شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۵
برادر ناتنی توماس برنهارد در کتاب جدید پرفروشش: او «شیطان» بود

برادر ناتنی توماس برنهارد، داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس و از مهم‌ترین نویسندگان آلمانی‌زبان پس از جنگ جهانی، در کتاب جدید و پرفروش خود ادعا کرده زندگی با او مثل زندگی با یک شبح یا شیطان بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین - در میان مردم می‌توانست اجتماعی و خونگرم باشد. جذابیتی افسانه‌ای داشت. برای توماس برنهارد، رمان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس بزرگ اتریشی زندگی نوعی تولید بود؛ اما آن‌طور که پیتر فابیان، برادر ناتنی‌اش در کتاب جدید خود، «زندگی در کنار توماس برنهارد: یک گزارش» که ماه ژانویه به زبان آلمانی منتشر شد به یاد می‌آورد برنهارد یک وجهه دیگر هم داشت. او می‌نویسد: «زندگی‌ من زندگی با یک شبح بود. در واقع یک شیطان کنارم داشتم.»
 
کتاب فابیان که در میان ۱۰ کتاب پرفروش برتر اتریش قرار گرفته و روزنامه آلمانی «دی ولت» آن را  «اثری که باید خواند»، معرفی کرده، نشان می‌دهد اگر به خاطر مرگ زودرس برنهارد در ۵۸ سالگی نبود، او حالا ۹۰ سالگی‌اش را جشن می‌گرفت. این کتاب مورد تحسین گسترده منتقدان قرار گرفته؛ مارک رایشوین در روزنامه آلمانی «ولت ام زونتاک» نوشت: «پشت جملات فابیان می‌توان زخم‌های تمام عمر یک برادر را احساس کرد.»
 
برنهارد به عنوان یک هنرمند، سخاوتمند، منضبط و پرکار بود؛ اما در میان دوستان نزدیک و خانواده شخصیتی آسیب‌پذیر و رنجیده داشت که با محبت و تحقیر نمایان می‌شد. فابیان می‌نویسد: «اگر بتهوون سمفونی نهمش را در ناشنوایی مطلق ساخت، برنهارد هم وقتی نوبت به حس وجودی خودش ‌می‌رسید در ناشنوایی باطنی کار می‌کرد.»
 
برنهاردِ ستیزه‌جو برای احساس کردن همیشه به یک هم‌پای بحث نیاز داشت؛ برای روشن کردن جرقه‌ای در زندگی‌اش او نیازمند واکنشی از طرف مقابل بود. فابیان می‌گوید «وقتی عزیزانش دیگر نمی‌توانستند چیزی را که نیاز داشت به او بدهند برنهارد به سردی آنها را کنار می‌گذاشت» و رفتار او را مثل یک «خون‌آشام» توصیف می‌کند.
 
رابطه برنهارد و فابیان به عنوان برادران ناتنی رابطه پیچیده‌ای بود. فابیان با نوشتن درباره خود و خواهرش، سوزی به یاد می‌آورد: «ما اجازه نداشتیم خودمان محبت‌مان را ابراز کنیم. در عوض، از ما طلب می‌شد و تمام عمر باید آن را اثبات می‌کردیم.»
 
در نمایش‌ها و مهمانی‌های ادبی فابیان نقش یک «همراه لال» را بازی می‌کرد. بعدها نقش پزشک را هم بازی کرد؛ وقتی برنهارد که تمام زندگی‌اش درگیر مشکلات سلامتی بود در سال ۱۹۷۸ به سارکوئیدوز مبتلا شد، فابیان که در رشته پزشکی تحصیل می‌کرد، تبدیل به پزشک شخصی غیررسمی‌‌اش شد. در سال‌های آخر زندگی برنهارد، فابیان تقریبا هر روز به دیدار او می‌رفت و وقتی در سال ۱۹۸۹ از دنیا رفت کنارش بود.
 
مایکل هافمن، مترجم آثار برنهارد به انگلیسی از خاطرات فابیان متعجب نشده. او می‌گوید: «کاملا مشخص است که آدم‌ها برای برنهارد حکم منبع و امکان چیزی را داشتند‌؛ چیزی که او به‌طور دوره‌ای به آن نیاز داشت؛ اما خیلی کم با آنها مدارا می‌کرد.»
 
شاید تنها کسی که واقعا به برنهارد نزدیک شد، هدویگ استاویانیچک بود؛ بیوه‌ای ثروتمند که شریک زندگی‌اش بود. برنهارد او را Lebensmensch توصیف می‌کرد؛ کلمه‌ای که معنای معاصر آن «مهم‌ترین فرد در زندگی یک شخص» توسط خود برنهارد ابداع شد. استاویانیچک مرکز زندگی برنهارد بود؛ اما این رابطه افلاطونی باقی ماند. مرگ استاویانیچک در سال ۱۹۸۴ دوری گزیدن برنهارد از دنیا را تسریع کرد.
 
آخرین حضور عمومی برنهارد به ۴ نوامبر ۱۹۸۸ برمی‌گردد؛ در جنجالی‌ترین نمایش زندگی حرفه‌ای‌اش، «میدان قهرمانان». این درام در سه‌ پرده با مرگ یک استاد دانشگاه یهودی شروع می‌شود که نتوانست زندگی در اتریش را تاب بیاورد و خود را از پنجره آپارتمانش پایین انداخت. شب افتتاحیه با اعتراض گروه‌های راست‌گرا روبه‌رو شد که ادعا می‌کردند برنهارد اتریش را در این نمایش بدنام کرده و کاراکترها مردم این کشور را احمق، نازی و ضدیهود توصیف می‌کنند.
 
جوزف هاسلینگر، نویسنده اتریشی، اولین بار برنهارد را در آن نمایش ملاقات کرد؛ جایی که او و دیگر نویسندگان ضدتظاهرات برگزار کرده بودند. هاسلینگر می‌گوید: «برنهارد به من گفت به نظرش این نمایش ناموفق بود و فقط از پرده دوم راضی بود که در آن اتریش به عنوان ملتی با شش و نیم میلیون ابله و دیوانه معرفی می‌شود که گریه‌کنان به دنبال یک مسئول می‌گردند.» هاسلینگر با ارزیابی فابیان موافق است: «او تنها زمانی به دیگران علاقه‌مند می‌شد که می‌توانست از آنها برای رسیدن به اهدافش اعم از ادبی و شخصی استفاده کند؛ اما در میان نویسندگان این امر او را منحصر به فرد نمی‌سازد.»
 
فابیان می‌نویسد برنهارد روز بعد از نمایش به دلیل عفونت ریه شدید از حال رفت. او سه ماه بعد در ۱۲ فوریه ۱۹۸۹ درگذشت. علی‌رغم آنکه راث فرنکلین در سال ۲۰۰۶ در نشریه نیویورکر ادعا کرد که مرگ برنهارد بر اثر خودکشی بوده، فابیان تایید می‌کند که او دچار حمله قلبی شده است. فابیان می‌گوید برنهارد در روزهای آخر عمر گفت: «همان‌طور که به این دنیا آمدم می‌خواهم آن را ترک کنم؛ بدون هیاهو.»
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها