در زادروز فروغ فرخزاد مطرح شد:
عدهای بدون آنکه فروغ را بشناسند عاشق او هستند یا متنفرند/ فروغ فاتح دوران خودش بود
نویسنده کتاب «و این منم زنی تنها» که به معرفی و شناخت زندگی فروغ میپردازد، اظهار کرد: طیف کثیری از آحاد مردم بدون اینکه فروغ را بشناسند، شیفته او هستند و طیف دیگری بدون آنکه به درستی، دقت و درایت فروغ و آثارش را بشناسند به مخالفت با او برخاستهاند و از او متنفرند.
امین یاری در توضیح این اثر ایبنا گفت: کتاب «و این منم زنی تنها» امسال از سوی انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است. من در سالهای تدریس گاه و بیگاه به اشعار و زندگی فروغ استناد میکردم و همیشه در ذهن من بود که در راستای ابعاد فکری و زوایای اندیشه فروغ تحقیق و پژوهشی انجام دهم و به شخصیت ادبی و علمی و زندگی فروغ که همیشه برای من سؤالبرانگیز بوده، بپردازم.
وی ادامه داد: همین دغدغه باعث شد تا به صورت متدیک و روشمند روی آثار و زندگی فروغ کار کنم و به بررسی همه زوایای زندگی ادبی او بپردازم. بعد از اتمام کار اثر را به دکتر بیژن عبدالکریمی، مدیر انتشارات نقد فرهنگ نشان دادم و با او مشورت کردم و تصمیم بر این شد که این کتاب در انتشارات نقد فرهنگ منتشر شود.
این مدرس زبان و ادبیات فارسی در توضیح محور اصلی کتاب گفت: فروغ همیشه از مناظر مختلف مورد داوری و قضاوت قرار گرفته است؛ گاهی به شدت به او تاختهاند، گاهی از او تعریف کردهاند و در کل صحبت درباره او زیاد شده است. من در این اثر تصمیم گرفتم که وارد زوایای فکری خود فروغ بشوم و از این منظر او را بررسی کنم. این کار بدون هیچ تعصبی و به صورت روشمند انجام شده و به صورت مکتوب در خدمت دوستان و بزرگان قرار گرفته است.
وی افزود: من تا امروز 17 کتاب منتشر کردهام که تنها کتابی که مقدمه مفصلی دارد، همین کتاب فروغ فرخزاد است. در فصلهای مختلف کتاب تقویم زندگی فروغ بررسی شده است و تحت عناوینی مثل فروغ در آینه نثرهایش، فروغ در آینه شعرهایش، بررسی تکتک دفترهای شعر، فروغ در نگاه موافقان منتقد مثل خانلری، سیمین دانشور، شجاعالدین شفا، محمدرضا شفیعی کدکنی و دیگر اشخاص ادبی مطالب بیان شده است. همچنین نظرات مخالفان فروغ مثل عبدالکریم سروش، شهریار، آیتالله مطهری نیز آمده و بررسی شده است. در فصلهای انتهایی ترکیبات زیبای ادبی فروغ آمده است، معنی برخی از واژگان کلیدی و سمبولیک او در شعرهایش بیان شده است و در آخر بنمایههای شعر فروغ را در کتاب میبینید.
یاری با اشاره به تفاوتهای فروغی که مردم میشناسند با فروغ واقعی گفت: طیف کثیری از آحاد مردم بدون اینکه فروغ را بشناسند، شیفته فروغ هستند و طیف دیگری (حتا از آنهایی که به ظاهر باسواد و شناخته شده هستند)، بدون اینکه به درستی، دقت و درایت فروغ و آثارش را بشناسند و به تحلیل و تحقیق آنها بپردازند، به مخالفت با او برخاستهاند و از او متنفرند.
