کینگ بارها در گفتگو با خبرنگاران روزنامه و مجلات ادبی داستانهای زیادی از راز موفقیت خود و اینکه چگونه نویسنده شده است، گفته است؛ ولی شاید گفتگوی اخیرش با روزنامه وال استریت ژورنال بر خلاف انتظار بسیاری از طرفداران این نویسنده موفق آمریکایی باشد.
استیون کینگ پسر خجالتی و سربهراه یک خانواده چهارنفره بود. پسری که از عدد سیزده می ترسید، هیچ وقت جواب هیچ تلفنی را نمی داد و در هر سه خانهای که در دوران کودکی و نوجوانی در آنها زندگی کرده بود، یک خودکشی اتفاق افتاده است؛ اما هیچ کدام از اینها، ایده نویسندهشدن را در سر کینگ نینداخت. ماجرا از اواخر دهه 50 میلادی (1330) شروع شد.
وقتی استیون به همراه برادر بزرگترش، دیوید، تصمیم گرفتند یک روزنامه محلی منتشرکنند. تقسیم کار هم به این صورت بود که استیون مطالب همه روزنامه را می نوشت و دیوید هم کار چاپ و تکثیر روزنامه را انجام می داد. دیوید یک دستگاه چاپ خریده بود. از اسباببازی جدیدش لذت می برد و استیون هم سرگرم سرِهمکردن جملاتی شده بود که جرقه نویسندهشدن را در ذهنش زد.
کینگ بارها در گفتگو با خبرنگاران روزنامه و مجلات ادبی داستانهای زیادی از راز موفقیت خود و اینکه چگونه نویسنده شده است، گفته است؛ ولی شاید گفتگوی اخیرش با روزنامه وال استریت ژورنال بر خلاف انتظار بسیاری از طرفداران این نویسنده موفق آمریکایی باشد. کینگ در مصاحبه با این روزنامه به تاریخ هفتم ماه ژوئن 2021 به صراحت گفت که در زمان شروع یک رمان هیچ طرح کلی از داستان ندارد و همینطور به نوشتن ادامه میدهد.
وی در این مصاحبه -که بازتاب گستردهای در محافل ادبی داشت- اعلام کرد وقتی یک رمان یا داستان را شروع میکند، هیچ نظر و طرح کلی از شروع و پایان داستان ندارد و در حقیقت نمیداند فردا قرار است درباره چهچیزی بنویسد. گینگ گفت: شروع میکنم به نوشتن و نمیدانم فردا چه اتفاقی خواهد افتاد. هرچیزی که به ذهنم برسد را روی کاغذ میآورم؛ بدون اینکه به ماجراهای بعد از آن فکر کرده باشم. این روش در بین بسیاری از نویسندگان کاملاً غیرمرسوم است؛ ولی من زیاد تنها کلمات را به محض اینکه در ذهنم وارد میشود مینویسم.
کینگ بر خلاف نویسندههای دیگر قهوه دوست ندارد و نوشابه انرژیزا مصرف میکند و از چهارساعت در روز (از هشت صبح تا دوازده ظهر) درحالیکه سگ خانگیاش کنارش است، داستان مینویسد و این مسئله نیز برای محافل ادبی کمی عجیب و غیرقابل انتظار بوده است.
نظر شما