نویسنده رمان نوجوان «اژدهای دماوند» در گفتوگو با ایبنا:
نوشتن برای کودک بهمراتب سختتر از نوشتن برای نوجوان و بزرگسال است
«معصومه میرابوطالبی» داستان نویس و نویسنده رمان «اژدهای دماوند» برای مخاطب نوجوان، گفت: نوشتن برای کودک به مراتب سختتر از نوشتن برای نوجوان و بزرگسال است.
شناخت مخاطب، بهخصوص در بخش ادبیات کودک و نوجوان چقدر اهمیت دارد؟
یکی از مهمترین کارهایی که نویسنده باید انجام بدهد، شناخت مخاطب و توجه ویژه به جهانِ دغدغهها و مشکلات آنهاست. مثلا جذابیت متن از ویژگیهای ادبیات کودک و نوجوان است. نویسنده باید به اهمیت این موضوع واقف باشد و این عنصر را همیشه همراه خودش داشته باشد تا بتواند عمیقترین مفاهیم را با مخاطب خودش مطرح کند. کودک و نوجوان به نویسنده فرصت زیادی نمیدهند. بهخصوص در کتاب کودک فرصت نویسنده حجم کمی از کلمات است و باید استفاده بهینهای از این تعداد کم کلمات ببرد.
چه نکتههایی در ادبیات کودک و نوجوان از اهمیت برخوردار است که آن را از رده سنی بزرگسال متمایز میکند؟
کودک نوسواد است و در حال اضافه کردن کلمات جدید به جهان زبانی خودش است و ممکن است تازه یاد گرفته باشد جملهها را کامل بخواند. او بهتازگی توانسته از یک متن بلند، معانی را استخراج کند، لذا لذت بردن از متن برای کودک و نوجوان اهمیت زیادی دارد. نویسنده با دقت و توجه به نکاتی از قبیل پرداختن به دغدغههای فکری کودک و نوجوان، طرح سوالات، گسترش جهان معنی و مفاهیم، ادبیاتی شایسته و فراخور کودک و نوجوان تولید میکند.
سابقه ادبیات کودک و نوجوان در ایران به دوره مشروطه باز میگردد. آنچه مشخص است، ایدئولوژیها در پیدایش آن بیتأثیر نبودهاند. به عنوان نمونه، لیبرالیستها ادبیاتی را شایسته کودک میدانند که جنبه انتقادی ذهن او را شکوفا کند، ناسیونالیستها میکوشند حس فداکاری و ازخودگذشتگی را در کودک نهادینه سازند. نسبت بین ایدئولوژیهای معاصر و ادبیات کودک در چیست؟
ادبیات کودک در ایران و حتی در جهان سابقه چندانی ندارد. در گذشته، کودک مخاطب ادبیات تعلیمی کهن بود و آنها را مخاطب اندرزنامهها و حکایات میدانستند. اینکه کودک به عنوان یک مخاطب جدی، یک اثر مخصوص خودش را بطلبد، نگاه نسبتا جدیدی است و تقویت جنبه انتقادی ذهن او پدیده تازهای است.
دیدگاههای مختلفی نسبت به کودک وجود دارد و همین باعث شده که آثار با توجه به این دیدگاهها متفاوت باشند. مثلا در دیدگاه کودک شرور، که به گناه نخستین بشر برمیگردد، کودک با پیش فرض منحرف شدن از خط اصلی در نظر گرفته میشود. پس اثر به گونهای خلق میشد که کودک را به راه راست هدایت کند تا از شرارت اولیه او بکاهد. این نگاه تربیتی هر چند بسیار کمتر اما هنوز هم در آثار کودک و نوجوان دیده میشود. بعدتر نگاهها نسبت به کودک تغییر کرد. ژان ژاک روسو و نظریه کودک بیگناه را معرفی کرد و جان لاک و مکتب اصالت تجربه و بعدتر فروید تغییراتی ایجاد کردند.
تقویت جنبه انتقادی ذهن کودک یکی از نگاههای جدید در ادبیات کودک است. ایدئولوژی به عنوان اندیشههای سیاسی و اجتماعی بصورت موضعی، ممکن است بر ادبیات کودک و نوجوان اثر بگذارند و طیفی از آن را درگیر کند اما جریانهای اصلی ادبیات کودک با نگاههای جدید به ماهیت کودکی و شناخت جدیدتر از او برمیگردد.
