گفتوگوی ایبنا با نویسنده کتاب «علی عالی اعلی»
مهمترین عبادت شناخت و تبلیغ فضایل امیرالمؤمنین(ع) است/ گردآوری القاب حضرت علی(ع) در یک کتاب
نویسنده کتاب «علی عالی اعلی» با اشاره به گردآوری القاب حضرت علی(ع) که منسوب به خداست در این کتاب گفت: تبلیغ فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع) بر هر شخصی به نوبه خودش واجب است و هرشخص در حدی که به آن بزرگوار معرفت دارد به هر نحوی که میتواند باید در این راه قدم بردارد.
همگان توان درک عظمت و حوادث شب قدر را نداشته و جز اندکی، به معرفت کامل از این شب نرسیدهاند، لذا حادثهای بزرگ و مهم میتواند، عقول و دلهای بشر را تکامل داده و آنها را از خواب غفلت بیدار کند، تا بر آنچه در این شب میگذرد، توجه کرده و امور خود را در مسیر حق قرار دهند. شهادت اولین جانشین خاتم پیامبران در محراب مسجد توسط مسلمانی به ظاهر مسلمان در صف نماز جماعت به نام حمایت از دین خدا، ریختن خون اسوه عدالت و یگانه رهبر عادل جهان و یار مستضعفان و شمشیرخدا بر دشمنان خدا و زاهد شب و شیر روز در برابر خصم دین خدا، امری بسیار تکاندهنده است تا همواره مسلمانان و تمام بشریت تا روز قیامت بپرسند، چه کسی کشته شد؟ در کجا کشته شد؟ چرا کشته شد؟ چه کسی بود؟ تا اوج مظلومیت و تنهایی ولی خدا در بین مسلمانان!! و اوج نفاق و دنیاطلبی و دین به دنیا فروختگان به نام مسلمانان، زبانزد خاص و عام شود، غاصبان حکومت اسلامی شناخته شوند و مسلمانان واقعی در پی برگرداندن حکومت به ولی خدا برآیند.
درک مقام وجودی حضرت امیرالمؤمنین(ع) اگرچه از عهده عقول ما برنمیآید و این شناخت شاید خارج از حیطه عقل باشد، اما با بررسی روایات اهل بیت(ع) میتوان فهمی هرچند نسبی از آن ذات مقدسه یافت. بهمناسبت شبهای قدر، با محمدجواد ریاحی، نویسنده کتاب «علی عالی اعلی» به گفتگو نشستیم. کتاب «چکیده مجموعه سه جلدی علی عالی اعلی: در بیان یکصد و بیست و یک لقب و فضیلت از القاب نورانی و قدسی امیرمؤمنان علیبنابیطالب(ع)» را انتشارات منیر منتشر کرده است.
مهمترین انگیزه شما برای کاوش و بررسی این موضوع چه بوده است؟
مهمترین انگیزه من علاقه، عشق و محبتی بوده که از کودکی به امیرالمؤمنین(ع) داشتم و همین باعث شده بود که از اوایل کودکی مطالعاتی درباره ایشان داشته باشم و در مجالسی که به یاد ایشان برگزار میشد شرکت میکردم و بعد که مطالعاتم بیشتر شد به این نتیجه رسیدم که مهمترین عبادت، شناخت حضرت علی(ع) و تبلیغ فضایل و مناقب آن بزرگوار است و این موضوع باعث شد که سعی کنم در حد خودم در این قضیه قدم بردارم و مجموعهای را جمعآوری کنم که اسم اینجانب هم در میان افرادی که فضایل حضرت علی(ع) را تبلیغ و نشر دادند ثبت شود.
در همین راستا طی بررسیهایی که انجام دادم احساس کردم که راجع به شخصیت امیرالمؤمنین(ع)، فضایل، مناقب و القاب ایشان کتابهای زیادی وجود دارد. موضوعی که به ذهنم رسید این بود که درباره القاب امیرالمؤمنین(ع) که منسوب به خداست، کمتر کار شده و احساس کردم مثلاً در رابطه با اینکه ایشان دست خدا، چشم خدا، گوش خدا، زبان خدا، شمشیر خدا، رحمت خدا و غضب خداست تقریباً مجموعهای وجود ندارد، این شد که موضوع کتاب را القاب حضرت علی(ع) قرار دادم، القابی که منسوب به خداست و یک مجموعه 121 عددی به نیت ابجد عدد مبارک یا علی جمعآوری کردم و اسمش را «علی عالی اعلی» گذاشتم و البته 40 لقب هم در ملحقات آورده شده است.
