محمدکاظم کاظمی، شاعر مطرح افغانستانی معتقد است که بخش عمده فعالیتهای مجاهدانه زندهیاد حمید سبزواری به دلیل اعتقادات او بود؛ چراکه برخی شاعران از روی اعتقاد به موضوع نگاه میکنند و برای شعر سرودن یک وجه آرمانی و اعتقادی دارند.
وی ادامه داد: بنابراین میتوان گفت که تعبیر پدر شعر انقلاب که برای وی بهکار رفته، درست است؛ چراکه اگر از تعداد شعری که سبزواری برای انقلاب سروده و سن و سالی که داشته هم چشمپوشی کنیم، قدمت شعر سرایی وی برای انقلاب به خیلی قبل از انقلاب و شعر سرودن دیگر شاعران برمیگردد.
دبیر علمی یازدهمین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در توضیح تداوم و ماندگاری حمید سبزواری در شعر انقلاب گفت: موضوع دیگری که در شعر مرحوم سبزواری اهمیت دارد، تداوم وی در کار و حضور در همه عرصههاست؛ چراکه میبینیم وی همیشه حضور فعالی در عرصه شعر داشته است و از آن کسانی نبوده که فقط در یک دوره میآیند، میدرخشند و بعد از آن حضور کمرنگی دارند.
وی افزود: زندهنام سبزواری علاوه بر شاعری سرودهای بسیار زیبا و تاثیرگذاری نیز دارد و میبینیم که بسیاری از سرودههای مهم انقلاب نیز سروده اوست و این هم نکته جالبی است که فرد علاوه بر اینکه قصیدهسراست و در قالبهای کلاسیک شعر فارسی کار میکند، در حوزه سرود هم فعال است و این دقیقا دو چیز متضادی است که در یک فرد وجود دارد. البته استاد علی معلم دامغانی نیز چنین ویژگیای دارند و هم خوب شعر مینویسند و هم خوب سرود میگویند.
کاظمی با اشاره نقش حمید سبزواری در تقویت روحیه انقلابی مردم در زمان جنگ و انقلاب گفت: وی در سالهای انقلاب و جنگ تحمیلی نقش تهییجکننده بسیار نیرومندی در جوانان انقلابی داشت و باید بگوییم که شعرها و سرودههایش هم در دوره انقلاب مثل «آمریکا آمریکا، ننگ به نیرنگ تو» و هم در دوران جنگ تحمیلی مثل «وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم» بسیار تاثیرگذار بود و در آن سالها بسیار شهرت داشت و مردم با شنیدن این سرودهها انگیزه میگرفتند.
این شاعر افغانستانی در توضیح تاثیر شعر مرحوم سبزواری روی شاعران آزادیخواه منطقه گفت: درباره تاثیر شعر مرحوم سبزواری روی شاعران دیگر باید بگویم که خود من در زمان مدرسه از یکی از شعرهای وی تاثیر گرفتم و تحتتاثیر آن شعری سرودم. در آن شعر مرحوم سبزواری آمده بود:
«خوش آمدی به وطن، ای مجاهد، ای رهبر
گران مبادت بر جانِ خسته، رنجِ سفر
ز حال خلق وطن خواهی ار شوی آگاه،
یکی به چشم خدابین خویشتن بنگر
جماعتی بنگر استوار در ره حق
به سان کوه، سرافراز و آهنینپیکر
به گاه خیزش، چونان که موج از دریا
به گاه غرش، چونان که در فضا تندر
گشاده بازو بر محوِ خصمِ افسونساز
نهاده روی به میدانِ دیوِ افسونگر
همه سراپا فریاد و غرش و غلیان
ز موج و طوفان، توفندهتر ز پا تا سر
ندیده هرگز چشم زمان چنین پیکار
نخوانده هیچکس این گونه رزم در دفتر»
و من تحت تاثیر آن، شعری سرودم که چند بیت نخست آن این طور شروع میشد:
«دلا! تو دیده گشای و نگر سوی خاور
به سوی زادگه لالهگون ما بنگر
نگر به سوی شهیدان غرق در خونش
که خاکشان شده است از وجودشان عنبر
نظر نما به سوی مادران بیچاره
که جز سرشک ندارند همدمی دیگر
ببین که تکیه زده بر سریر سلطانی
هر آنچه بوده تبهکار و دزد و غارتگر
چه غنچهها که در این خاک پرورش دیده است
و ناشکفته نمودن دشمنان پرپر
ز دود آتش دشمن، ز آه سینهی خلق
دگر به خاک نیفتد شعاع شمس و قمر
...»
من آذرماه سال 1364 این شعر را سرودم؛ یعنی حدود 35 سال از سرایش آن میگذرد.
کاظمی با اشاره به اینکه حمید سبزواری عمر خود را وقف انقلاب اسلامی کرد، افزود: بخش عمده فعالیتهای مجاهدانه سبزواری به دلیل اعتقادات او بود؛ چراکه برخی شاعران از روی اعتقاد به موضوع نگاه میکنند و برای شعر سرودن یک وجه آرمانی و اعتقادی دارند؛ این چیزی است که در برخی شاعران اتفاق میافتد و دیگر نمیتوانند به موضوعات که محور اصلی و کلیدی زندگیشان نیست بپردازند و به شعر به چشم یک سلاح و ابزار نگاه میکنند؛ البته ابزار و سلاحی در جهت مثبت.
این شاعر انقلابی درتوضیح توانمندی سبزواری در قالبهای مختلف شعری اظهار کرد: اگر از سرودها فاصله بگیریم، در بین قالبهای کهن، به نظرم حمید سبزواری قصیدهسرای توانمندی بود و حوزه اصلی کار وی مثل مرحوم اوستا، مثل علی موسوی گرمارودی غالبا قصیده بوده است. برای مثال جالب است که بدانید گرمارودی نیز با اینکه شعرهای نو بسیاری دارد؛ اما خودش بر این عقیده است که آنجایی که میخواهد هنر و جوهر شعری خودش را نشان بدهد، در قصایدی است که مینویسند و این واقعیتی است.
وی ادامه داد: در شعرمرحوم سبزواری نیز چنین بوده است. البته باید ببینیم که مخاطب بیشتر با چه قالب شعری ارتباط برقرار میکند و از آنجایی که مخاطب امروز کمتر با قصیده کنار میآید، برخی مثنویها یا غزلهای وی را بیشتر شنیدهاند. با این حال واقعیت این است که در غزلها آنجایی که زبان حماسی را حفظ کرده، موفقتر بوده است و آنجایی که وارد غزلهایی شده که در آن دوره مرحوم اوستا یا شهریار میگفتند، طبیعا با آنها برابری نمیکند.
این شاعر افغانستانی در پایان با اشاره به کتاب «ده شاعر انقلاب» گفت: من این توفیق را داشتم که یک نقد نسبتا مفصلی هم بر آثار استاد حمید سبزواری بنویسم که این نقد در کتاب «ده شاعر انقلاب» منتشر شده است؛ کتابی که در آن به ده تن از شاعران مطرح انقلاب پرداختهام و مرحوم سبزواری نخستین شاعری است که در این کتاب از آن حرف میزنم. در کتاب «ده شاعر انقلاب» من به آثار مرحوم سبزواری پرداختم و تا آنجایی که از دوست و آشنا شنیدم، خود زندهیاد سبزواری نیز از نقدی که در آنجا انجام شده بود راضی بوده است.
نظرات