موضوع زنان امروز به یکی از دغدغههای مهم و اصلی برخی از مورخان و پژوهشگران ایران بدل شده است. آنها بر این باورند که با وجود اینکه زنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند، بهدلیل تمامیتخواهی و نگاههای مردسالارانه، کمتر شناسانده شدهاند و در جامعه به حق و حقوق خود دست نیافتهاند.
از همین رو، سیدقاسم یاحسینی با تالیف آثاری مستند، نقش مانایی در مکتوبکردن تاریخ اجتماعی جنوب ایفا کرده است. وی در سالهای اخیر، در کنار دیگر حوزهها، بخش اعظمی از مطالعات خود را معطوف به حوزه زنان کرده تا با نگارش آثاری متنوع، زبان گویایی برای دیدهشدن و فهمیدهشدن این قشر باشد.
وی در کتاب «سدیدالسلطنه و مطالعات زنان خلیج فارس» با استناد به نوشتهها و یادداشتهای پراکنده سدیدالسلطنه (خلیجفارسپژوه ایرانی در اواخر عهد قاجار و عصر پهلوی)، کوشیده است تا پرترهای شکیل از زنان خلیج فارس و جایگاه آنها در جامعه ارائه کند.
بخشهایی از این اثر که به یاد و خاطره شادروان احمد اقتداری و همچنین زیبا جلالی نائینی و دکتر ناصر فکوهی به رشته تحریر درآمده است، مشتمل بر قسمتهای زیر است: نقش احمد اقتداری در احیای آثار سدیدالسلطنه کبابی، سدیدالسلطنه و مطالعات زنان بوشهر در عصر قاجار، سدیدالسلطنه و زنان «گُرجیه» در بوشهر، زنان شاعر در مُشوّشنامۀ سدیدالسلطنه، غذاهای محلی بوشهر در عصر قاجار و انقلاب مشروطیت [به روایت سدیدالسلطنه]، تجارت کالاهای اساسی و خوردنی مردم بندر لنگه در اواخر عصر، سدیدالسلطنه و زنان خلیج فارس و زنان و دختران در زندگی و نگاه سدیدالسلطنه.
سیدقاسم یاحسینی زاده سال ١٣٤٤ در شیراز و ساکن بوشهر است. وی دوران کودکیاش را در شهرهای لار (از توابع استان فارس) و برازجان (از توابع استان بوشهر) سپری کرد. یاحسینی یکی از پرکارترین مورخان بوشهری بهشمار میرود که از سال ١٣٧٠ تا کنون بیش از ۷۵ جلد کتاب در زمینههای بوشهرشناسی، تنگستانشناسی، زنان، خاطرهنویسی و تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی و تاریخ روشنفکری در ایران منتشر کرده است.
یاحسینی از پیشتازان مطالعات در باب تنگستانشناسی در ایران است و تا امروز چندین کتاب و دهها مقاله در اینباره منتشر کرده است که از جمله آنها میتوان به «پیشگامان مبارزه با بریتانیا در جنوب ایران»، «مبارزات رئیسعلی دلواری»، «اسناد مطبوعاتی جنبش مقاومت جنوب ایران»، «مطالعاتی در باب تنگستان»، «رئیسعلی دلواری (تجاوز نظامی و مقاومت جنوب)»، «ظهور و سقوط خاندان تنگستانی (تاریخ مقاومت تنگستانیها علیه امپریالیسم انگلیس)» و ... اشاره کرد. همچنین از این مورخ بوشهری رسالهها و کتابهای متعددی به زبانهای انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است.
به بهانه انتشار کتاب «سدیدالسلطنه و مطالعات زنان خلیج فارس»، با سیدقاسم یاحسینی، نویسنده و مورخ بوشهری پیرامون کتاب جدیدش و نیز زنان خلیج فارس و سدیدالسلطنه و ... به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
آقای یاحسینی! مایلم گفتوگو را با این پرسش آغاز کنم که چه شد شما به نوشتن در حوزه زنان بهویژه زنان جنوب و تبیین جایگاه آنها در جامعه امروز راغب شدید؟
ببینید! نیمی یا دستکم حدود نیمی از هر جامعه و تمدنی در طول تاریخ بشری، زنان بودهاند. بنابراین از مورخان و محققانی باید تعجب کرد که عملا این نیمه دیگر را نادیده میگیرند و فقط مردسالارانه به نقش و جایگاه مردان در تاریخ میپردازند. من چون خودم را یک فمینیست میدانم و هیچ شرمساری هم از این موضوع ندارم، وظیفه اخلاقی، شرعی، قانونی و البته تاریخی خودم میدانم که در تحلیل هر پدیده اجتماعی و تاریخی، بهدنبال نقش مردها و زنان باشم. چون تاریخ ما یک «تاریخ مُذکر» و مردساخته است، همین امر، وظیفه یک مورخ مستقل و با وجدان را چند برابر میکند تا برای ایجاد برابری و مساوات تاریخی هم شده، به نقش و جایگاه زنان در تحولات تاریخی و اجتماعی بهطور ویژه نظر کند.
