میزگرد ایبنا بهمناسبت روز ادبیات کودک و نوجوان؛
نُطفه شکلگیری ادبیات کودک و نوجوان را باید در داستانهای عامیانه جستجو کرد
سیدمحمد مهاجرانی و مسلم ناصری دو نویسنده قُمی فعال در حوزه کودک و نوجوان، در میزگردی در ایبنا، به چالشها و مشکلات تالیف و انتشار آثار این حوزه پرداختند و مسائل اقتصادی را در رکود کتابهای کودک و نوجوان، دخیل دانستند.
به نظر شما ادبیات کودک و نوجوان شامل چه بخشهایی از فرهنگ میشود؟
مهاجرانی: تقریباً در تمامی حوزههایی که در دامنه فرهنگ دینی، ملی و اجتماعی و عمومی قرار دارند، رد پای ادبیات کودک را میتوان مشاهده کرد از جمله: باورها، آداب و رسوم، اخلاقیات، هنجارها و ارزشها، اندیشه و زبان و زیبایی شناسی.
ناصری: ادبیات کودک و نوجوان همه بخشهای فرهنگی را شامل میشود و میتوانیم برای کودک و نوجوان بیان کنیم الّا مسائل خاص که مخصوص بزرگسال است. حتی در مواردی که برای کودکان شاید مناسب نباشد نوع نگاه و زبان نویسنده از نظر فرهنگی برای بیان مسئله مهم است. به نظرم همه حیطههای فرهنگی اگر بتواند نیازهای او را رفع کند و باعث فضای بهتری برای نوجوان شود، مؤثر خواهد بود.
مهمترین ویژگی ادبیات کودک و نوجوان به نظرتان کدام است؟
ناصری: اولین چیزی که به نظر من برای ادبیات کودک و نوجوان مهم است، شناخت درست این رده سنی است. در مرحله بعد ما بهعنوان نویسنده و اهل فرهنگ باید برای کودک زمان مطلب بنویسیم، چرا که اگر موضوع مناسب زمانه مخاطب نباشد، مشکل ایجاد میکند. زبان از دیگر موضوعات مهم کودک و نوجوان است. در حوزه ادبیات کودک و نوجوان زبان باید به گونهای باشد که قابل فهم برای کودک و نوجوان باشد. نکته دیگر فرهنگ است. فرهنگی که برای کودک و نوجوان ارائه میشود باید از التقاط دور باشد و او را با سنتها و ملیت خودش آشنا کند.
مهاجرانی: ادبیات کودک هم مثل سایر شاخهها و گونههای ادبیات، ویژگیهایش از دو جهت مورد توجه است: ساختار و محتوا. مهمترین ویژگیهای شکلی و ساختاری ادبیات کودک در حوزه داستان این است که از عناصر داستان به خوبی بهره گرفته شود. شخصیتپردازیها، فضاسازیها و گرهافکنیها هنرمندانه و جذاب باشد تا کودکان انگیزه کافی برای خواندن و دوباره خواندن اثر را داشته باشند. در حوزه شعر نیز اثر ما باید بهره وافری از وزن و ریتم جذاب، وزنهای ابتکاری و تازه، قافیههای نو و خیال پردازیهای کودکپسند، داشته باشد. اما مهمترین ویژگیهای محتوایی ادبیات کودک این است که با درک و فهم و تجربه و تخیل کودک متناسب باشد، باورهای دینی و ارزشهای ملی او را تقویت کند، به رشد و پرورش شخصیت او کمک کند و او را در مهارت اندیشیدن و پرسشگری و سایر مهارتهای مورد نیاز توانمند سازد.
به اهداف ادبیات کودک و نوجوان اشاره کنید. آیا هدفگذاریها ما را به سمت ادبیات تعلیمی سوق نمیدهد؟
ناصری: اهداف ادبیات کودک بیشمار است. جدای از اینکه ادبیات باید کودک را سرگرم کند و لحظهای او را از مطالب اجباری جدا سازد نکاتی که عرض میکنم میتواند از جمله اهداف این بخش از ادبیات باشد. اولین مورد ایجاد اشتیاق مطالعه در کودک و نوجوان است، چراکه کتابهای ادبیات برای اوقات فراغت است و اجباری نیست و مخاطب خودش انتخاب میکند. دومین مطلب کشف استعداد است، و نهایتا آشنایی با فرهنگهای متفاوت و پرورش قدرت خلاقه که با خواندن ادبیات برای کودک و نوجوان میسر میشود.
مهاجرانی: اگر بخواهم در یک جمله به آن بپردازم میتوانم بگویم تولید آثاری که برای کودکان جذاب باشد و کودکان از خواندن آن لذت ببرند و سرگرم شوند. در کنار این هدف کلیدی، این اهداف را میتوان ضمیمه کرد. تقویت و تثبیت باورهای دینی و فطری، آشنا سازی کودکان با حقیقت جهانی که در آن زندگی میکنند - البته متناسب با درک و فهم شان -، تقویت روحیه پرسشگری و در مقابل آگاهیبخشی و ارائه پاسخهای درست و دقیق، تقویت روحیه نوع دوستی و احترام گذاشتن به قانون و نهایتا پرورش ذوق ادبی و هنری.