البته از این موضوع نباید چشمپوشی کرد که تبلیغ فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع) و معرفی ایشان به نوعی بر هر شخص مؤمن و شیعه واجب است و تمام بحثها که مطرح میشود مفصل و مستند در کتاب آمده است؛ یعنی جدا از علاقهای که به این موضوع داشتم به این نتیجه رسیدم که تبلیغ این فضایل و مناقب به هر شخصی به نوبه خودش واجب است و هرشخص در توان خودش و در حدی که به آن بزرگوار معرفت دارد به هر نحوی که میتواند باید در این راه قدم بردارد.
در حدیثی از رسول خدا(ص) نقل شده که میفرمایند: «هرکس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت و نفاق مرده» و صریحاً اینجا مشخص میشود که معرفت و امامشناسی چقدر بحث مهم و کارسازی در سرنوشت انسانهاست و علتش هم مشخص است که هرچقدر مردم نسبت به امامشان مخصوصاً امام علی(ع) شناخت بیشتر پیدا کنند و عشق و معرفتشان بیشتر شود سعی میکنند اخلاق و رفتار خود را به ایشان شبیه کنند.
مهمترین یافتههای شما در این کتاب چه بوده است؟
مهمترین یافته من دو موضوع بود که مهمترین مبحث در امامشناسی است، یکی اینکه ما چهارده معصوم بزرگوار را در حد کمال نمیتوانیم بشناسیم؛ یعنی هرشخص در حد توان خود میتواند نسبت به آن بزرگواران شناخت پیدا کند در غیر اینصورت این که بگوییم امام را تمام و کمال شناختیم تقریباً غیر ممکن است. کمااینکه رسول خدا(ص) هم فرمودند: «یا علی، نشناخت خدا را جز من و تو و نشناخت من را جز تو و خدا و نشناخت تو را جز من و خدا»؛ یعنی شناخت در حد کمال فقط مخصوص آن بزرگواران است. ما اگر در حد گوشهای نسبت به مراتب و کمالات بزگواران معرفت پیدا کنیم، خیلی زیاد است.
مطلب دیگر که بهنظر من مهم آمد و لازم است مورد بررسی قرار گیرد، انکار فضایل اهل بیت(ع) است و الآن هم یک مقدار باب شده که یک فضیلت که از اهل بیت(ع) میشنویم و میبینیم به عقل خودمان جور در نمیآید، میگوییم اینها دروغ است و آنها را رد میکنیم و این بحث خطرناکی است. در برخی روایات آمده کسی که مقامات آن بزرگواران را منکر شود، کافر شده است. همچنین فرمودهاند که اگر از فضایل ما چیزی به ذهنتان رسید و توانستید درک کنید که نوش جانتان، اما اگر برایتان سنگین و عجیب بود، نهایتاً بگویید من چیزی نمیگویم و قضاوت را بخدا و رسولش واگذار میکنم و نباید بگویید این نیست و دروغ است و متأسفانه جدیداً در گوشه و کنار میبینیم که برخی شیعیان دچار اشتباه میشوند و برخی مطالب که از اهل بیت(ع) میشنوند را منکر میشوند و به اسم خرافات و دروغ رد میکنند و این خطرناک است.
در رابطه با سیمای عبادی، زهد و عدالت مولای متقیان در کتاب مطالبی مطرح شده در این باره توضیح دهید.
درباره زهد، عبادت و عدالت مولی علی(ع) باید بگوییم حضرت علی(ع) خود زهد، عبادت و عدالت است؛ یعنی اصلاً عبادت از رفتار و کردار اهل بیت(ع) مشخص میشود. متأسفانه اشتباهی که میکنیم این است که زهد و عدالتی در ذهن خود متصور میشویم بعد میگوییم چون اهل بیت(ع) این گونه زهد داشتند آدمهای خوبی هستند در صورتی که قضیه برعکس است و رفتار این بزرگواران است که به عدالت شکل میدهد. اگر بخواهم تشبیه کنم، عدالت مثل آبی است که سرچشمه آن اهل بیت(ع) هستند. عدالت از آنجا میجوشد. کل عدالت، زهد و تقوا اگر قرار بود مجسمهای شود، میشدند 14 معصوم(ع).
در حدیث معروفی از رسول خدا(ص) هست که فرمودند: (حق با علی است و علی با حق است و هرجا علی باشد حق گرد او میچرخد)؛ یعنی ملاک اهل بیت(ع) هستند و حق دور آنها میچرخد نه اینکه حق، عدالت و زهد مطلبی باشد که اهل بیت(ع) به آنها عمل کنند و بهعنوان انسان خوب معرفی شوند، بلکه رفتار و کردار آن بزرگواران است که عدالت را شکل میدهد و حق را نشان میدهد. اصل آنها هستند و بحثهای دیگر فرع هستند.
