سخن سهل و ممتنع سعدی، چرا باید سعدی بخوانیم
زیبا اشراقی در آغاز به چرایی بایستگی مطالعه آثار سعدی در روزگار معاصر پرداخت و گفت: «آثار بهجایمانده از سعدی متنوع و گونهگون است. بوستان که هم نام و هم نشانش «سعدی نامه» است، تصویر دنیای آرمانی سعدی است با زبانی روان، حکایاتی شیرین و در وزن مثنوی با این آغاز:
پدر دیده بوسید و مادر سرش/ فشاندند بادام و زر بر سرش
چو بر وی گذر کرد یک نیمه روز/ فتاد اندر او زآتش معده، سوز
به دل گفت اگر لقمه چندی خورم/ چه داند پدر غیب یا مادرم؟
چو روی پسر در پدر بود و قوم/ نهان خورد و پیدا بهسر برد صوم
که داند چو در بند حق نیستی/ اگر بیوضو در نماز ایستی
پس این پیر از آن طفل نادانتر است/ که از بهر مردم بهطاعت در است
کلید در دوزخ است آن نماز/ که در چشم مردم گزاری دراز
که من عاشقم؛ گر بسوزم رواست/ تو را گریه و سوز باری چراست
بگفت ای هوادار مسکین من/ برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من به در میرود/ چو فرهادم آتش بهسر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد/ فرو میدویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست/ که نه صبر داری نه یارای ایست...
یکی تشت خاکسترش بیخبر/ فروریختند از سرایی به سر
همیگفت شولیدهدستار و موی/ کف دست شکرانه مالان به روی
که ای نفس من درخور آتشم/ به خاکستری روی درهم کشم؟
کتاب گلستان، آینه تجربههای سعدی است. از دیدهها، شنیدهها و خواندههایش و از سفرهای دورودراز خویش، حکایتهای نغز و شیرین ساخته و به همزبانانش عرضه کردهاست. سعدی در گلستان، جهان و مردمان را همانگونه که خود دیده و شناخته است به ما معرفی میکند. از اخلاق پادشاهان و اوصاف درویشان با ما سخن میگوید. در فضیلت قناعت و فواید خاموشی، از عشق و جوانی، تاثیر تربیت و آداب صحبت، حکایاتی غالبا طربانگیز و طیبتآمیز برمیسازد و به قول خودش، «داروی تلخ نصیحت را به شهد ظرافت» برمیآمیزد:
«اجلّ کاینات از روی ظاهر، آدمی است و اذلِّ موجودات، سگ؛ و به اتفاق خردمندان، سگِ حقشناس به از آدمیِ ناسپاس!
وگر عمری نوازی سِفله ای را/ به کمتر چیز آید با تو در جنگ»
سعدی و فنون زبانی
نه قوتی که توانم کنارهجستن از او/ نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
نه دست صبر که در آستین عقل برم/ نه پای عقل که در دامن قرار کشم
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو/ چرا صبور نباشم که جور یار کشم...
سعدی و صنایع ادبی
موضوع دیگری که زیبا اشراقی در ارتباط با سعدی به آن اشاره کرد، استفاده سعدی از صنایع ادبی و روش او بود. زیبا اشراقی توضیح داد: «عمدهترین ویژگی شعر سعدی، همین سخن گفتن با زبان ساده و طبیعی و غالبا عاری از استعاره و دیگر آرایههای شعری است و شگفت این که در همین ساخت و بافت ساده، سعدی اعجاز میکند و در شعر فارسی کسی همپایه او در این شیوه سراغ نتوان گرفت. از این رو شعر گفتن به شیوه سعدی، برای هر گوینده دیگری دشوار است و مقلدان سعدی نیز در طول تاریخ بسیاری از ظرایف هنری او را نشناخته یا توان تقلید آن را نداشتهاند.
سعدی نیز از آرایههای متداول شعری مانند تشبیه، استعاره، جناس، تضاد و ... در غزل خویش بهره میبرد اما بسیار کم و گویی زبان سهل و طبیعی او غالبا کمتر به این صنایع نیاز پیدا میکند. در بسیاری از زیباترین و تاثیرگذارترین شعرهای سعدی ما با همین زبان عاری از تشبیه و استعاره روبهرو هستیم:
درِ آفاق گشاده است ولیکن بستهاست/ از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر
من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر/ از من ای خسرو خوبان، تو نظر باز مگیر
گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد/ ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی/ باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر
این حدیث از سر دردیست که من میگویم/ تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر
سعدی و شهرت
موضوع آخری که زیبا اشراقی به آن اشاره کرد، شهرت سعدی در ممالک دیگر و در میان شاعران بود. او گفت: «سخن کوتاه میکنم و تنها در پایان اشاره میکنم که سعدی از شاعران خوشاقبالی است که در زمان حیاتش مشهور شد و آوازه شعر بیبدیلش از اقصای چین تا روم رسیده است. در رساله سپهسالار، یعنی قدیمترین سندی که در احوال مولانا جلالالدین به ما رسیدهاست، در فصلی که از وفات مولانا سخن میگوید، آمده است: «عزیزی از عاشقان، این دو بیت را در آن درد، ورد جان ساخته، میخوانْد:
تا در این روز جهان بی تو ندیدی چشمم/ این منم بر سر خاک تو که خاکم بر سر»
نظر شما