در نگاهی که الان به کودک فیلسوف میشود، از جنبه کنجکاوی و سوالهای مکرری که کودک میپرسد بهره میبرد تا فکر کردن، جستجو کردن و آشنا شدن با تفکر منطقی را در کودک افزایش دهد.
به نظرتان مشکل نویسندگان و شاعران این حوزه چیست؟ ناشران چه کمبودهایی در این حوزه دارند؟
شاعران را اطلاع ندارم. اما نویسندهها با یک سیل عظیم از ترجمه مواجهاند. ترجمههایی که گاهی موازی کاری است. یک اثر به چند نام، توسط چند ناشر چاپ میشود. همین عرصه را برای حضور اثر تالیفی به مراتب کمتر میکند. معتقدم نویسنده ایرانی باید سطح کیفی کارش را بالا ببرد، اما لازم است عرصهای برای حضور آنها باقی بماند.
شما به عنوان نویسنده کودک و نوجوان، مشكل اصلی این حوزه را در چه میبینید؟
فکر میکنم یکی از آنها چاپ آثار بیکیفیت و دیگری ممیزی باشد. مواردی که ممکن است در یک اثر تالیفی حذف یا اصلاحیه بخورد، در یک اثر ترجمه بهراحتی برایشان قابل پذیرش است. باید بررسی آثار کودک برای چاپ به کارشناس ادبیات کودک سپرده شود. کسانی که در این حوزه صاحبنظر و فکرند تا بتوانند از چاپ آثار با کیفیت کودک و نوجوان حمایت کنند.
به نظرتان آیا توجه به بخش کودک و بخش نوجوان یکسان است؟
بخش داستانها و رمانهای نوجوان، جدیدتر از بخش کودک است. زمانی نوجوان را کودک و زمان دیگر او جوان میدانستند، اما حالا آثار نوجوان درخوری، هم در بخش ترجمه و هم در بخش تالیف وجود دارد.
جایگاه ادبیات کودک و نوجوان را نسبت به ادبیات بزرگسال چگونه ارزیابی میکنید؟
دیدگاهی بین بسیاری از نویسندگان و ادیبان مطرح است که مثلا نویسندهای که توانایی نوشتن داستان برای بزرگسال را ندارد، پس در حوزه کودک و نوجوان قلم میزند. یا حتی این تعبیر را من از استادی در حوزه کودک و نوجوان شنیدم که میگفت: یک نفر برایشان آرزو کرده کاش قدرت قلمشان آن قدر بشود که یک روزی برای بزرگسالان بنویسند. اجازه بدهید یک نکته را در این رابطه عرض کنم. به آثار کودک و نوجوانی که ضعیف است کاری ندارم. کارهایی که فقط برای پر کردن رزومه یا بلند بالا کردن لیست آثار چاپی یک نویسنده چاپ میشوند موضوع بحث من نیست. من درمورد آثار فاخر این حوزه صحبت میکنم. یک کتاب کودک ممکن است مدت زیادی از نویسندهاش وقت بگیرد و نویسنده با مخاطب در مورد این موضوع به گفتگو بنشیند و جنبههای روانشناسی موضوع را بررسی کند و حتی از نظر فرآیند حل مسئله آن را بسنجد. به نظر من نوشتن یک کار برای کودک به مراتب سختتر از نوشتن برای نوجوانان و بزرگسالان است.
با توجه به مقتضیات روز و پیشرفت تکنولوژی، بهعنوان نویسنده چه راهکاری برای ترغیب کودک و نوجوان به کتابخوانی دارید؟
شاید ایبوکها. اپلیکیشنهای کتابخوانی و جمعهای کتابخوانی مثل باشگاههای کتابخوانی نیز میتواند آنها را بیشتر به کتاب و کتابخوانی ترغیب کند. رسانه، چه رسانه ملی و چه رسانههای مجازی نقش مهمی برای فرهنگسازی در این حوزه ایفا میکنند.
نظر شما