در فرهنگ شفاهی ما ادبیات عامیانه از جایگاه ویژهای برخوردار است. این فرهنگ چه تاثیری بر ادبیات داستانی کودک و نوجوان داشته است؟
مهاجرانی: ادبیات عامیانه یا شفاهی سرچشمه ادبیات تالیفی و مکتوب است. پایداری و ماندگاری ادبیات در سدههای متمادی و سرزمینهای گوناگون، نشانگر قوت، جذابیت و اهمیت آن است. ادبیات عامیانه در گذر زمان بارها و بارها نقل شده و ویرایش و آرایش شده تا به دوران ما رسیده است. هر قدر ما با این آبشخور آشنا باشیم آثار جذابتری را میتوانیم تولید کنیم. ادبیات عامیانه را هم میتوان به شکل اصیل و بدون تصرف عرضه کرد و هم میتوان با بازآفرینی و شبیهسازیهای هنرمندانه آن را توسعه داد. شبیه کاری که آقای رحماندوست در کتاب «بازی با انگشتها» انجام داده است.
ناصری: داستانهای عامیانه اولین گامهای شکلگیری ادبیات کودک و نوجوان هستند. مثلاً در ایران قصههایی که مادربزرگها برای کودکان نقل میکردند جمعآوری و بازنویسی شده است. داستانهای عامیانه تاثیر عظیمی بر ادبیات کودک و نوجوان داشته است و خواهد داشت، چراکه داستانهای عامیانه قبلا شکل گرفته، صیقل خورده و آنچه متناسب بوده است به جا مانده است. ما ادبیات عامه و افسانهها را باید بخوانیم تا بتوانیم از دل آنها مطالب نوتری به مخاطب عرضه کنیم. اگر این رابطه قطع شود آن زمان ادبیات کودک و نوجوان رو به سستی خواهد رفت.
در جامعه ادبی ما ادبیات کودک و نوجوان مخصوصا ادبیات کودک به یک دغدغه جدی تبدیل نشده و به تعبیری جایگاه آن تقلیل یافته است؟ به نظرتان چرا این نگاه نسبت به ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد؟
ناصری: من اینگونه فکر نمیکنم. اگر تامل کنیم میبینیم بعد از انقلاب تعداد نویسنده رشد پیدا کرده است و کتاب کودک و نوجوان جایگاه خودش را داشته است. اگر سری به نمایشگاه بینالمللی کتاب بزنید خواهید دید، چقدر نشر مرتبط با حوزه کودک و نوجوان زیاد شده و خوب کار میکنند، اما اگر همین امر را با ادبیات کودک و نوجوان جهان مقایسه کنیم البته که ادبیات کودک و نوجوانان در جهان جایگاه ویژهای دارد. این را هم اضافه کنم که ما آثار قابل قبولی داریم که در جهان ارزش ترجمه دارند. آنچه باعث میشود ادبیات کودک و نوجوان ما جایگاه بهتری پیدا کند این است که نویسندهها با زبانهای متفاوت آشنا باشند تا بتوانند خودشان آنگونه که فکر میکنند مفاهیم را به فرهنگهای دیگر منتقل کنند.
مهاجرانی: شاید به این دلیل باشد که ادبیات کودک را ساده و سطحی میانگارند و تصور میکنند که هر کسی اندک ذوق ادبی داشته باشد میتواند برای کودکان کتاب بنویسد. حجم عظیم کتابهای ضعیف و بازاری این پندار را تقویت کرده است. دلیل دیگر این است که نویسندگان ادبیات کودک نوعا سعی میکنند فارغ از تنشهای سیاسی و حزبی و جابجایی دولتها به وظیفه اصیل و خطیر خویش مشغول باشند و طبعاً تلاشهایشان به چشم زمامدارانی که از حامیان خویش حمایت میکنند، نمیآید. خوشبختانه در حال حاضر شکلگیری تشکلهای تخصصی و مراکز پژوهشی ادبیات کودک و نیز تاسیس رشته ادبیات کودک در بعضی از دانشگاهها به ارتقای جایگاه ادبیات کودک کمک شایانی کرده است.
در پایان بفرمایید مشكل و چالش اصلی حوزه ادبیات كودك و نوجوان را در چه بخشهایی میدانید و برای رفع آن چه پیشنهادی دارید؟
مهاجرانی: مشکلات حوزه ادبیات کودک مثل مشکلات سایر شاخههای هنر و ادبیات با مشکلات عمومی جامعه در هم تنیده است. به همین خاطر شناسایی و درمان آن بسیار پیچیده است. رکود اقتصادی و سردرگمی اجتماعی، خانوادهها را شدیداً درگیر کرده است و همین معضل موجب شده که بیشتر خانوادهها جز تامین خوراک و پوشاک فرزندانشان به چیزی نیندیشند و این موجب افت بازار محصولات فرهنگی از جمله کتاب کودک شده است. این موضوع باعث عدم بازگشت سرمایه ناشران میشود که آنها را بی انگیزه و نویسندگان را دلسرد میکند. در کنار اینها کمبود شدید بودجه فرهنگی را هم باید افزود. اگر دولتها نویسندگان کودک را دریابند و با برپایی منظم جشنوارهها و اختصاص جوایز چشمگیر و نیز فراهم آوردن زمینه حضور نویسندگان در مجامع بین المللی یاری کنند، نویسندگان با انگیزه بیشتر و تجربههای گرانبهاتر آثاری جذاب، فاخر و متناسب با دنیای نو تولید خواهند کرد.
ناصری: همانطور که جناب مهاجرانی فرمودند جامعه مشکلات و چالشهای بسیاری دارد که یکی از همین بخشها ادبیات کودک و نوجوان است. ما در زمانی بیش از 30 تا 40 مجله کودک و نوجوان داشتیم، امروز به کمتر از انگشتان دست رسیده است. نشریات به خاطر گرانی و عدم توجه تعطیل شدهاند. ما بیش از 14 میلیون مخاطب کودک و نوجوان داریم اما تیراژ معمول هزارتاست و گاهی پایینتر چاپ میشود. این دردی است که باید با صدای بلند فریاد زد.
نظر شما