در مرحله دیگر اگر یک مقدار از پله معرفتی پایینتر بیاییم، داستانها درباره عدل، زهد و عبادت علی(ع) زیاد است و درباره ایشان کتابها نوشتهاند که اگر ما بتوانیم گوشهای از آن حالات را در خودمان پیاده کنیم برای دنیا و آخرتمان بس است و اینکه بخواهیم صدردصد مثل آنها عمل کنیم قطعاً امری محال است. کمااینکه خود مولی علی(ع) فرمودند: (شما مثل من نمیتوانید باشید، ولی همینکه خودتان را شبیه ما کنید و در این مسیر قرار گیرید برای سعادت دنیا و آخرتان کافی است).
ولی کمال معرفت به اهل بیت(ع) این است که ما بدانیم تمام زهد، عدالت و خصایص حسنه اگر بخواهد یکجا جمع شود، وجود مبارک علی(ع) است و از آنجا طلوع میکند و اگر ائمه اطهار(ع) نبودند، زهد و عدالت معنا پیدا نمیکرد و بشر نمیتوانست بفهمد عبادت و زهد حقیقی چیست.
جایگاه امیرمؤمنان علی (ع) را از منظر بزرگان مذاهب مختلف و همچنین روایات معصومین چطور میتوان تبیین کرد؟
در مورد جایگاه حضرت علی(ع) از نظر بزرگان مذاهب مختلف چه مذاهب اسلامی و چه غیر اسلامی، بزرگان سخنهای بسیار گفتهاند و کتابهای بسیار نوشته شده اما در روایات ائمه معصومین(ع) جایگاه مولی علی(ع) جایگاه ویژهای است که اگر بخواهیم عرشی به آن نگاه کنیم، جایگاه دستنیافتنی است.
اما درباره جایگاه ایشان در این عالم، احادیث مختلف از رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) روایت شده است. رسول خدا(ص) میفرماید: (علی روح و جان من است و نسبت علی به من همچون نسبت سر به کل بدن است) البته آیات قرآن هم در این زمینه بسیار است و کلاً اینچنین بوده که سیره ائمه(ع) تبلیغ فضایل مولی، بیان مظلومیت ایشان و بیان حقی بوده که از این بزرگواران گرفته شد و هرجا نگاه کنید اول و آخر سخن همه ائمه(ع) به معرفی مولی و شناساندن آن بزرگوار به مردم برمیگردد و همه اعلام کردند که در تمامی امور از سیره جدمان علی(ع) پیروی میکنیم.
در روایاتی از رسول خدا نقل شده است که شب قدر تا روز قیامت در میان امت باقی است. به نظر میرسد که علاوه بر مفهوم نزول قرآن در این شب، امر دیگری مقصود است. نظر شما در این زمینه چیست؟
در رابطه با شب قدر هم مفصل در کتاب صحبت شده است. اما به نظر من شب قدر متعلق به حضرت زهرا(س) است و بهترین فرصتی است که به هر طریقی که میتوانیم در این شب مقداری به آن بزرگوار نزدیک شویم، چرا که حقیقت شب قدر حضرت زهرا(س) است و در روایتهایی به این موضوع اشاره شده است. در تفسیر آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» آمده که «الیل» فاطمه و «القدر» الله است و در آیات قرآن هم آمده که ای رسول خدا ما قرآن را در شب قدر به قلب تو نازل کردیم و بارها حضرت رسول(ص) فرمودند: (فاطمه قلب و روح من است)؛ یعنی از این منظر هم بخواهیم نگاه کنیم، کل قرآن بر وجود حضرت فاطمه(س) نازل شده و چنانکه حضرت علی(ع) فرمودند: (این قرآن کتاب صامت خداست و من کتاب سخنگوی خدا هستم) و البته یک بحثی هم هست که قرآن بحث لفظ است و این لفظ یک وجود خارجی هم دارد که در وجود اهل بیت(ع) خلاصه شده است.
قرآن از صداقت صحبت میکند و لفظ صداقت بارها در قرآن آمده و مجسمه صداقت و کسانی که تمام حرکات و کردارشان از روی صدق است، اهل بیت(ع) هستند. قرآن از عدالت و محبتی صحبت میکند که اگر مصداق خارجی این مباحث را جستجو کنیم، میبینیم همه این مباحث از وجود چهارده معصوم(ع) میجوشد.
نظر شما