خواندن صحیح غزلهای حافظ و فهم درست معنای آن شاید یکی از مسائلی باشد که فارسیزبانان در زمینه ادبیات فارسی به آن علاقهمند باشند. در این بین تشکیل جلسههایی با موضوع خواندن و شرح کردن اشعار این شاعر بزرگ فارسیزبان یکی از راههایی است که بهخوبی میتواند به این نیاز و علاقه پاسخ دهد. مرکز حافظشناسی-کرسی پژوهشی حافظ مدتی است با برگزاری جلسات منظم و دعوت استادان بزرگ کشور، توانسته است بخشی از این نیاز را تامین کند. نشست سیصدوسیوچهارم این نهاد به مدح در غزل حافظ اختصاص دارد.
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد/ دل شوریده ما را به بو در کار میآورد
شهبازی سخنان خود را با توضیح مفهوم سحر در ادبیات شروع کرد و گفت: «در شعر حافظ، مولوی، نظامی و خاقانی به این جنبه طبیعی خلقت، یعنی سحرگاه توجه بسیاری کردهاند. در اندیشه حافظ هر بوی خوشی در سحرگاهان از جانب معشوق است. منظور حافظ در این بیت این است که این بوی خوش که از جانب معشوق بود، عاشق را زنده میکند و آن را به جوش و خروش وامیدارد. پیام او در این بیت این است که سحرخیزی نیرو و قوت معنوی را تجدید میکند و این تجدید نیرو باعث نشاط انسان است. سحر برای حافظ عنصری مبارک است. زمانی است که دعا برآورده میشود و انسان را تازه میکند. البته نسخههای دیوان حافظ در این مصرع با هم اختلافهایی دارند.»
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم/ که هر گل کز غمش بشکفت، محنت بار میآورد
بعد از خواندن دوباره این بیت شهبازی نظرات خود را بیان کرد و گفت: «منظور از شکل صنوبر دل است که شبیه به صنوبر است. این تشبیه در ادبیات فارسی بسیار تکرار شده است.
دکتر خانلری در تصحیحشان از حافظ باغ دیده را «باغ سینه» ضبط کردهاند. از آنجایی که شکل صنوبری همان دل است و دل هم در سینه جای دارد، این ضبط مناسبتر مینماید. حافظ البته در این بیت شکایتی نمیکند. بلکه با افتخار از این رنجی که میبرد یاد میکند. این همان مفهومی است که باباطاهر نیز در برخی از دوبیتیهایش در آن یاد میکند. این غم غمی است که مبارک است. زیرا از جانب درد عشقی است که دل به خاطر معشوق میکشد.»
فروغ ماه میدیدم ز بام قصر او روشن/ که رو از شرم او خورشید در دیوار میآورد
شهبازی صحبتهایش را با توضیحی درباره این بیت ادامه داد و گفت: «حافظ روشنایی ماه را از قصر معشوق میداند. وجه دیگر هم این است که میخواهد بگوید قصر معشوق مانند ماه بوده است. ترجیح دادن معشوق بر پدیدههای مختلف نیز مفهومی پرتکرار در ادبیات فارسی است. حافظ نیز بهزیبایی از آن استفاده کرده است. «رو در دیوار کردن» گاهی به معنای شرم است و گاهی به معنای خلوت گزیدن است. به نظر میآید حافظ به معنای ایهامی این کنایه نظر داشته است و قصد بیان هر دوی این مفاهیم را داشته است. نکته مهم این بیت این است که وقتی ماه در آسمان است، پس خورشید در آسمان چه میکند؟ برخی از مصححان«او» را به «آن» تصحیح کردهاند و «آن خورشید» را استعاره از معشوق میدانند. و فاعل مصرع دوم را همان ماه میدانند.»
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم/ ولی میریخت خون و ره بدان هنجار میآورد
ایرج شهبازی این بیت را یکی از ابیات مهم حافظ از نظر لغوی خواند و توضیح داد: «این بیت، بیت دشواری است. هنجار به معنای راه است. برخی لغتنامهها مثل لغت فرس اسدی توسی هنجار را به معنای راه غیرمعمول میداند. حافظ در این بیت یک داستان را روایت میکند و میگوید وقتی عشق هجوم آورد، نتوانستم در برابرش مقاومت کنم. دلم را گذاشتم و رفتم. اما دل خونین و زخمخوردهام باز هم به سوی معشوق خونریز میرفت. اگر هنجار را راه غیرمعمول بدانیم، معنایش این است که دلم به صحرا زد. معنای دیگر آن است که همه چیز را رها کرد و رفت.»
به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بیگه/ کز آن راه گران قاصد خبر دشوار میآورد
شرح شهبازی بر این بیت نیز خواندنی و قابلتوجه بود: «قول به معنای سخن، ترانه و غزل است. در این بیت حافظ با آوردن «برون رفتم» قصد دارد به دو معنی اشاره کند. اول اینکه از خود بیخود شدم، دوم آنکه از خانه بیرون رفتم و به صحرا شدم تا خبر قاصد را خودم از او بگیرم و بشنوم. در برخی نسخهها ضبط مصرع دوم را بهکلی متفاوت آوردهاند که البته محقان دیگر آن را نپسندیدهاند. هم از خود بیخود شدن و هم از خانه بیرون شدن هم از برکات همین آواز و قول است که این تاثیر را بر حافظ میگذارد.»
سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود/ اگر تسبیح میفرمود اگر زنار میآورد
ایرج شهبازی با اشاره به معنی تسبیح در این بیت به ریشه تاریخی این وسیله اشاره کرد و گفت: «بخشش جانان در این بیت به معنای هدیه و احسان است. قصد حافظ این است که هر هدیهای از معشوق برکت و لطف است. نکته دیگر اینکه حافظ در این بیت با آوردن تسبیح و زنار قصد داشته به تضاد کفر و ایمان اشاره کند. البته تسبیح خودش دو معنی دارد. معنی اول آن سبحاناللهگفتن است. معنی دومش نیز همان وسیله تسبیح است. خرمشاهی در کتاب حافظنامه به ریشه تاریخی تسبیح اشاره کرده است و گفته است که حضرت فاطمه نخی پرگره داشتند و هرگره برای ایشان ذکری بوده است. بعضی نیسز با هسته خرما ذکر میگفتند و از آن برای شمردن استفاده میکردند. این بیت مفهومش تسلیم شدن است. یعنی هرچه معشوق بخواهد، ما تسلیم تسلیم هستیم.»
عفاالله چین ابرویش اگرچه ناتوانم کرد/ به عشوه هم پیامی بر سر بیمار میآورد
ایرج شهبازی در پایان جلسه با خواندن دو بیت آخر غزل و معنا کردن آنها به سخنان خود پایان داد و گفت: «حافظ در این بیت برای معشوق دعا میکند. چراکه علاوه بر آنکه با عشوهاش حافظ را بیمار میکند، درمان را هم با خود میآورد. دیوان حافظ جمع این تضادها است.
عجب میداشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه/ ولی منعش نمیکردم که صوفیوار میآورد
صوفی نمیتواند ارتباطی با شراب داشته باشد. زیرا صوفی در دیوان حافظ نماد ظاهربینی است و ظاهربین با شراب که نماد عشق حقیقی است کاری ندارد. «صوفیوار» ممکن است صفت باده باشد. یعنی حافظ بادهای خالص و حقیقی و معنوی میآورد.»
نظر شما