گفتوگوی ایبنا با جواد کلاته عربی؛
خاطرهنگاری و مستندنگاری در حوزه دفاع مقدس از رمان پیشی گرفته است
نویسنده کتاب «در هیاهوی سکوت» گفت: در حوزه ادبیات پایداری، چه انقلاب و چه دفاع مقدس، رویکردمان بیشتر به سمت خاطرهنگاری و مستندنگاریست که اتفاقاً درست است، چون ما هنوز از این خاطرات دور نشدهایم و صاحبان خاطره میتوانند این حوزه را پایش کنند.
برای نگارش کتاب چطور به آقای عباس ورامینی رسیدید؟ و انگیزه شما برای خلق این اثر چه بود؟
شهید عباس ورامینی در دوران دفاع مقدس، رئیس ستاد لشگر 27 بوده و همچنین از دانشجویان پیرو خط امام(ره) بوده و در امورات لانه جاسوسی هم مسئولیت داشته و به عنوان نفر دوم عملیات لانه جاسوسی کار خود را شروع میکند و در ادامه مسئول بخش عملیات لانه جاسوسی میشود و از دو جهت، هم بحث جایگاه ایشان در دفاع مقدس به عنوان فرمانده ارشد و معاون حاج همت (در حدود یک سال و نیم) و از طرفی هم در بحث انقلاب اسلامی و مسئولیتی که در مقطع مهمی در امورات لانه جاسوسی داشته از نظر بنده جایگاه مهمی داشت و به همین دلیل علاقهمند بودم که به زندگی این شهید بزرگوار بپردازم.
«در هیاهوی سکوت» از چه ويژگیهايی در زمینه نگارش برخوردار است؟ و چه سبكی در نوشتن كتاب به كار بردهايد؟
در نگارش کتاب، دقت نظرهایی داشتم، زیرا عباس ورامینی بخاطر حضور در دو مقطع مهم انقلاب و جنگ از نظر بنده شخصیت مهمی به شمار میرفت بخشی از اهمیت موضوع مسئولیت ایشان به عنوان رئیس ستاد لشگر 27 بوده و در مقطعی نیز رئیس ستاد 11 غرب بوده که سه لشگر زیرمجموعه این ستاد بود و ستاد لشگر هم یعنی بخشی که همه امورات جاری لشگر غیر از بخش عملیات و اطلاعات، از لجستیک گرفته تا نیروی انسانی، تدارکات و مسائل دیگر و واحدهایی که زیر نظر لشگر است با ستاد لشگر هست و در واقع یک فرمانده دوم در لشگر به شمار میآید که تمام امور آن را مدیریت میکند و بخاطر این جایگاه ایشان در جنگ و مسئولیتی که در زمینه لانه جاسوسی داشتند، سعی کردم یک روایت مستند و مبتنی بر اسناد ارائه دهم که اسناد و راویها هم حضور پررنگ و ملموس داشته باشند، یعنی به این صورت نبوده که تمام ماجرا را به عنوان سوم شخص یا دانای کل تعریف کنم. خیلی از حوادث و خاطرات مهم را با روایات صاحبان آنها انجام دادم چون میخواستم اهمیت موضوع را انتقال دهم بنابراین فرمی که انتخاب کردم فرم مستند بود، با این رویکرد که استنادات خودشان برای مخاطب ملموس باشد.
