اپیدمیِ زوال امید، جامعة بشری را به جانبِ جنایت علیه خویش خواهد برد. ظاهراً و در این ایامِ سوگوار... همه جا روز و نور و روشنایی هست، اما تو چیزی نمیبینی...
«اپیدمیِ زوال امید، جامعة بشری را به جانبِ جنایت علیه خویش خواهد برد. ظاهراً و در این ایامِ سوگوار... همه جا روز و نور و روشنایی هست، اما تو چیزی نمیبینی. همه جا حرف و تکلم و هیاهو هست، اما تو چیزی نمیشنوی. همه جا، هرچه بخواهی و بباید... هست، اما دستهایِ خالی تو ... توانِ لمس هیچ حس و حال و حوصلهای ندارد:
پرگوی لال. هلهلهمند خاموش. سیر از طعامِ گرسنگی. امن در وحشتِ مدام. و همراه با همذاتِ هوشمندی بهنام مرگ که پرستار پریشانیهای توست. دوستاقبانی که درگاه را به روی تو بسته و کلید را بلعیده است. ضدامیدی ویرانگر که پشتِ سرِ واژههای تو، نَفَس در سلاسلِ دیوارها حبس کرده است. اسم این ضد امید چیست؟
مهرههای این همه ملال در یک بازیِ مرموز، بشریت را سرتاسر این سیاره «سرِکار» گذاشته است. سرگرمی ستمگری که از هر مقطعی در تاریخ به شاهرگِ آدمی نزدیکتر است. گماشتة گولآوری با تازیانه تاریکاش در دست، بالایِ سرِ ما ایستاده و فرمان به خاموشی و تنهاماندهگی میدهد. این چه هیولایی است که رهآوردِ بیرحمِ آن به زوالِ شادمانیِ خانوار مشترکِ بشری منجر میشود؟ اسم این ضد امید چیست؟
این مرارتِ منحوس و مشترک، جز عزای عمومی، جز عذاب و نامرادی و بیپناهی، کیست جز کبادهکشی که در خواب نیز صیحهکشِ ذهنِ جمعیِ انسان است. کرونایِ تنانه، به یاریِ کرونای سیاسی (در جهان) آمده است. دولتهای مستقر در فتنة استبداد، صاحبِ جلادی بیهزینه و گوشبهفرمان شدهاند؛ ویروسی که آنقدر باهوش و شناور و مخفیکار است که آدمی را وامیدارد تا «او» را فرستادة آزمایشگاههای جهانِ سلطه بداند. اما افسار آن از دستِ داوران دوزخ نیز در رفته است. با این حال سود سیاسی این فتنه بیش از ضررهای اقتصادی در سطح جهانی است. در عصرِ بحرانِ آرمانها، کرونا در مقام جنگ بزرگ، تغییر و جابهجایی «قدرت» را در پی میآورد؛ اما در این هیابانگِ بیشلیک، این مردم، خاصه فقرا هستند که قربانی میشوند.
لالایی به شرطِ تیر خلاص، نیاز به ترجمه ندارد. این تنهاماندهگیِ مجبور، فراگیر، بیشَفَقَت، بیراه و بینجات... همه را درگیر کرده است. سرگرمیِ مرگ برای بقاء و تحکیم قدرت است که زوالِ شادمانی و افسردگیِ امید را تقویت میکند، زوال امیدی که «تسلیم» ملتها را رقم خواهد زد.
فورانِ تَعَفنِ فقر در شرایطِ کرونا، به غمانگیزترین راهِ فرار منتج میشود: خودکشی! تهدیدی خوفآور علیه خویش. زوال امید و شادمانی، خاصه در موقعیتِ بیپناهی، خانوادهها را درمانده کرده است. درآمدِ دردی که این وهله سوار بر کجاوة کرونا، خودکشی را به ارمغان آورده است. دست در خود گشودن آن هم در سنین کودکی، زنگ خطر نیست، سونامیِ فاجعة عظیم است که نقارة قیام علیه نداشتن را بهصورتی دمیده که هیچ کس قادر نیست خود را به «نشنیدنِ» آن بزند.
هلهلة دوگانة فقر و افسردگی، جانهای خاموش مانده و به لب آمده را هدف گرفته است. زوالِ شادمانی و امید، همة واگنهای مملو از مجروحانِ فقر را به سوی مقصدیِ میبرد که بلیط بازگشت ندارد. خودانتخاریِ خاموش که در حال تکرار است، پیشدرآمدِ ورود به هرج و مرجی است که میتوان از آن بهعنوان مولود کرونا نام برد. فقر، آشفتگیِ خفته، نزاع عمومی، خلجانهای خانوادگی، و ناامیدی نسلهای جوانتر... جهنمی است که همه را با هم به قعر ناامنی غیرقابلِ مهار هدایت خواهد کرد. در چنین شرایطی نخستین قربانیانِ خانوارهای درمانده، کودکاناند. هنوز آنقدر بیگناهاند که طاقتِ درد در موقعیت را ندارند، به همین دلیل به وقتِ سلطة کرونا، جز حذفِ درد از طریق حذفِ خود، راه دیگری به ذهنشان نمیرسد: طلبِ آرامش از گورستان زنهار...! اپیدمی زوالِ امید و شکستِ شادمانی، جامعة آسیبپذیر را به سوی جنایت علیه خود راه خواهد برد.
نظر شما