گفتوگو در نگاه اول، امری بدیهی مثل تنفس است اما چه بسا میان افراد کسی به حرف دیگری درست گوش نمیدهد و بیشتر در پی به کرسی نشاندن آرای خود باشند. چنین مشکلی ناشی از دیدگاههای متفاوت نیست، بلکه بیشتر ناشی از عدم توانایی انسانهای امروز در اجرای گفتوگو و ایجاد تفاهم است. به عبارتی انسان مدرن چیزی را فراموش کرد که قدمتی به درازای تاریخ تفکر داشت. فراموش نکنیم که گفتوگو و دیالوگ از دوران یونان باستان برای آموزش خرد و حکمت و حتی سبک زندگی به کار میرفت. سقراط بزرگ همیشه مایل به گفتوگو با جوانان بود و البته افلاطون بزرگ نیز سقراطنگاشتهای خود را در فرمی ارائه کرد که استادش آن را میپسندید: «دیالوگ».
ریشه بسیاری از آشفتگیها، سوءتفاهمات، تکرویها و خود محوریها، مشاجرات و شکاف بین عمل و اخلاق، در فقدان گفتوگوی واقعی است. البته گفتوگو مهارتها و لوازم و شریطی دارد که باید آن را یاد گرفت و این یادگرفتن امری سهل و ممتنع است. گفتوگو سه وجه دارد: «من»، «دیگری» و «موضوع گفتوگو». گفتوگو در فضایی برابر و بدون آنکه طرفین سعی در مجاب کردن دیگری به پذیرش عقاید خود داشته باشند، پیش میرود. در منابع بسیاری واژههای بحث، مذاکره، مباحثه، مجادله، گفتوشنود، مفاهمه و گفتوگو، گاهی به جای هم به کار گرفته میشود. اما شاید همین تعریف نزدیکتر به گفتوگو باشد: «تبادل نظر هوشمندانه و بخردانه».
گفتوگو هدفمند است و با جدال و بحث متفاوت است. در گفتوگو هیچ طرف با این فرض شروع نمیکند که همه حقیقت نزد اوست. گفتوگو به حرف آوردن دیگران است نه ساکت کردن آنها. افرادی که وارد گفتوگو میشوند باید بتوانند تفکر خود را کنار بگذارند و مهمتر از همه بتوانند خود را با ذهنیتهایشان یکی ندانند و اگر ذهنیتشان اشتباه بود آن را با فروریختن خودشان یکی ندانند. مخالفان دیالوگ کسانی هستند که قدرت را در چنگ خویش دارند. قدرتمندان و حاکمان هیچگاه اعتقاد نداشته و ندارند که زیردستان هم اهل فکر هستند و توانایی صحبت دارند.
در گفتوگو نکته مهمی که وجود دارد این است که مهارتهای پیش نیاز آن مثل گوش دادن، احترام، تعلیق و ابراز کردن، عدم شتاب و… سختتر از اصل گفتوگو است و این شاید بهترین مصداقش همین حاکمان و قدرتمندان باشند. در گفتوگو بدترین راه برنده شدن یکی به زیان و باخت دیگری است. سه ویژگی که مفاهمه و گفتوگو را از بحث متمایز میکند، از این قرار است: «برابری و عدم وجود فشار و زورگویی و اقتدار»، «گوش دادن همراه با احساس همدلی» و «آشکار ساختن پیشفرضها».
گفتوگو و اخلاق آن نیاز به لوازم و شرایط و مهارتهایی دارد که در صورت متصف شدن به آنها، گفتوگو معنای خود را پیدا میکند. مهارتها و لوازم و شرایط گفتوگو را میتوان مانند هر گونه اخلاق دیگری یادگرفت.
یکی از بهترین کتابها برای یادآوری گفتوگو و بیدار کردن این میل در نهاد انسانها کتاب «گفتوگو و هنر با هم اندیشیدن» تالیف ویلیام اسحاق است. این کتاب با ترجمه محمود حدادی تنها یکبار آن هم به سال ۱۳۸۱ با شمارگان هزار نسخه، ۴۵۶ صفحه و بهای ۱۸۵۰ تومان توسط مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه در دسترس مخاطبان قرار گرفت. کتاب شامل پنج بخش است که عناوین آن به ترتیب عبارتند از «گفتوگو چیست؟»، «ظرفیتسازی برای رفتار جدید»، «اشراق پیشبین»، «معماری ناپیدا» و «گسترده کردن دایره». بخش نخست کتاب شامل سه فصل به ترتیب با عناوین «گفتوگو با مرکز، نه با طرفین»، «چرا تنها فکر میکنیم و در این باره چه کاری میتوانیم انجام دهیم» و «راه بیپایان گفتوگو» است.
نویسنده در بخش دوم کتاب در چهار فصل «گوش دادن»، «احترام گذاشتن»، «به تعویق انداختن» و «ابراز کردن» به آموزش رفتارهایی میپردازد که در زمینه نهادینه کردن فرهنگ گفتوگو در نهاد انسانها موثرند.
بخش سوم کتاب نیز شامل دو فصل «الگوهای رفتاری» و «غلبه بر دامهای ساختاری» است. مهمترین بحث مطرح شده در فصل الگوهای رفتاری دیدن فاصلهها در عمل گفتوگوست؛ چرا که شناسایی دقیقتر فاصلهها و اختلافات میتواند بر بهبود روند گفتوگو موثر باشد. در فصل «غلبه بر دامهای ساختاری» نیز این موضوع مطرح میشود که که ما میتوانیم با شناسایی ساختارهایی که یک فرد یا گروه را هدایت میکنند، نحوه رفتار فرد یا گروه را پیشبینی کرده و موانع گفتوگو با آنها را برطرف کنیم. «تنظیم ظرفها»، «میدانهای گفت و شنود»، «گردآوری برای گفتوگو» و «اکولوژی فکر» عناوین چهار فصل مطرح شده در بخش چهارم کتاب است.
در نهایت بخش پنجم کتاب کتاب نیز چهار فصل دارد که عناوین آن به ترتیب عبارتند از: «گفتوگو و اقتصاد نوین»، «پرورش گفتوگوی سازمانی و سیستمی»، «گفتوگو و دموکراسی» و «کل را جدی گرفتن».
نظر شما