او یک کتاب درسی مشهور برای کالج نوشت اما با گشترش تواناییهایش ورای محیط دانشگاهی ترجیح داد به مطالعه پیرامون هنر زمان حال بپردازد.
خانم رُز احتمالا بیشتر به عنوان نویسنده کتاب درسی «هنر امریکایی از ۱۹۰۰» شناخته میشود که در دهه ۱۹۷۰ بهطور دائمی در دانشگاهها تدریس شد. اما با گسترش سطح دسترسی ورای محیط دانشگاهی ترجیح داد به مطالعه پیرامون هنر زمان حال بپردازد.
او منتقد هنری مجلههای وُگ و نیویورک بود و هشت فیلم مستند تولید کرد. او که معتقد به آیینی بود که به عنوان «بازدید از آتلیه» شناخته میشد، همیشه به کارگاه هنرمندان میرفت تا از آخرین نقاشیهایشان دیدن کند و اطلاعات مفیدی به دست آورد. او در یکی از سخنرانیهای اخیر خود گفت: «دلیل مصاحبهام با هنرمندان این است که واقعا میخواهم جواب سوالاتم را بدانم. هرگز به آنها به چشم مصاحبه نگاه نکردم.»
منتقدان هنری به اندازه هنرمندان به گونهای فراموشنشدنی با لحظه ورودشان به صحنه هنر شکل گرفتهاند. خانم رُز رویکرد خود را زمانی شکل داد که مینیمالیسم رو به رشد بود، و با یکی از برجستهترین نمایندگان آن، فرانک استلا ازدواج کرد. آنها با نشان دادن ترکیبی از درایت، دانش و عقاید زاویهدار زوج مسحورکنندهای بودند اما به گفته خانم رُز بینقص نیز نبودند.
خانم رُز در نقدها و مقالات خود رویکرد فرمالیسمی اتخاذ کرد و نقاشی انتزاعی را ذاتا برتر از واقعگرایی دانست. با گذشت دههها ایمان او به خبرگی، محافظهکارانه و بیاعتنایی به عصر حاضر به نظر میرسید که در آن معنای هر کار هنری از مسائل نژادی و جنسیتی جدانشدنی تلقی میشد.
با اینهمه خانم رُز احتمالا به اندازه سایر منتقدان دوران پس از جنگ برای پیشبرد حرفه هنری زنان تلاش کرد. در سال ۱۹۷۱ اولین رساله را درباره هلن فرانکنتالر نوشت و در سال ۱۹۸۳ یک سال پیش از مرگ لی کراسنر، اولین نمایشگاه مروری بر آثار او را برگزار کرد. او همچنین رسالههایی در مورد مگدالنا آباکانوویچ، نانسی گریوز، بِورلی پِپر و نیکی دسان فال، مجسمهسازان زن معاصر نوشت که کارهایشان طیف وسیعی از سبکها را در بر میگرفت.
و با اینکه بهطور کلی عکاسی را شکل هنری پایینتر و عاری از عظمت خلاقانه نقاشی میدانست، پس از کشف آثار کارولین مارکس بلکوود در کتابخانهای در شهر کوچکی نزدیک خانه تابستانیاش در راینبک نیویورک کتابی درباره عکسهای او نوشت. خانم مارکس بلکوود در مصاحبهای تلفنی گفت: «او مرا جدی گرفت، زمانی که هیچکس مرا جدی نمیگرفت، حتا خودم.»
خانم رُز شخصیتی پرشور داشت، با چشمان بزرگ سبز و لبخندی چالدار. او در چندین کالج و دانشگاه ازجمله سارا لارنس تدریس و با دانشجویان خود رابطه دوستی پایداری برقرار کرد. لوییس لِین نقاش که در دانشگاه ییل با او درس خواند به یاد میآورد که خانم رُز به گالری ویلارد در منهتن رفت و یکی از تابلوهای لین را خرید که اولین فروش او محسوب میشد.
باربارا رُز ۱۱ ژوئن ۱۹۳۶ در واشنگتن چشم به جهان گشود. او مدرک لیسانس خود را از کالج بارنارد نیویورک گرفت و سپس با مدرک دکترا در رشته تاریخ هنر از دانشگاه کلمبیا فارغالتحصیل شد. او پایاننامهاش را در مورد نقاشی قرن شانزدهم اسپانیایی نوشت و این آغاز شیفتگی ماندگار او به مادرید بود، جایی که سرانجام توانست خانهای در آن داشته باشد. در سال ۲۰۱۰ خانم رُز به دلیل کمک به فرهنگ اسپانیا نشان ایزابلا را از سوی دولت اسپانیا دریافت کرد.
در سال ۱۹۸۱ خانم رُز به عنوان متصدی ارشد موزه هنرهای زیبا در هوستون استخدام شد اما از رفتن به هوستون و یا ترک موقعیت طولانیمدت خود به عنوان منتقد هنری مجله وُگ امتناع کرد. ماموریت او به عنوان متصدی موزه تگزاس در سال ۱۹۸۵ و پس از اعلام عقبماندگی فرهنگی این شهر در مصاحبهای با مجله «آرتاسپیس» به طرز ناشیانهای پایان یافت.
خانم رُز چهار بار و با سه مرد ازدواج کرد. آقای دو بوف، مورخ اقتصادی، اولین و آخرین همسر او بود. او پس از جدایی از آقای استلا با جری لیبر، ترانهسرای راک ازدواج کرد که با الویس پریسلی و د کوسترز و بسیاری دیگر همکاری داشت. در سال ۲۰۰۹ خانم رُز دوباره با آقای دو بوف ازدواج کرد.
خانم رُز در دهه آخر زندگیاش علیرغم اینکه از سرطان پیشرفته سینه رنج میبرد پشت میز نشست و خاطرات خود را نوشت: «دختری که عاشق هنرمندان بود» که در هنگام مرگ در پی انتشار آن بود. توصیف او از خودش به عنوان «دختر» میتواند برای زنی که عمده کارش با صدای انتقادیِ خوفناکی شناخته میشود، عشوهگرانه باشد، اما خانم رُز سرشار از تناقضات بود.
نظر شما