اسناد و نوشتههای سدیدالسلطنه در خصوص زنان جنوب چقدر دست شما را در نوشتن از این قشر در دوران قاجار و پهلوی باز گذاشت؟
در مجموعه آثار سدیدالسلطنه بهصورت بسیار پراکنده و مغشوش، اطلاعات ریز و درشت فراوانی در باب زنان و دختران وجود دارد. البته انتظار یک متن قرن بیست و یکمی از این آثار نباید داشت؛ اما در مقیاس قرن نوزدهمی و آن هم در ایران عهد اواخر قاجار و پهلوی اول، میتوان اطلاعات خوبی یافت. چنان که رفت، به شرط داشتن یک نظریه منسجم علوم اجتماعی و مطالعات زنانی.
آیا میتوان مدعی شد که سدیدالسلطنه اولین مورخ اجتماعی بود که تاریخ زنان جنوب (خاصه حاشیه خلیج فارس) را بهصورت جسته و گریخته مطرح کرد تا سرآغازی برای محققان بعدی باشد؟
نه. «تاریخ اجتماعی» نظریه، روش و رویکردی است متعلق به تکامل فرهنگی و تاریخی قرن بیستم میلادی و آن هم در مغرب زمین. سدیدالسلطنه قطعا هنگام نگارش مطالبی در باب زنان جنوب ایران و بوشهر در عهد قاجار، قصد نگارش و تدوین یک تاریخ اجتماعی با نگاه به زنان را نداشت. ظرفیت فکری، گفتمانی و فرهنگی او در ایرانِ مردسالارِ زنستیزِ عهد اواخرِ قاجار، اساساً چنین اجازهای به او نمیداد؛ اما مورخ، پژوهشگر مطالعات زنان و حتی کُنشگر حقوق زنان امروزی میدانند و باید از آثار و نوشتههای او، بهرههای بسیاری ببرند، البته بهشرطی که با یک نظریه منسجم فکری و تئوریک به سراغ آن آثار بروند. بدون داشتن یک نظریه، فرد محقق فقط با انبوهی فَکت پراکنده روبهرو خواهد شد که ممکن است حتی دچار سردرگمی هم بشود! این تجربه شخصی خود من است. حدود سی سال پیش که بهصورت «آزاد» بهمطالعه آثار سدیدالسلطنه میپرداختم، از آنجه که هنوز بهره چندانی از نظریههای علوم اجتماعی و انسانی نداشتم (البته حالا هم چندان ندارم)، با کوهی از اسناد پراکنده و یادداشتهای از هم گیسخته روبهرو شدم که حتی نمیدانستم به چه کار میآیند!
در همین باب پیشنهاد میکنم کتابهای «تاریخ و نظریه اجتماعی» و «تاریخ فرهنگی چیست؟» هر دو نوشتۀ پیتر برگ را بخوانید. در این دو کتاب، بهخوبی بهخوانندگان نشان داده شده که بهرهوری از نظریههای متعدد علوم اجتماعی چه تحول عظیمی در «تاریخنگاری» و از آن مهمتر «تاریخنگری» مورخان ایجاد میکند. فرضاً نگاه یک فمینیست سوسیالیست و مارکسیست به تاریخ جنبش زنان با نگاه یک طرفدار میشل فوکو، زمین تا آسمان فرق میکند یا نگاه آنالی به تاریخ، چیزهایی به مورخ خواهد داد که هرگز نگاه سنتی و روایتی صِرف نخواهد داد. به باور من، نگاه میانرشتهای و کاربرد نظریههای علوم اجتماعی در مطالعات زنان عهد قاجار و پهلوی و حتی در عصر حاضر و این چهل و چند سال جمهوری اسلامی، بسیار راهگشاست. البته بهشرط اینکه هنگام کار و مطالعه، «نظریه» را بُت نکنیم و برای گنجاندن در قالبی خاص و از پیش مشخص، واقعیت را قطعه قطعه، مُثله و مسخ نسازیم. گاهی هم باید مطابق با وضعیت خاص تاریخی ایران، نظریههای نوینی تولید کرد که در این زمینه، انصافاً کُمیتِمان لنگ است و کار چندانی هم نکردهایم و نمیکنیم. بیشتر بهصورتی ترجمهای به نظریهها و بهخصوص انطباق آنها با وضعیت و شرایط خاص ایران، پرداختهایم و میپردازیم.
آقای یاحسینی! سدیدالسلطنه که بود؟
محمدعلیخان سدیدالسلطنه کبابی بندرعباسی را باید بزرگترین خلیجفارسشناس، مردمشناس و پژوهنده مسائل جنوب ایران در عصر اواخر عهد قاجار و پهلوی اول بهشمار آورد. شما هیچ مورخ، محقق و پژوهشگر دیگری را چون سدیدالسلطنه سراغ ندارید که در آثار و یادداشتهایش اینطور همهجانبه به ابعاد مختلف زندگی مردم جنوب ایران پرداخته باشد. البته در عصر قاجار فرضاً ما میرزا محمدجعفر خورموجی حقایقنگار، نویسنده کتابهایی چون «آثار جعفری»، «حقایق الاخبار ناصری»، «نزهت الاخبار»، یا میرزا حسن حسینی فسایی نویسنده کتاب «فارسنامه ناصری» و یا حتی فرصتالدوله شیرازی مولف «آثار عجم» را داریم؛ اما نگاه آنان به جنوب و فارس، بیش از آنکه نگاهی مردمشناختی و معطوف به سبک و استایل زندگی مردم جنوب باشد، با دیدی نُخبهگرایانه کوشیدند جغرافیا و تاریخ تحولات سیاسی فارس بزرگ را که بوشهر هم جزئی از آن بود، ثبت و ضبط کنند. کمتر حضوری از زندگی «توده عوام» در چنین آثاری قابل مشاهده است. اما سدیدالسلطنه از لون و رنگ دیگری بود؛ یک «صدای متفاوت».
او درست مثل یک مردمشناس قرن نوزدهمی، بدون آنکه آگاهی و تحصیلاتی در زمینه مردمشناسی و مردمنگاری داشته باشد، با یک حس غریزی و کنجکاوی فوقالعاده زیاد، کوشید تا تقریباً در باب هر چه که در اطرافش بود، از مناسبات سیاسی و اجتماعی گرفته تا فرهنگ، مذهب، زبان و حتی خالکوبی، آشپزی و غذا، پوشاک و روابط زناشویی را در نوشتهها و یادداشتهای خود منعکس کند. از این نظر او در طول تاریخ اواخر عهد قاجار و پهلوی اول به معنای دقیق کلمه یک استثناست بود. هیج فرد دیگری در جنوب و کل ایران حتی به پای سدیدالسلطنه هم نمیرسد.
با این اوصاف وی نقش شگرفی در معرفی زنان خلیج فارس آن هم در دوره قاجار و پهلوی اول ایفا کرده است.
ببینید سدیدالسلطنه با همان کنجکاوی غریزی و ذاتی که داشت، از جمله موضوعاتی که به آن پرداخت، زنان و دختران بودند. البته او نگاه مستقلی به این موضوع نداشت؛ اما چون انسانی بسیار با هوش و کنجکاو بود، در کنار تکاپوهای مردان تا اندازهای به زنان هم توجه داشت و همین توجه، امروزه برای محققان مطالعات زنان، خلیجفارسپژوهان، انسانشناسان فرهنگی و دیگر رشتههای مربوطه علوم اجتماعی دستمایه تحقیقهای بسیاری میتواند باشد.
آیا این مورخ از عهده ترسیم پُرتره کاملی از وضعیت زنان در آن روزگار برآمده است؟
در حد محدودیت گفتمانی و نگاه سنتی به زن و نقش او در جامعه، بله؛ سدیدالسلطنه توانسته است نمایی کلی از وضعیت زنان جنوب ایران در عصر قاجار در جایجای آثارش بیاورد. البته به لحاظ تئوریک باید توجه داشته باشیم که سدیدالسلطنه نیز حاصل و برایند گفتمان، فرهنگ حاکم و محصول و فرزند زمان خویش بود. نمیتوان از او انتظار یک انسانشناس، جامعهشناس و مورخ قرن بیستمی و بیست و یکمی داشت! در حد گفتمان سنتی ایران در قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، بله، سدیدالسلطنه آثاری ارزشمند تولید کرد که در خلال آن و بهصورت بسیار پراکنده، گوشهچشمی هم به زنان داشت. همین!
چرا سدیدالسلطنه به عنوان یک خلیجفارسپژوه آنگونه که باید شناسانده نشده است؟
والله چه عرض کنم! شاید یکی از مهمترین علل آن تنبلی فکری موجود در محافل دانشگاهی و میان مورخان جنوبی باشد. واقعیت این است که ما مورخان جنوبی، حتی چنانکه باید با آثار و جایگاه سدیدالسلطنه آشنا نیستیم. دکترهای تاریخ و ادبیات بسیاری را در بوشهر، شیراز و بندرعباس میشناسم که حتی یک اثر کامل سدیدالسلطنه را نخواندهاند!
علت دیگر غلبه «تفکر ترجمهای» است. در این باب باید به طور مفصل در نوبت و جایگاه دیگری سخن برانم. بسیاری از اندیشمندان ایرانی در حوزه علوم اجتماعی و نظریهپردازی، گاه با آخرین دستاوردهای نظری غرب آشنا و درگیر هستند؛ اما همین بزرگواران، بسیار کم با آثار کلاسیک و محلی ایران آشنا هستند! اجازه بدهید برای آنکه تجربی و انضمامی حرف بزنم، دو مثال بیاورم؛ فکر میکنید چند محقق امور اجتماعی در ایران کتابهایی چون «کیمیای سعادت» امام محمد ابوحامد غزالی و «انسان کامل» عزیزالدین نسفی را از نگاه تاریخ اجتماعی و جامعهشناسی شناخت خواندهاند؟ فرضاَ با تمام آثار «میشل فوکو» و یا «ژان فرانسوا لیوتار» و «ژولیا کریستوا»، شرحهای آن و مخالفان و موافقان این فلسوفان آشنا هستند؛ اما حتی یک بار «کیمیای سعادت» و «انسان کامل» را از اول تا آخر نخواندهاند و از محتوای آن برای رشته مورد نظر خود بهره نبردهاند. بدیهی است «از کوزه برون همان تراود که در اوست»!
نکتۀ دیگر اینکه چون غالباً آثار سدیدالسلطنه را نوعی «تاریخ محلی» و مطالعات لوکال میپندارند، کمتر با نگاه مدرن بهسراغ مطالعه چنین منابعی میروند. مثلاً کتابی وجود دارد بهنام «وقایع اتفاقیه؛ گزارشهای خِفیهنویسان انگلیس». این کتاب را اوایل انقلاب (سال 1361) مرحوم سعیدی سیرجانی کشف، تصحیح و منتشر کرد. این کتاب حجیم، منبع عظیمی است از فَکتهای خام و تحلیل نشده برای انواع و اقشام مطالب تحقیقاتی در حوزههای مختلف علوم اجتماعی و انسانی. چند درصد نظریهپردازان و محققان علوم اجتماعی در ایران با چنین نگاهی به این اثر ارزشمند نگاه کردهاند؟ تقریباً هیچ! این اثر شامل انبوه فاکتهای تاریخی و اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی گفتمانی خام و اولیه در زمینههای «تاریخ خُرد»، «تاریخ از پایین»، «تاریخ اجتماعی» و «مطالعات زنان» است؛ اما دریغ از توجه اهل نظر در ایران به این کتاب!
