شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۵
چرا میرزاده عشقی، خلیل ملکی را «ملک‌زاده دیرین» و «جگرگوشه شیرین» نامید؟

حمید شوکت در کتاب «میعاد در دوزخ» به زندگی سیاسی خلیل ملکی می‌پردازد و می‌گوید: خلیل ملکی تبریزی، برای ما بیگانه‌‏ای آشناست. ملکی در این سال‌ها همواره با ما و سرآمد ما بوده است. راه و رسم او را در تمام این سال‌ها، چاره هر درد و مرهم هر زخمی انگاشته‌ایم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، خلیل ملکی تبریزی، برای ما بیگانه‌‏ای آشناست. بیگانه بودنش در نگاه نخست سخنی غریب می‌نماید، چرا که در این سال‌ها حرف و سخن بسیار درباره‌اش گفته و شنیده‌ایم. سال‌هایی که نه تندی و درشتی، که بردباری و مدارا سکه رایج و پیمانه سنجش نیک و بد زمانه بوده‌اند. ملکی در این سال‌ها همواره با ما و سرآمد ما بوده است. راه و رسم او را در تمام این سال‌ها، چاره هر درد و مرهم هر زخمی انگاشته‌ایم تا به عیار و اعتبار همان سکه رایج و پیمانه سنجش، هرچه از او دور می‌شویم به ما نزدیک‌تر ‏شود. در چنین روزگاری گزاف نگفته‌ایم اگر با یادی از رستاخیز شهریاران ایران میرزاده عشقی، ملکی را «ملک‌زاده دیرین» و «جگرگوشه شیرین» بنامیم. غزلسرای توامان آزادی و عدالت اجتماعی که فکر و قلمش، دار و ندارش را در راه نیکبختی مردمان سرزمینی نهاد که از دل و جان بدان مهر می‌ورزیدند.

شاه‌بیت غزل زندگی اندوهبارش را چنان سروده‌ایم که هیچ اسارتی را برنمی‏‌تابید و اسیر توده نبود تا در چشم خطاپوشمان حقیقت دیگری پنهان بماند که توده را به‌‏صرف توده بودن، به‌‏صرف تهی‌‏دستی، کمال راستی و درستی پنداشته بود. گویی در سرسرای تاریخ، آیینه‌‏ای در غبار برابرش نهاده باشیم که در آن تصویری از او نه آن‌‏گونه که بود، که آن‌‏گونه که می‏‌انگاریم و می‌‏پنداریم نقش بسته باشد. آیینه‏‌ای‏ شکسته‏ به تاوان تندی و درشتی روزگار سپری شده‏ که جز خاک و خاکستر پیامد دیگری بر جای ننهاده باشد. ما ملکی، این بانگ فروخفته فرودستان را از آغاز تا پایان، آوای رسای هشدار بی‌‏پژواک چنین روزگاری انگاشته‌‏ایم. خورشید تابانی که بار دیگر سر برآورده است تا ظلمت برخاسته از تندی و درشتی خطاهای بی‌‏شمارمان را فروبکاهد و فکر و اندیشه‏‌مان را جلا و درخششی تازه بخشد.



در چنین دور و زمانه‌ای، دیربازی است که او را رهرو راستی و نماد بی‌بدیل خرد، دلیر و بی‌باک، چالاک یافته‌ایم. پاک و زلال چون سرچشمه آگاهی و خردی ناب و یگانه که هیچ کاستی، هیچ لغزش و نکوهشی را برنمی‌تابد. بی‌آنکه لختی درنگ کنیم و بیندیشیم و ببینیم آیا به‌راستی چنین است که می‌‏پنداریم یا اینکه ملکی تنها نجوای بیگانه‌‏ای آشنا، نجوای ازخودبیگانگی ماست که بار دیگر سر برافراشته است؟ سربرافراشته است تا چون گوهری شب‌تاب نشان دیگری باشد برآنکه گویی در گردش شتابان گردونه سیاست، همواره جز خدمت و خیانت و جز پاسخ‌های صریح و آسان به پرسش‌های پیچیده و دشوار بدیل دیگری نشناخته و نمی‌شناسیم.

کتاب «میعاد در دوزخ» به زندگی سیاسی خلیل ملکی می‌پردازد، حمید شوکت در این اثر در 13 فصل به کشمکش با سفارت ایران در برلین جمهور وایمار، پنجاه‌و سه نفر و زندان قصر، شوروی و حزب توده ایران، امتیاز نفت شمال و بحران آذربایجان، رویارویی با رهبران حزب توده ایران، اصلاح‌طلبان و انشعاب، حزب زحمتکشان ملت ایران، سوسیالیسم و آزادی؛ اسلام و عدالت اجتماعی، بقایی، مصدق، آیت‌الله کاشانی، حزب زحمتکشان ملت ایران نیروی سوم،تجربه هند، مصر، یوگسلاوی، نهضت مقاومت ملی، جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی می‌پردازد.

