اقبالزاده درخصوص مفهوم کودکی و ادبیات کودک با نگاه به سه سطح متصل به هم نهاد، نظریه، خَُلق و کنش ادبی از منظر جامعهشناسی تاریخی و کودکی گفت: کودکی در دورانهای مختلف تاریخی متفاوت بوده است. کودک افسانهای به کودکی گفته میشود که در طایفه، عشیره و قبیله بدوی شکل گرفته که در آن سواد نوشتاری و عنوانی به نام ادبیات کودک وجود نداشته است.
عضو شورای کودک و نوجوان با اشاره به ویژگیهای دیگر کودک افسانهای تصریح کرد: کودکان افسانهای به صورت قبیله و طایفهای زندگی میکرند و ارتباطات آنها با خانوادهها گسترده بود. شبها همه دور آتش جمع میشدند و پیرزنان و پیرمردان برای کودکان افسانه میخواندند و کودکان آن زمان در جمع افسانه شنو بودند.
اقبال زاده ادامه داد: در مرحله اول سیرِ روایت اسطورههای آفرینش، در مورد خدایان، چگونگی خلقت انسان، کرهها و سیارهها به وجود آمدند و سپس افسانهها شکل گرفتند که پا در واقعیت و سر در تخیل مغز دارند. افسانهها واقعیت مغز نیستند و تا موقعی که قصه شکل میگیرد کودکان هویت مستقل و استقلال اجتماعی ندارند که به آنها کودک افسانه میگویند.
وی با مرور دیدگاه جامعهشناسان مرحله گذر از خانواده گسترده را شکلگیری جامعه صنعتی، سرمایهداری و نهادهای نوین دانسته و بیان کرد: قبل از صنعت چاپ و جامعه سرمایهداری، نهادی به نام آموزش و پرورش و سواد عمومی وجود نداشت و در انحصار دربار، اشراف و خانوادههای تراز بالا و اقلیت محض بود و نسخه نویسی و استنساخ رواج داشت. با تشکیل جامعه صنعتی و گسترش صنعت چاپ نهاد آموزش و پرورش شکل گرفت و کتاب درسی برای کودکان چاپ شد اما هنوز از کتاب کودک خبری نبود و هدف آموزش و پرورش رسمی یک سواد آموزی، حرفهآموزی و تربیت کادر برای نیازهای اداری و صنعتی جامعه بود.
منتقد ادبیات کودک و نوجوان افزود: کودکان از خانواده جدا شده و به جامعه بزرگتر مدرسه رفتند با جدایی از پدر و مادر کودک دارای هویت اجتماعی و دانش آموز میشود. هرچند عواطف و تخیلِ مستقل بچهها در افسانهها ساخته میشود نه در کودکی که تنها به عنوان دانش آموز هویت اجتماعی دارد و از ذهن خلاق و استقلال برخوردار نیست.
این مترجم کشوری ضمن انتقاد از کودک مدار نشدن آموزش و پرورش عنوان کرد: آموزش و پرورش ما متاسفانه هنوز کودک مدار نشده و به ذهن خلاق و استقلال کودک توجهی ندارد تنها دانش آموزی میخواهد که آن را تبدیل به یک کارمند، استاد دانشگاه و یک پزشک کند تا به نیازهای جامعه بزرگسالی پاسخ دهد.
وی هدف از تشکیل نهادهایی همچون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان را پاسخگویی به خلاء آموزش و پرورش برشمرد و توضیح داد: ما در زمینه ادبیات و توجه به عواطف بچهها و معرفی کتاب متناسب با زبان، جهان و روان کودکان در مدارس کمبود داریم و در مورد نقد ادبیات کودک، شعر و تصویری که میآفرینیم که آیا در خور کودک امروز هست یا نیست، مشکل داریم؟
مترجم اثر «بینظمی نوین جهانی» با تشریح اینکه کودک امروز کودک شهروند دیجیتال جهانی است، اضافه کرد: وقتی از نظر جامعهشناسی میگوییم همزمانی ساختارهای نا همزمان یعنی اینکه متاسفانه امکانات درست و عادلانه برای کودک دیجیتال تقسیم نشده است طی دو سال بیماری کرونا سه میلیون کودک از تحصیل جا ماندند که با تعطیلی مدارس به هیچ امکانی دسترسی ندارند و این فاجعه است. وقتی از کودک دیجیتال سخن میگوییم باید این کودک به عنوان یک گرایش جهانی که حق آنهاست به فضا دسترسی داشته باشد؛ ما نتوانستیم در شبکههای اجتماعی خوراک لازم را برای کودکان و نوجوانان فراهم کنیم.
وی با طرح این پرسش که چرا تیراژ کتاب کم است؟ عنوان کرد: ما همیشه نقد کردیم که متاسفانه بودجه مناسب برای کانون از خیلی نهادهایی که اصلاً روزآمد نیستند، کمتر است. میلیونها کودک و نوجوان و دانشآموز داریم که کمترین بودجه به آنها اختصاص داده نمیشود. مراجعه به سایتهای ناسالم خیلی بیشتر از سایتهایی مثل کانون پرورش فکری کودکان است با اینکه کانون برنامههای متنوع برای کودکان و معرفی کتاب با کارشناسهای خوبی دارد. باید تلاش کنیم که شورای کتاب کودک، انجمن نویسندگان و انجمن تصویرگران را به بچهها معرفی کنیم. اگر بخش خصوصی در این بخشها سرمایهگذاری نمیکند، ننشانگر این است که دچار تاخیر و تعلل فرهنگی هستیم. ما در توسعه فرهنگی حق داریم نقد کنیم و باید از این طریق فریاد کودکان را به نهادها منتقل کنیم.
اقبال زاده وظیفه ادبیات کودک را بهسامان کردن، گسترش و پرورش دادن تخیل کودکان دانسته و یادآور شد: نقش ادبیات گسترش اندیشه کودکان و شکل دادن تفکر انتقادی، خلاق و جهت دادن به زندگی کودکان و لذت بردن از آن است.
نظر شما