بهعنوان یک مورخ اجتماعی، در حال حاضر مهمترین چالشهایی که در حوزه مطالعات زنان با آن دستبهگریبان هستید، کدام است؟
جملهای هست که معمولاً آن را به «لوکاچ» و یا «ژان پل سارتر» نسبت میدهند. این جمله و «کلمه قصار» خیلی بهدل من مینشیند: «بومی زندگی کن، جهانی بیندیش»! تقریبا پروژه فکری من در باب مطالعات زنان و تاریخ اجتماعی و تاریخ از پایین نیز همین است! فرضا سعی دارم با جدیدترین نظریههای جنبش زنان، مطالعات زنان و مسائل فمینیستی در حد مقدورات و فرصت و استعداد خُردی که دارم، آشنا شوم و پس از خواندن، آنها را فراموش کرده و بهسراغ تاریخ و جغرافیا و سنت خودمان بیایم و در حد قدرت و توان ناچیزی که دارم به موضوعات و سوژههایی بپردازم بروم که دیگران یا نرفته و یا به آنها توجه کافی نکردهاند. موضوعات محلی و لوکال، البته یکی از مهمترین دغدغههای من است؛ گنجی پنهان و همچنان ناشناخته!
با توجه به مطالعات و بررسیهای دقیقی که در این سالها در حوزه زنان جنوب صورت دادهاید، چقدر آنها را در شکلگیری تاریخ اقلیم جنوب و خلیج فارس دخیل میدانید؟
متأسفانه خیلیخیلی کم! فضای مردسالارانه تا همین امروز نیز اجازه چندانی به نقشآفرینی زنان در بوشهر و جنوب ایران نداده است. بماند که در کل کشور هم در بر همین پاشنه میچرخد! زنان نیز، به دلایل عدیده که اینجا جای حتی طرح اجمالی آن دلایل هم نیست، خود تمایل چندانی به نقشآفرینی ندارند و به آنان اجازه چندانی هم به نقشآفرینی نمیدهند. وضعیت فرهنگی، اقتصادی، قضائی و گفتمانی همه دست بهدست هم داده تا زنان همچنان در بوشهر و جنوب ایران و کل کشور، در حاشیه تاریخ و اجتماع بمانند. بهطور مصداقی: زنان نصف جامعه بوشهر و جنوب ایران هستند؛ اما در نیمقرن اخیر چند زنِ استاندار، فرماندار، نماینده مجلس، رئیس دانشگاه، رئیس بیمارستان و ... بوده است. تو خود از این مُجمل، حدیث مُفصل بخوان!
تألیفاتی که در حوزه زنان جنوب انجام میشود، آیا از دید شما آثاری قابل و موثق هستند؟
کدام تحقیقات؟ کدام آثار؟ گویی گَرد مرگ بر این دیار پاشیده شده است! البته هرچند وقت یک بار دختری یا زنی دفتر شعری، مجموعه داستانی و یا احیانا رمانی منتشر میکند، اما دریغ از جریانسازی و تأثیرگذاری! خوشبختانه در حوزه ژورنالیسم، زنان بوشهری کمی تا قسمتی فعال هستند. چند کتاب هم منتشر کردهاند که جای امیدواری است؛ اما در حوزه تاریخنگاری و تاریخنگری زنان و مطالعات زنان که الحمدالله تعطیل هستیم! کورسویی هست؛ اما فقط کورسو!
سخن پایانی؟
برای اینکه احیاناً مرا بهسیاهنمایی و منفیبافی متهم نکنند، اجازه بدهید بهیک جریان قوی و امیدوار کننده فکری ـ عملی در بوشهر اشاره کنم و آن حلقه «هامون» و انتشارات «هامون نو» است. یک زوج فرهیخته و با انگیزه در کنار زندگی عادی، سر آن دارند تا در حوزه فرهنگ، اجتماع و سیاست بوشهر نقشآفرینی کنند. در این راستا، دست بههر کاری میزنند؛ از چاپ سالنامه و نشریه و راهاندازی سایت خبری تا برپاکردن انتشارات. آن هم در قحطسالِ توجه به فرهنگ و حتی رفتارهای ضدفرهنگی! راستش من چند ماهی است از نزدیک با حلقه هامون آشنا شدهام؛ اما سخت به آنان دل بستهام. هرچند انتقادات تئوریک و عملی بسیاری به آنان دارم که طبیعی هم هست. امیدوارم این زوج فرهنگی و فرهیخته، در این شورهزار بیتوجهی به فرهنگ، بهقول شادروان منوچهر آتشی «آهنگ دیگر»ی در بوشهر نواخته و نوری باشند در تاریکی و بیرونقی بلکه ضد فرهنگی موجود. باشد که چنین شود. از شما بابت این گفتوگو متشکرم و برایتان آرزوی توفیق روزافزون دارم.
نظر شما