وی ادامه داد: به نظر من برای شناخت فروغ باید به متن شعر فروغ پرداخت و این بررسی باید از ابتدا تا انتها باشد و به دلیل ضعیف یا قوی بودن برخی آثار، نباید اثری را کنار گذاشت. من به این نتیجه رسیدم که فروغ مظهر صداقت، انسانیت و مظهر یک انسان والاست و به قول سهراب سپهری به شکل خلوت خود بود. ظاهر و باطن فروغ یکسان بود، اهل نفاق، ریا و تظاهر نبود و همین قضیه باعث شده تا افرادی که روی او و آثارش تحقیق میکنند، پیشینههای ذهنی را کنار بگذارند و عاشق او شوند.
این نویسنده و محقق با اشاره به عرفان فروغ گفت: فروغ در اوج انسانیت؛ نشان داد که میتوان به مرحله عرفان عملی گام نهاد. عرفان او از نوع عرفان مشایخی همچون جنید و حلاج و شبلی و ابنعربی نبود؛ چراکه میبینیم استادان استخواندار محافل حوزوی و دانشگاهی از تبین و تحلیل اصطلاحات گنگ و درشت وی درمیمانند. عرفان فروغ کمال انسانی اوست که در آن اوضاع روحی و تحریم دور و نزدیک و فروپاشی خانواده را میبینیم.
وی ادامه داد: او فمنیست به معنای امروزی که آمیخته با قضایای سیاسی است نبود. فروغ خودش بود. او یک انسان مستقل بود که از پنجره خودش داشت به مناظر نگاه میکرد. او فمنیست به معنای امروزی نبود؛ اما مدافع حقوق زنان بود. البته بهتر است بگویم که او مدافع حقوق انسان بود؛ یعنی عموما مدافع حقوق انسان و خصوصاً مدافع حقوق زنان بود. او پخته بود و با همان سن کمش رسیده بود به آنجایی که میخواست.
یاری در توضیح نگاه فروغ به خودش گفت: او همیشه در حال رفتن، پویش و کمال بود و همیشه با خودش خداحافظی میکرد. یعنی وقتی دیروز یک شعری میگفت، امروز منتقد دیروزش بود. او همیشه در حال رفتن بود یا به عبارت بهتر آنچه هست و آنچه باید باشد را به خوبی میفهمید. به قول سیمین بهبهانی، فروغ همیشه در حال پویش بود و میدوید.
وی ادامه داد: به نظر من ای کاش درباره صداقت، انسانیت و استقلال فکری فروغ تحقیق و پژوهش انجام شود. خیلیها در زمان حیات فروغ اشعار او را رختخوابی میخوانند؛ اما او میشنید و میرفت. البته در همان زمان هم افرادی مانند شجاعالدین شفا پیشبینی کرده بودند که فروغ دارد به شاعر بزرگی تبدیل میشود.
این پژوهشگر ادبی به سینمای فروغ هم پرداخت و در این راستا گفت: شما به فیلم «خانه سیاه است» توجه کنید؛ این مستند حدودا 30 دقیقهای رتبه یک جهانی را کسب کرد و جذامیان ایران را به جهانیان معرفی کرد. آن زمانی که بزرگان کشور از جذامیان فرار میکردند و دیواری بین آنها و خودشان کشیده بودند، فروغ در میان جذامیان رفت و حتا یکی از آنها به نام حسین منصوری را به عنوان فرزند خود برگزید و میبینیم که او امروز یکی از شخصیتهای شناخته شده کشور ما در آلمان است. در مجموع باید بگویم که فروغ فاتح دوران خودش بود.
یاری در پایان گفت: با همه این تفاسیر ما نباید از فروغ بت بسازیم؛ چراکه فروغ یک انسان بود، مانند انسانهای دیگر و همیشه در معرض خطا و اشتباه. آنچه به فروغ اعتبار میبخشد، پویش، نترسیدن، استقلال رأی و اعتماد به نفس فروغ است که باید از این ویژگیها درس بگیریم.
نظر شما