بود. البته حضور آنها کاملا تعریف شده بود و جایگاه خاصی برای آنها درنظر گرفته شده بود تا مشکلی پیش نیاید. برای اولین بار اجرای مراسم سوگواری برای درگذشتگان مشهور به همراه موسیقی، توسط وزیری شکل گرفت. وزیری به درویش خان خیلی علاقه داشت حتی در کنسرتهای انجمن اخوت که توسط درویش خان برگزار میشد، شرکت میکرد. زمانی که درویش خان درگذشت، وزیری مراسمی در مدرسه عالی موسیقی برگزار کرد و در سوگ درویش خان، برخی از آثار او را با تار نواخت. بعد از فوت ایرج میرزا در سال 1304 برای وی نیز مراسم سوگواری به همراه موسیقی برگزار میکند. اینها همه نکات مثبت وزیری و اقدامات اوست. با همه این تعاریف، نقدهایی هم به اندیشه و تفکر وزیری وارد است، زیرا نسخهای که برای موسیقی ایرانی پیچیده، مبتنی بر قواعد موسیقی غربی است.
سرنوشت وزیری در نهایت به کجا رسید؟
وزیری برخلاف دیگر اهالی موسیقیِ هم عصر خودش در رفاه مالی زندگی کرد و در حدود 94 سالگی در سال 1358 درگذشت. مرگ وزیری با درگذشت آیتالله طالقانی مصادف شد و به همین دلیل، انعکاس چندانی در مطبوعات نیافت. چون روزنامههای آن زمان، بیشتر خبر فوت آیتالله طالقانی را که از شخصیتهای مهم انقلاب بود پوشش دادند. در خاتمه باید بگویم وزیری موسیقیدان بزرگی بود که به سهم خود، اقدامات ارزندهای برای پیشرفت موسیقی ایرانی انجام داد. به شخصه نظر من این است که نباید در مورد او یک طرفه قضاوت کرد. یعنی نباید مانند برخی از سنتگرایان فقط او را تخریب کرد و خدمات او را نادیده گرفت و همچنین نباید مانند طرفداران و هوادارانش، او را فراتر از نقد دانست. وزیری هم مانند دیگر انسانها عاری از لغزش و اشتباه نیست. امیدوارم روزی شرایطی ایجاد شود تا در یک محیط پژوهشیِ بدون حب و بغض، تعصب و غرض ورزی و طرفداری بیجا، نشستی با حضور موافقان و مخالفان وزیری برگزار شود و درستی یا نادرستی افکار و عقاید او به دقت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
نظر شما