از ویژگیهای تابناک مرحوم بابایی این بود که بهراستی خواست و توانست حلقه فیض در این عالم برپا کند. از پررنگترین نقشهای او در این جهان، فیضرسانی بود. با قلم و سخنش، با نگاه دقیق و روشنش، با شیوه زیست و معاشرتش، فیض پراکند. بعضی در این جهان، کارشان همین است که واسطه فیض باشند. فیض، نیرویی ربانی است که خداوند در این جهان در دست و چشم و سخن و رفتار بعضی خوبان نهاده است و آنان وسیله انتقال آن به جویندگان و پویندگانند.
از پرسشهایی که همواره ذهن من را به خود مشغول داشته، این است که اگر فلان کس نبود، این جهان چه چیزی کم داشت؟ یادم هست مرحوم علی شریعتی کتابی داشت به نام «اگر پاپ و مارکس نبودند». نوجوان بودم که این کتاب را خواندم و از آن پس همواره درباره برخی، از خود پرسیدهام: «اگر فلانی نبود ... .» اکنون که این کلمات را مینگارم، شب نخستین سالگرد کوچ دوست یکدلم رضا بابایی است. از خودم میپرسم: اگر رضا بابایی نبود، چه میشد؟ و بیدرنگ میگویم: اگر او نبود، روزگار ما یک واسطه فیض مؤثر و مهم را کم داشت.
خیلی مهم است که پس از مرگ کسی بگویند: او واسطه فیض بود. راستی آن نام «حلقه ادبی فیض» را هم جناب بابایی برگزیده بود. الاسماء تنزّل من السماء ...
به پاس نخستین سالیاد استاد رضا بابایی:
میتوان سر در آخورِ خود کرد
فکر خوابِ خود و خورِ خود کرد
میتوان فارغ از غم مردم
جای، خوش کرد گوشهای در قم
با همین واژههای تکراری
منبر و دفتر و قلم، جاری
هم به شهرت رسید و هم ثروت
هم به سهمی ز سفره قدرت
میتوان هم قضا دگرگون کرد
و سر از لاک خویش بیرون کرد
و در این شام سرد افسرده
و در این قلبهای پژمرده
شرر و شورِ زندگی افروخت
و به هر شعلهاش، دمادم سوخت
میتوان چون «محمد مهتاب»
چشم و دل کَند از خور و از خواب
حلقهی دار خویش با خود برد
چنگ در قلب تیرگی افشرد
میتوان زاهدانه در قم ماند
عهد بست و کنار مردم ماند
قبلهی «عهد»، رو به شهرت نیست
سوی دروازههای قدرت نیست
هر که مهتاب این جهان گردد
عهد را شرح و ترجمان گردد
نغمه با سوز خلق، ساز کند
ندبهی عاشقی فراز کند
خواجه مهتاب ما، از این سان زیست
شمع شد، سوخت، لیک انسان زیست
چیست خود شیوهی مسلمانی
سوختن با چراغ انسانی
تا که مهتاب و شور شیدایی
یاد باد از رضای بابایی
نظر شما