خلیل ملکی یکی از روشنفکران و تئوریسین‌های سیاسی ایران در قرن بیستم بود. دلیل شکست آنی و پیروزی آتی او هم درست همین بود که بدون کمترین توجه به قدرت‌های موجود آنچه را حق و حقیقت می‌دانست می‌گفت و می‌نوشت. در سال 1344 که خلیل ملکی برای چندمین و آخرین بار گرفتار زندان شده بود، دکتر امیر پیشداد، توسط جلال آل احمد برای او پیغام داد که همتی کند و خاطرات سیاسی و اجتماعی خود را بنویسد. ملکی اگر چه این دعوت را اجابت می‌کند، اما در نهایت فرصت اتمام خاطراتش را نمی‌یابد. او خود درباره ویژگی خاطراتش چنین می‌گوید: «من بیش از تفسیر، به شرح واقعیات و توضیح آنان می‌پردازم و قضاوت نهایی را به عهده علاقه‌مندان می‌گذارم. این خاطرات بیش از آنکه تاریخ حوادث باشد، تاریخ برخورد افکار است.»



آخرین ماه‌ها و روزهای ملکی در چنین فضایی سپری شد. از خانه کمتر بیرون می‌آمد و به ندرت به دیدار کسی می‌رفت. دایره گردشش مگر «گهگاهی با ماشین» از میدان فردوسی و دروازه دولت فراتر نمی‌رفت. دیگران نیز اغلب از «معاشرت» با او گریزان بودند، مباد «اسباب زحمتشان» شود. وی در نامه‌ای به حسین ملک نوشت: «مثل اینکه یک نهضت نوین انقلابی در جهان غرب در شرف پیداست که جنبش کهنه و تنبل قدیمی را جوان خواهد کرد و معلوم خواهد کرد که جهان غرب عقیم نیست و افکار و ایده‌های نو که شاید عالم‌گیر شود و در جهان سوم نیز نتایج عملی داشته باشد» در راه است. ملکی این بار فکر رفتن به اروپا به ذهنش راه یافته بود. در نامه‌ای از علم خواست با رفتنش موافقت کنند و با یادی از سعدی نوشت «نتوان مُرد به سختی که من اینجا زادم» و افزود: «اگر به سختی مردن من دردی از کشور دوا می‌کرد حُسن استقبال می‌کردم.» او که از بیماری چشم رنج می‌برد و از هزینه بیمارستان و عمل جراحی که در ایران سرسام‌آور بود از پیشداد خواسته بود پرس و جو کند عمل جراحی مداوای آب مروارید چشم و هزینه بیمارستان در اتریش چقدر است؟

خلیل ملکی در نامه‌اش به پیشداد نوشت: «وضع مزاجی من درخشان نیست. شاید از خط من حدس زده‌اید که دستم می‌لرزد. البته با مراقبت و خوردن دارو بهتر می‌شود. چشم چپ را عمل کرده‌ام و حالا در صورتی که چشم راست نیز عمل شود تعادل بهتری پیدا خواهم کرد.» با امید به اینکه اگر خرج سفر و عمل و مداوای چشم در اتریش خیلی گران نشود و به اندازه ایران باشد سفری به اروپا بیایید و دوستانش را نیز ببینید تا هم «فال» باشد و هم «تماشا» و خشنود  از آنکه حقوق بازنشستگی سال‌های گذشته‌اش را دریافت کرده و بدهی‌هایش را پرداخته بود. پس آن‌قدر داشت که هم هزینه سفر را بپردازد و هم خرج عمل جراحی را در اتریش که یقین داشت کمتر از ایران می‌بود.»



در پایان نامه‌اش به پیشداد افزود: «هر چند اشتیاق فراوان به دیدن شما دارم، اما ترجیح می‌دادم که در ایران و در محیط اینجا شما را ببینم نه در محیط اروپا که با این حال مزاجی برای من دشوار است که بدون پرستاری خانواده زندگی کنم.» و چون کارش همواره نظم و نسق داشت، این را نیز در نامه‌اش به پیشداد ناگفته نگذاشته بود: «در صورتی که صلاح در این بود که اتریش عمل کنم، حتما به دیدار شما نیز اقدام خواهم کرد. به شرط آنکه مانعی پیش نیاید و بتواند گذرنامه بگیرد. هر چند امیدی نداشت با صدور گذرنامه موافقت کنند. دو ماه بود برای گرفتن گذرنامه اقدام کرده و این بار نیز چون گفت‌وگوی نافرجامش با هویدا، نخست وزیر در گرفتن اجازه انتشار نشریه پاسخی نگرفته بود. به هویدا این ماندگارترین کارگزار روزگار استبداد محمدرضاشاهی گفته بود: «... آقا شما از جان ما چه می‌خواهید. یک دفعه خیال ما را راحت کنید. تلفن منزل من تحت کنترل است. هیچ‌گونه اجازه فعالیت به ما نمی‌دهند. سازمان امنیت ما را خیلی اذیت می‌کند.» و در شام تیره و تار ستم، دم و دیده فروبسته بود.

کتاب «میعاد در دوزخ» زندگی سیاسی خلیل ملکی نوشته حمید شوکت در 648 صفحه، شمارگان 2000 نسخه و بهای 135 هزار تومان از سوی نشر اختران منتشر شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها