کتاب «برگهایی از خاطرات من» نوشته محمدعلی همایون کاتوزیان بهتازگی از سوی نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است.
همایون کاتوزیان این کتاب را برگهایی از خاطراتش میداند؛ مجموعهای از رخدادهای گوناگون زندگیاش که برخی از آنها بهمناسبتهای مختلف در نشریات و مطبوعات چاپ شدهاند. برخی را نیز پیشتر در وبسایت اینترنتی خود منتشر کرده است. اما برخی از خاطرات هستند که برای اولینبار در اینکتاب چاپ میشوند. خاطرات اینکتاب درباره سالهای جوانی و حضور همایون کاتوزیان در دبیرستان البرز تهران، نخستین تجربههای حضور در عوالم سیاست و فرهنگ، ادامه تحصیل دانشگاهی در انگلستان، تدریس، فعالیتهای سیاسی و فرهنگی، افرادی چون ایرج افشار، احمد شاملو، داریوش آشوری، جلال آل احمد، خلیل ملکی، حمید عنایت و ... هستند.
او در مقدمهای که بر این کتاب نوشته است یادآور میشود: «به همین دلیل در روایت بعضی از رویدادها گاه نکاتی تکرار شدهاند که برای حفظ سندیت آن دسته که پیشتر منتشر شدهاند این تکرارها را حتی المقدور حذف نکردهام. برخی از این یادداشتها هم برای درج در این مجموعه جرح و تعدیل مختصری شدهاند. چنانکه خواهید دید که هیچ یک از آنها به زندگی خصوصی من ربطی ندارد با این وصف بعضی از یادداشتها هم که جنبه خصوصی ندارند به دلایل گوناگون فعلاً حذف شدهاند..»
در بخشی از این کتاب همایون کاتوزیان خاطراتی از خلیل ملکی و جلال آل احمد را روایت میکند و مینویسد: «در این فاصله غربزدگی را خواندم و وقتی برای گشت و گذار بیرون رفتیم، تقریباً از یک بعد از ظهر تا عصر درباره آن صحبت کردیم. خلاصه حرف من این بود که موضوعی که طرح کرده بسیار جالب است، ولی در ارائه و پروردن آن کار را خراب کرده است. از جمله گفتم این شکایت مکرر او از ماشین مرا به یاد نامهای میاندازد که ولتر به روسو نوشته بود.
روسو در رسالهای نوشته بود که پیشرفت تمدن سبب تنزل اخلاق و خوشبختی بشر شده است و ولتر به او نوشت که بعد از خواندن رسالهاش تصمیم گرفته چهار دست و پا راه برود! گفت: من با ماشین مخالفم؟ وقتی با ماشینم سربالایی شمیران را میروم و دنده ۳ نمیکشد و میگذارم در دنده ۲ و میگوید غوون، من میگویم آخ جون. گفتم: پس باید دنبال کتابت بروی و به هر که آن را میخواند همین را بگویی. گفت: منظور من این نیست که ما ارباب ماشین نیستیم بلکه بنده آنیم چون خودمان آن را نمیسازیم، که البته این نکته را با تفصیل و تاکید زیاد در چاپ دوم کتاب آورد. خیلی حرف زدیم که بیشتر یادم نیست. به بازیهای دلبخواهی او با تاریخ ایراد گرفتم که حتی تا آنجا پیش رفته بود که تقریباً گفته بود اروپاییها مارکوپولو را به شرق فرستادند تا قوبیلای قاآن تحریک کند که هلاکو خان را به حمله به ایران برانگیزد و خلافت عباسی را هم براندازد و بسیاری از این دست، که انصافاً باید بگویم حالت دفاعی به خود گرفته بود. جالب است که چندی بعد از بازگشت به ایران در مقالهای با عنوان «سرکه نقد یا حلوای تاریخ» بدون اینکه از من نامی ببرد پاسخهایی به من داد، عنوان مقاله را از ضرب المثلی گرفته بود به این شرح که از قاضی پرسیدند از حلوا شیرین تر چی خوردی؟ گفت: سرکه مفت.»
عناوین اصلی اینکتاب، بهترتیب عبارتاند از: یادداشت، البرز و معلمان آن، جایزه ادبی تلویزیون، تظاهرات در مسیر، هجدهسالگیْ زمستان: نخستین بستنشینی دانشگاهی در جهان، آتشزدن ماشین دکتر منوچهر اقبال، پالتودزدی، کنفدراسیونْ روایت کوتاه، باز هم اشتباه شد؟، سخنرانی در قتلگاه پلپوت: تجربیاتی از انقلابیهای سال تحصیلی ۱۹۷۸-۱۹۷۷، پرویز نیکخواه و داستان «توطئه کاخ مرمر»، بازگشت به ایران پس از نه سال، شیراز و آب رکنی و دانشگاه پهلوی، داستان مهدی هاشمی و دانشگاه آکسفورد، خاطراتی از خلیل ملکی و جلال آل احمد، یاد امیر پیشداد، در سوگ ایرج افشار، آشنایی با ابوالحسن ابتهاج، داریوش آشوری و سیام تیر ۱۳۴۰، حمید عنایت که یادش به خیر...، یاد ضیاء صدقی و تاریخ شفاهی هاروارد، با یاد محمدحسین تمدن و ترور محمد مسعود، شاملو ساعدی هفتهنامه ایرانشهر و مذاکره صدیقی با شاه، خاطراتی از مسعود فرزاد، حسین شهیدی از دست ما رفت، شاملو و فردوسی، تجربه همکاری با رادیو بیبیسی، لندن دیروز و امروز، چگونه کارم از پزشکی به علوم اجتماعی و انسانی کشید.
کتاب «برگهایی از خاطرات من» نوشته محمدعلی همایون کاتوزیان در ۲۳۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و به قیمت ۵۷ هزار و ۵۰۰ تومان از سوی نشر مرکز منتشر شده است.
نظر شما