«لویاتان» نخستین متن و یکی از مهمترین آثار در حوزه فلسفه سیاسی و اولین شرح جامع درباره دولت مدرن و ویژگیها و کارکردهای آن است. هابز در لویاتان با بهرهبرداری از تمثیلهای ابزاروار و انداموار دولت را همچون انسان مصنوعی قلمداد میکند، که ممکن است دچار انواع بیماریها شود و یکی از علایق اصلی هابز تشریح کالبد دولت و بیماریهای آن است.
هابز همچنین در تحلیل ماهیت قدرت آن را همچون پدیدههای سیال و فراگیر میداند که اساس کل زندگی اجتماعی را تشکیل میدهد و حوزههای مختلف زندگی همچون مالکیت اقتصادی، علم و دانش، اخلاق، قانون و حقوق و... همگی در پرتو آن شکل میگیرند و در حقیقت با آن همذات هستند.
کتاب دارای چهار بخش است: «انسان»، «دولت»، «دولتِ مسیحی» و «قلمروِ ظلمات» به عنوان ضد دولت مسیحی. هابز در کتاب خود نشان میدهد که چگونه ترس از مرگ باعث به وجود آمدن یک قرارداد اجتماعی بین انسانها میشود.
«لویاتان» تأثیر بسیار مهمی در فلسفه غرب گذاشته و بسیاری از نظریههای قرارداد اجتماعی را در رشته فلسفه سیاسی به وجود آورده است. منظور از «لویاتان» هیولا و غول عظیمالجثهای است که از دریا سَرک میکِشد و مثل و مانند ندارد. این نام از باب چهل و یکم کتاب ایوّب، در تورات گرفته شده است.
هابز در این کتاب میگوید انسان در وضعیت طبیعی با خشونت، همسو و همراه است و دست از جنگ و ستیز برنمیدارد و به همین دلیل به سرور و رهبری که به او امر و نهی کند (یعنی لویاتان) نیاز دارد و برای پایان دادن به جنگ و خشونت، چاره کار این است که به «دولت قدرتمند» تن دهد و الزاماتش را بپذیرد. به باور هابز انسان به طبع خودخواه و تنها متوجه به شخص خود و در جنگ دائمی با دیگران است. انسانها از لحاظ خودبینی طبیعی مثل همدیگر هستند. او سه عامل را برای جدال میان انسانها در وضعیت طبیعی ذکر میکند: جدال بر سر منابع، عدم اعتماد به یکدیگر: و میل به جلال و شکوه.
وضعیت طبیعی، وضعیتی است که در آن هیچ قدرت حاکمی و قاعده و قانونی حکمفرما نیست و هر کسی نسبت به هر چیزی محق است. در این وضعیت به باور هابز ترس دائم و خطر مرگ خشونت بار وجود دارد و زندگی انسانها قرین انزوا و فقر، نامطبوع، خشن و کوتاه است.»
او وضعیت طبیعی را جنگ همه علیه هم میداند و بنابراین تصور میکند، از آنجایی که انسانها تواناییهای تقریباً مشابهی دارند به نحوی که یکی نمیتواند بر بقیه غلبه مطلق پیدا کند و اینکه همه به یک اندازه مصلحتاندیش هستند، ترس از مرگ آنها را بر آن میدارد که با قراردادی دستهجمعی متقابلا از حقوق طبیعی خود دست شسته و دولت تشکیل دهند. در این صورت حقوق طبیعی خود را به یک فرمانروا که در اساس برخاسته از افراد ملت است، واگذار میکنند.
این فرمانروا به زعم هابز الزاما پادشاه نیست، بلکه میتواند گروهی از مردم یا هر صورت دیگری هم داشته باشد، نکته مهم این است که حاکمیت مطلق طی قرارداد اجتماعی به آنها واگذار میشود.
نظرات