بخشی از مستندات، روایتهای همرزمان شهید است که اینها در جای خودش در قالب اول شخص استفاده شده و بخشی نیز شامل اسناد و مدارکی بود که با دسترسی به اسناد جنگ بدست آمد و از آنها به صورت ملموس در کتاب استفاده شده، مثلاً بیسیمهایی که از عملیاتها به جا مانده بود را کاملاً بررسی کردم و 1000 صفحه بیسیم مطالعه کردم تا توانستم 10 صفحه از آن استخراج کنم. همچنین به جلسات فرماندهی که در حضور حاج همت یا فرماندهان دیگر برگزار شده بود، دسترسی پیدا کرده و مطالبی را استخراج کردم و به مصاحبههایی که با شهید ورامینی چه در مقام فرمانده گروهان یا معاون گردان یا در مقام ریاست ستاد 28 و یا ریاست ستاد سپاه 11 غرب انجام شده بود، دسترسی پیدا کردم و به خاطر اهمیت موضوع سعی کردم از اسناد به صورت ملموستر استفاده کنم تا این اهمیت به مخاطب منتقل شود به همین دلیل، تنوع اسنادی در این کار بسیار مطلوب و بالاست، مثلاً نامههای شهید و بیسیم و جلسات فرماندهی و گزارشات راوی عملیات، اسناد دیگر و احکام و نامههای اداری در این اثر گنجانده شده و همه اینها در کنار هم باعث شده با اثری روبرو شویم که به لحاظ تنوع اسنادی شاید قابل تأمل باشد.
کار نوشتن این کتاب چه مدت طول کشید و از راستیآزمایی هم که در این کتاب شده قدری توضیح بفرمایید؟
نوشتن کتاب، حدود سه سال طول کشید. خاطراتی در دست داشتیم که به صورت شفاهی اعلام شده بود، اما در کنار این خاطرات، به اسنادی رسیدیم که کار مهمی که شهید ورامینی در عملیات والفجر 4 انجام داده و در نهایت منجر به شهادت ایشان میشود را عیناً نقل کرده است. لشگر 27 در غرب کشور در مکانی با عنوان قلاجه اردوگاه داشته و تمامی امکانات یک لشگر وسیع به عنوان ادوات و نیروهای جنگی در آن جا مستقر بودند و ایشان کاری کرده که به گواه تمام کارشناسان جنگ، کل لشگر با چند هزارنفر نیرو و کامیون و وسیله نقلیه را با یک ستون کشی منظم بدون تلفات و آسیب در عرض 48 ساعت از قلاجه به منطقه دیگر منتقل میکند و این اتفاق بزرگی در مدیریت جنگ است. قبلاً این موضوع را از دیگران شنیده بودم، اما در منابع و اسناد دست اول جنگ به گزارش راوی عملیات که خودش عیناً مشاهده کرده بود رسیدم و دستنوشتههای ایشان را با جزئیات فراوان دیدم که در کتاب هم با همان قلم و لحن راوی آورده شده و درواقع اسناد در راستیآزمایی خیلی کمک کرده و غیر از آن در بخشهایی که خلاء اطلاعاتی داشتیم، مثلاً چون ایشان فرمانده ستاد بوده قطعاً در عملیات برای ما این ابهام وجود داشته که لحظه عملیات ایشان چکار میکرده؟ ما بی سیمهایی پیدا کرده بودیم که گواه این را داشت که ایشان در لحظه عملیات جنگ را مدیریت کرده و در جایی که حاج همت از فرط خستگی خوابش برده در آنجا همه ارکان لشگر با عباس ورامینی در ارتباط هستند.
در تألیف کتاب از نظر اصالت اسنادی به سراغ اسنادی رفتهام که تاکنون منتشر نشدهاند و این دیتای خودم را از آنها استخراج کردم و زمانی که برای نگارش کتاب صرف شده به این دلیل است که گاهی هزار صفحه جلسه فرماندهی میخواندم و در نهایت از 10 صفحه میتوانستم استفاده کنم و بخشی از زمان صرف این اتفاقات شده یا مثلاً در جایی با حاج عباس ورامینی مصاحبه شده و میدیدم این مصاحبه نقص دارد دوباره به اصل صوت مراجعه و مصاحبه را پیاده میکردم، زیرا بحث حائز اهمیت در حوزه مستندگاری این است که چقدر پایبند به واقعیات عرصه جنگ باشیم و نویسنده چقدر میتواند در تصویرسازی دخل و تصرف کند.
به نظر شما ملاک و معیار یک خاطره برتر چه عناصر و مؤلفههایی باید داشته باشد؟
مخاطبی که یک اثر را میخواند، حتماً برایش مهم است که این اثر چقدر با واقعیت منطبق است. در کتاب مربوط به شهید ورامینی میتوانم این ادعا را داشته باشم که بسیار به این اصل پایبند بودم و نسبت به این قضیه وسواس داشتم که بتوانم آنچه درج میکنم بعداً اسنادش را منتشر کنم تا مردم بدانند که من چقدر نزدیک به واقعه عمل کردم. همچنین این روایتها با تصویرسازی به سمع و نظر خانواده و همرزمان شهید رسیده و مورد تأیید آنها قرار گرفته است.
خاطرهنگاری به عنوان یک ژانر به عنوان یک گونه ادبی در ادبیات جهان جایگاه ویژهای دارد. خاطرهنگاری در کشور ما در مقایسه با دیگر نقاط جهان کجا قرار میگیرد؟
اطلاع و اشرافی روی خاطرهنگاری در دنیا ندارم، اما یک چیزی را در داخل کشور خودمان میفهمم و آن این است که ما در حوزه ادبیات پایداری، چه انقلاب و چه دفاع مقدس، رویکردمان بیشتر به سمت خاطرهنگاری و مستندنگاریست که اتفاقاً معتقدم، درست و طبیعی است، چون ما هنوز از این خاطرات دور نشدهایم و هنوز صاحبان خاطره زندهاند، یعنی اگر امروز درمورد حاج همت یا شهید احمد متوسلیان فیلم میسازیم یا کتاب مینویسیم، همرزمان و خانوادههای آنها زندهاند، پس ما طبیعتاً باید به سمت مستندنگاری و خاطرهنگاری برویم.
مسأله این است که در زمانی که این صاحبان خاطره زنده هستند و میتوانند این حوزه را پایش کنند، نباید به سمتی رویم که چنان تصویرسازیها و دخل و تصرفهایی در حوزه مستندنگاری و خاطرهنگاری کنیم که با اصل موضوع تضاد پیدا کند. ما ممکن است 20 سال دیگر که دستمان خالی شد از صاحبان خاطره، شاید در عرصه رمان و تصویرسازیهای افراطی به مشکلی برنخوریم ولی در زمان امروز ما باید سعی کنیم با رعایت اصول مستندنگاری اثری را تولید کنیم که اگر چه روایت و زبانش صمیمی است، اما نزدیکترین روایت به واقعیت باشد و به قیمت تصویرسازی و جذابسازی یک روایت آن را از اصل ماجرا دور نکنیم که گاهی تضاد پیدا کند و در دوران تب مستندنگاری ما باید با نقد و بررسی آثار مهم و معروف، این شناخت را به نویسنده، ناشر و مخاطب بدهیم که خودش را به راه ثوابی نزدیک کند که در عین مستندنگاری زیبا هم نوشته باشد.
این روزها مشغول نوشتن کتاب جدیدی هستید؟
مشغول نگارش کتابی در رابطه با عملیات تنگه ابوقریب هستم اما نکتهای که بنظرم اهمیت دارد این است که اگر شما به عنوان شخصی که فیلم تنگه ابوقریب را دیدید، وقتی کتاب را مطالعه میکنید متوجه شوید که بسیاری از فضاسازیها و حتی گاهی خردهقصهها اساساً وجود خارجی نداشته، چه احساسی خواهید داشت؟ قطعاً اعتماد خود را به آن اثر از دست میدهید. وقتی یک نفر فقط در یک عرصه به ما دیتا میدهد، مثلاً درمورد شخصیت شهید ورامینی ما میخوانیم و اعتماد میکنیم، اما مابه ازای دیگری وجود ندارد که بتوانیم مقایسه کنیم و بدانیم چقدر مطابق واقع است. اگر کتابهایی که در این حوزه چاپ میشود مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، حتماً مهم و تأثیرگذار خواهد بود.
نظر شما